معرفی و نقد کتاب
فریده آفرین؛ اشرف السادات موسویلر
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 7-30
چکیده
دلوز با توسل به «ریتم» دو شِقِ زیباشناسی را گرد هم میآورد. فرض مقالۀ حاضر این است که زیباشناسی دلوز میتواند شکلگیری شرط تجربۀ زیباشناختی را در خودِ آن تجربه و نیز شرط ترکیببندی زیباشناختی را در خود سطح ترکیببندی با توسل به ریتم توضیح دهد. پرسش اصلی، چگونگیِ رفع شکافِ دوگانه رایج زیباشناسی است. این پرسش در سه بخش، با توضیح شکلگیریِ ...
بیشتر
دلوز با توسل به «ریتم» دو شِقِ زیباشناسی را گرد هم میآورد. فرض مقالۀ حاضر این است که زیباشناسی دلوز میتواند شکلگیری شرط تجربۀ زیباشناختی را در خودِ آن تجربه و نیز شرط ترکیببندی زیباشناختی را در خود سطح ترکیببندی با توسل به ریتم توضیح دهد. پرسش اصلی، چگونگیِ رفع شکافِ دوگانه رایج زیباشناسی است. این پرسش در سه بخش، با توضیح شکلگیریِ شرط تجربه در خود آن تجربه، شرط تجربه زیباشناختی در خود تجربه زیباشناختی و شکلگیری نمودار در سطح ترکیببندی زیباشناختی پاسخ داده میشود. این شروطِ واقعی خود پیدا نیستند، اما شرطِ ظهور و پیدایی هستند و به نوعی ریتم در هر سه بخش بر اساس آنها شکل میگیرد. این شروط که از آشوب، ناهماهنگی و عدم تعین پدیدار میشوند، «نسبتهای تعینبخش» اند و ماحصلِ آنها در هر بخش ریتم است. با توجه به این توضیح، به جای تعیناتِ سوبژکتیو و ابژکتیو، تمرکز دلوز بر نسبتها، روابط، اتصالها و در نتیجه «ترکیب یا تألیف»، « ترکیببندی»، «سنتز» و «ریتم» است. ریتم حاصل از یک نسبت تعینبخش است؛ نسبتی که از وقفه در یک سیلان ایجاد میشود. در نتیجه شرطِ ایجاد نسبتها و متعاقباً ریتمهای تازه چه در یک نسبت هستیشناختی و زیباشناختی و چه در سطح ترکیببندی، به طور کلی «بنیاد» است که امور نامتعین و متفاوت را در ارتباط با هم قرار میدهد. از آنجا که تفاوت دو ساحت یا شکافِ مرسوم زیباشناسی، نزد دلوز به تفاوت درجهای تبدیل میشود، در نتیجه ریتم حاصل از تنظیمشدگیِ درجههای متفاوت است.
-
زینب صابر
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 139-158
چکیده
کنش سیاسی و انقلاب، یکی از مضمونهای اصلی و مشترک در دو رمان صد سال تنهایی نوشتهی گابریل گارسیا مارکز و طوبا و معنای شب نوشتهی شهرنوش پارسیپور است. نوشتار حاضر میکوشد تا به درک و تبیین کنش سیاسی در این دو اثر بپردازد و برای فهم این معنا دیدگاههای متفکرانی چون رورتی و نیچه را مورد مداقه قرار میدهد. رورتی برای تمایز امر خصوصی ...
بیشتر
کنش سیاسی و انقلاب، یکی از مضمونهای اصلی و مشترک در دو رمان صد سال تنهایی نوشتهی گابریل گارسیا مارکز و طوبا و معنای شب نوشتهی شهرنوش پارسیپور است. نوشتار حاضر میکوشد تا به درک و تبیین کنش سیاسی در این دو اثر بپردازد و برای فهم این معنا دیدگاههای متفکرانی چون رورتی و نیچه را مورد مداقه قرار میدهد. رورتی برای تمایز امر خصوصی از امر عمومی از استعارهی قلممو و اهرم استفاده میبرد. در شیوهی تفکر و زیست "قلممو"، به امر خصوصی و خودآفرینی فردی اهتمام میشود. اما در افق فکری "اهرم"، توجه به امر عمومی، همبستگی اجتماعی و عدالت از بیشترین اهمیت برخوردار است. در این مقاله سعی بر آن است تا نشان داده شود که شخصیتهای هر دو رمان اگرچه به سمت کنش سیاسی تمایل پیدا میکنند، ولی در حقیقت برآنند تا از رهگذر این کنش سیاسی، در طرحی نو که برای حیات خویش در میافکنند، به خود آفرینی فردی رسیده و از احساس شکست، تنهایی و اندوه رهایی یابند. این مقاله میکوشد تا نشان دهد این افراد با شیوهی تفکر قلممویی به سوی شیوهی اهرمی حرکت میکنند، اما در نهایت در این طرح با شکست مواجه میشوند؛ چراکه عزیمتگاه این افراد به سوی امر اجتماعی و کنش سیاسی، همین حس تنهایی و اندوه است. به عبارت دیگر آنها تصور روشنی از امر سیاسی ندارند و برای رهایی از رنج درون خواهان انقلابی تام و تمام در جهان بیرون هستند.
معرفی و نقد کتاب
ایمان شفیع بیک
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 157-186
چکیده
افلاطون در برخی از آثار خود، از دو بُعد معرفتشناختی و جهانشناختی، دیدگاهی بدبینانه دارد. از جنبۀ معرفتشناختی، افلاطون پس از آنکه در رسالههای آغازین خود، دیالکتیک سقراطی و در کراتولوس، هرگونه روش متکی بر زبان و واژگان را در معرفتبخشی ناکارآمد یافت، در فایدون به این دیدگاه فراگیرتر رسید که آدمی در این جهان به سبب موانع گوناگون ...
بیشتر
افلاطون در برخی از آثار خود، از دو بُعد معرفتشناختی و جهانشناختی، دیدگاهی بدبینانه دارد. از جنبۀ معرفتشناختی، افلاطون پس از آنکه در رسالههای آغازین خود، دیالکتیک سقراطی و در کراتولوس، هرگونه روش متکی بر زبان و واژگان را در معرفتبخشی ناکارآمد یافت، در فایدون به این دیدگاه فراگیرتر رسید که آدمی در این جهان به سبب موانع گوناگون جسمانی از کسب معرفت باز میماند. بنابراین، بدبینی افلاطون متوجه جسم و جهان است و ریشه در دوگانهانگاری اورفیوسی دارد. او در برخی از آثار خود، تحت تأثیر هسیود، نگاه بدبینانهای به وضع جهان و زندگی آدمی در آن دارد، و در برخی دیگر از آثارش بر زیبایی و سامانمندی جهان تأکید میورزد؛ با این حال، چنین مینماید که او، حتی در این دسته از آثار، جسم را منشأ شر میداند: شر اخلاقی را نتیجۀ گرایش روح به جسم، و شر وجودی را ناشی از قصور جسم در پذیرش صورت.
معرفی و نقد کتاب
حسین افراسیابی؛ سجاد ممبینی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 31-50
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفۀ هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایتشناسانۀ وی به تاریخ را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیباییشناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیباییشناسی منفی آدورنویی است، بر پایۀ عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که نوع تلقی بنیامین از آن، خود محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفۀ هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایتشناسانۀ وی به تاریخ را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیباییشناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیباییشناسی منفی آدورنویی است، بر پایۀ عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که نوع تلقی بنیامین از آن، خود محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه و مسیانیسم که در فلسفۀ هنر بنیامین جایگاهی ویژه دارند، به گونهای خاص با مفهوم تمثیل و نیز با یکدیگر پیوند یافته و در نهایت با غایتشناسی تاریخی وی ارتباط مییابند. تاریخ که از نظرگاه بنیامین سراسر پوشیده از تجربۀ رنج و شکست است، به واسطۀ تمثیل در اثر هنری به بیان در میآید. اما کار زیباییشناسی انتقادی توقف در بیان تجربۀ رنج نیست، بلکه با بیان آن قصد دارد به سوی موقعیتی آرمانیتر رهنمون شود. تمثیل که رگههایی از بشارت مسیانیستی را در خود حمل میکند، همواره با اشارهای به رنج، قصد فراروی از آن را دارد و این همان برنامۀ کلی استاتیک انتقادی در گذر از فاکتها به سوی بایستهها است. بدینگونه است که بنیامین در نهایت، امکان گسست تاریخی از پیوستار رنج را بواسطۀ تمثیل هنری میسر میداند.
معرفی و نقد کتاب
رضا مدنی دورباش؛ فاطمه اکبری
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 231-254
چکیده
دانش زیباییشناسی و همچنین فلسفۀ هنـر، هرچند مولود عصر جدید و بـرآمـده از رویـکردِ جدیـد بـه عـلم و حقیقتانـد، امـا پرسش از «امرِ زیبـا» و «هنـر»، پرسشهایی هستند که از دیربـاز اندیشۀ آدمی را بهخـود مشغـول داشتهاند. شیخ شهابالدین سهروردی ملقّب به «شیخ اشراق» از حکمای بزرگ ایرانی - اسلامی در قرن 6 هجری قمری، مبـاحث مربوط ...
بیشتر
دانش زیباییشناسی و همچنین فلسفۀ هنـر، هرچند مولود عصر جدید و بـرآمـده از رویـکردِ جدیـد بـه عـلم و حقیقتانـد، امـا پرسش از «امرِ زیبـا» و «هنـر»، پرسشهایی هستند که از دیربـاز اندیشۀ آدمی را بهخـود مشغـول داشتهاند. شیخ شهابالدین سهروردی ملقّب به «شیخ اشراق» از حکمای بزرگ ایرانی - اسلامی در قرن 6 هجری قمری، مبـاحث مربوط به هنر و زیبـایی را، ذیل مباحث جهانشنـاسی و علمالانـوار و مفـاهیم حُسن و جمـال در حکمت اشراق مورد بررسی قـرار داده است. در آراء اشراقی سهروردی، «حُسن» حقیقتی نورانی و مینوی است که با حفظ هویّت ملکوتی خویش، قدم در قوس نزول نهاده و در عالم مُلک نیز متجلّی گشته است و زیباییهای محسوس و اینجهانی، نشانه و آیتی است از زیباییهای معقول و آنجهانی. از منظر اشراقی علمی که بنیانِ هنر اشراقی را تشکیل میدهد، جز از طریق شهود به دست نمیآید و تحقق این شهود، آنگاه میسّر است که سالک یا هنرمند اشراقی با فهم «منطق پـرواز» به بازآفرینی معراج در نفس خویش نائل آید. حکمت و هنر اشراقی هر دو به زبان «رمز» بیان میگردند، بر همین مبنا علم «تـأویل» نیز در فهم و تبیین زبان رمزی حکمت و هنر اشراقی از جایگاه حائز اهمیتی برخوردار است. از اینرو میتوان گفت که «منطق پـرواز»، «رمـز» و «تـأویل» سه ضلع مثلثی را تشکیل میدهند که هم در حکمت اشراقی و هم در هنر اشراقی، جزو اصول و مبـانیِ بنیادین بـه شمار میروند و هنر یا حکمت اشراق آنگاه ظهور مییـابد و بنیـان نهاده میشود که هر سه ضلع این مجموعه را با هم در نظر آوریم.
معرفی و نقد کتاب
نصر الله حکمت؛ حمید عطایی نظری
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 51-72
چکیده
برهان صدّیقین از براهین مهم و معتبر اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی به شمار میآید که نخست در فلسفۀ ابن سینا به طور رسمی مطرح شد و پس از آن، دیگر فلاسفه در تحکیم و ترویج آن سعی وافر نمودند و صورتهای مختلفی از آن ارائه کردند. برهان صدّیقین به سبب اتقان و اعتبار خاصّ خودش با استقبال فیلسوف ـ متکلّمانِ امامی در دوران میانی نیز روبرو ...
بیشتر
برهان صدّیقین از براهین مهم و معتبر اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی به شمار میآید که نخست در فلسفۀ ابن سینا به طور رسمی مطرح شد و پس از آن، دیگر فلاسفه در تحکیم و ترویج آن سعی وافر نمودند و صورتهای مختلفی از آن ارائه کردند. برهان صدّیقین به سبب اتقان و اعتبار خاصّ خودش با استقبال فیلسوف ـ متکلّمانِ امامی در دوران میانی نیز روبرو شد و دانشورانی همچون خواجه نصیرالدین طوسی و علّامۀ حلّی تقریرهای مختلفی از آن را در آثار خود بیان کردند. یکی از متکلّمان برجستهای که تلاش کرد تقریر بدیع و نوینی از برهان صدّیقین عرضه کند، نصیرالدین کاشی بود. وی با ابتکار خود، طرح برهان صدّیقینی از گونهای دیگر را درانداخت که تا پیش از او در فلسفه و کلام اسلامی مطرح نشده بود و با این وصف، تاکنون مورد توجّه قرار نگرفته است. بررسی سیر تاریخیِ تقریرهای مختلف برهان صدّیقین در کلامِ فلسفیِ امامیّه از نصیرالدین طوسی تا نصیرالدین کاشی از یکسو تطوّر و گوناگونیِ این برهان را در دورۀ یادشده از کلام شیعه نشان میدهد و از سوی دیگر، نحوۀ مشارکت هر یک از متکلّمان امامی در تقویت و گسترش این برهان در الهیّات اسلامی را بازگو میکند.
مقاله مروری
فریده آفرین؛ اشرف السادات موسوی لر
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394
چکیده
ریتم یکی از ارکان مهم استتیک دلوز است. این مفهوم نزد او رویداد همطنینیِ ساحتهای مختلف است. سوال اصلی این مقاله این است که چگونه وحدت امور کثیر و متفاوت در نقاشی بدون توسل به عاملی فراتر از سطح نقاشی فراهم میشود؟ در نقاشی سطوح متفاوت احساس، رنگها، تاشها و ضربهقلمها، رنگ و نور، امور نامتناجس و قیاسناپذیر به ترکیببندی، ...
بیشتر
ریتم یکی از ارکان مهم استتیک دلوز است. این مفهوم نزد او رویداد همطنینیِ ساحتهای مختلف است. سوال اصلی این مقاله این است که چگونه وحدت امور کثیر و متفاوت در نقاشی بدون توسل به عاملی فراتر از سطح نقاشی فراهم میشود؟ در نقاشی سطوح متفاوت احساس، رنگها، تاشها و ضربهقلمها، رنگ و نور، امور نامتناجس و قیاسناپذیر به ترکیببندی، سرهمکردن و مدولاسیون نیاز دارند تا هماهنگ شوند. با اتکا به مفهوم ریتم، توانِ حیاتیِ آن و نقشِ بنیاد این پرسش در دو قسمت 1-ریتم در نقاشی ، 2- رابطه احساس و ریتم پاسخ داده میشود. ضمن اینکه مفهوم بنیاد و ریتم نزد هایدگر و ملدینه به عنوان سابقه این بحث بسط داده شده است. با وجود ریتم به عنوان تناوب دو لحظهی انقباضی-انبساطی و یا شدت-ضعفی، امکان هماهنگی و رابطه آشوب سطح مادی و نظمِ فیگور، نسبت رنگهای نامتعارف و نیز سطوح احساس، و نیز رابطه بسیاری از امور متفاوت و حتی نامتناجس و قیاسناپذیر با درجهی توان نابرابر فراهم میشود. هماهنگی امور نامتناجس، ناهمگن و قیاسناپذیر حالت پیچیدهتری دارد. حاصل این ارتباط شدت محض است که تنها میتوان آنرا زیست یا حسکرد و ذات وصف ناپذیر هنرمند را رقم میزند. ارتعاش و کژریختشدگی، رزنانس یا تشدید و در نهایت شدت مبین انواع گوناگون ریتم در نقاشی نزد دلوز است که متناظر با مفاهیم هستیشناسی وی است.
معرفی و نقد کتاب
محسن داوطلب
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 73-95
چکیده
شلینگ در تمام دوران کار فلسفی خود به دنبال یافتن تبیین مناسبی برای مسئلۀ رابطۀ امر مثالی[1]و امر واقعی[2] بود. هدف اصلی شلینگ از دنبال کردن این مسئله، درک و تبیین واقعیت عینی وجود بود. شلینگ هیچ گاه از فروکاسته شدن امر واقعی به امر مثالی خشنود نبود و به همین دلیل به تدریج از جریان ایدئالیسم آلمانی قرن نوزده جدا شد. شلینگ در دورۀ پایانی ...
بیشتر
شلینگ در تمام دوران کار فلسفی خود به دنبال یافتن تبیین مناسبی برای مسئلۀ رابطۀ امر مثالی[1]و امر واقعی[2] بود. هدف اصلی شلینگ از دنبال کردن این مسئله، درک و تبیین واقعیت عینی وجود بود. شلینگ هیچ گاه از فروکاسته شدن امر واقعی به امر مثالی خشنود نبود و به همین دلیل به تدریج از جریان ایدئالیسم آلمانی قرن نوزده جدا شد. شلینگ در دورۀ پایانی کار فلسفی خود به تفسیر اسطورههای جهان میپردازد. فلسفۀ اسطوره در واقع پاسخ نهایی شلینگ برای تبیین رابطۀ امر مثالی و واقعی است. او در پشت صورت ظاهر اسطورههای جهان نشانههای روح نامحدودی را میبیند که به تدریج در حال تحقق است. این روح نامحدود همان فراهستی یا خدا است که به عقیدۀ شلینگ عقل محض تنها میتوانست مفهوم و ماهیت آن را به عنوان یک امکان انتزاعی اثبات کند.[1]. Ideal[2]. Real
مقاله مروری
امیرحسین ساکت اف
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394
چکیده
چکیده: به عقیده افلاطون ایده ها مدلول اصلی نامها هستند و دلالت نامها بر اشیاء فقط به نحو ثانوی و به سبب شباهت اشیاء به ایده ها ممکن است. ارسطو که منکر وجود مفارق ایده هاست برخلاف افلاطون عقیده دارد که نامها در وهله اول بر محسوسات دلالت می کنند و دلالت آنها بر مفاهیم انتزاعی دلالتی ثانوی است. تلفیق آراء افلاطون و ارسطو در فلسفه نوافلاطونی ...
بیشتر
چکیده: به عقیده افلاطون ایده ها مدلول اصلی نامها هستند و دلالت نامها بر اشیاء فقط به نحو ثانوی و به سبب شباهت اشیاء به ایده ها ممکن است. ارسطو که منکر وجود مفارق ایده هاست برخلاف افلاطون عقیده دارد که نامها در وهله اول بر محسوسات دلالت می کنند و دلالت آنها بر مفاهیم انتزاعی دلالتی ثانوی است. تلفیق آراء افلاطون و ارسطو در فلسفه نوافلاطونی سبب خلط این دو نظریه شد و بر اثر آن بسیاری از نوافلاطونیان به تبعیت از ارسطو نامها را دال بر محسوسات شمردند. فلوطین و پروکلوس تنها نوافلاطونیانی بودند که به این خلط پی بردند و به پیروی از افلاطون ایده ها را مدلول اصلی نامها دانستند. اما تفاوت ایده ها و اشیاء چنان زیاد است که افلاطون اطلاق نامها را بر ایده ها و اشیاء به اشتراک لفظی می داند و این باعث بروز مشکلاتی در فلسفه او می شود. علیت مستلزم شباهتی میان علت و معلول است اما اگر تفاوت ایده ها و اشیاء به حدی باشد که نتوان نامها را به اشتراک معنوی بر آنها اطلاق کرد چگونه ممکن است که ایده ها علت اشیاء باشند؟ فلوطین و پروکلوس می کوشند تا دلالت نامها را بر ایده ها و اشیاء به نحوی توضیح دهند که شباهت و متعاقباً رابطه علی میان آنها نقض نشود.
معرفی و نقد کتاب
حجت الله رفیعی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 97-122
چکیده
تاریخچه معرفتشناسی نشان میدهد که متفکران مسلمان همواره به اهمیّت و ابعاد مختلف علم و معرفت توجه داشته و به فراخور نیاز، مطالبی را در این زمینه ضمن مباحث خود ارائه کردهاند و یکی از عوامل اصلی توجه متفکران مسلمان به علم و معرفت اهمیتی است که اسلام به مقولۀ علم داشته است. در نگاه اوّل در بسیاری موارد اثر یا فصل مستقلّی در این مورد ...
بیشتر
تاریخچه معرفتشناسی نشان میدهد که متفکران مسلمان همواره به اهمیّت و ابعاد مختلف علم و معرفت توجه داشته و به فراخور نیاز، مطالبی را در این زمینه ضمن مباحث خود ارائه کردهاند و یکی از عوامل اصلی توجه متفکران مسلمان به علم و معرفت اهمیتی است که اسلام به مقولۀ علم داشته است. در نگاه اوّل در بسیاری موارد اثر یا فصل مستقلّی در این مورد دیده نمیشود؛ اما حکمای مسلمان گاه معرفت را از حیثیت هستیشناسانه و گاه از جنبۀ معرفتشناسانه مورد دقت قرار داده و نظرات مختلفی ارائه کردهاند. دیدگاه ملاصدرا دربارۀ معرفتشناسی در میان فیلسوفان مسلمان جایگاه خاصی دارد؛ زیرا دیدگاه وی محل تلاقی معرفتشناسی و هستیشناسی است. توجه به دو مرحلهای بودن ادراک نزد ملاصدرا و بررسی جایگاه بحث اتحاد عالم و معلوم در مراحل ادراک و نحوۀ ظهور علم حصولی در این فرآیند راهگشای بسیاری از مسائل است. اما ملاصدرا دربارۀ معرفتشناسی، خصوصاً دو مرحلهای بودن آن به طور منسجم بحث نکرده و حتی در مواردی دیدگاههایی به ظاهر متناقض ارائه کرده است. در این مقاله سعی شده در حد امکان، مراحل ادراک از دیدگاه ملاصدرا بررسی شده و به چند اشکال مهم در این باره پاسخ داده شود.
مقاله مروری
معصومه عامری؛ زهره توازیانی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394
چکیده
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربۀ انسان درمی آید، ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. مسئلۀ شر در دوران معاصر بیشتر حاصل صورت بندی گزاره هایی است که خمیرمایۀ اصلی آنها برگرفته از همین دو جنبۀ فهم و تجربۀ انسانی است. منطقاً و به لحاظ تاریخی ...
بیشتر
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربۀ انسان درمی آید، ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. مسئلۀ شر در دوران معاصر بیشتر حاصل صورت بندی گزاره هایی است که خمیرمایۀ اصلی آنها برگرفته از همین دو جنبۀ فهم و تجربۀ انسانی است. منطقاً و به لحاظ تاریخی پیش از چنین صورت بندی نوعی ناسازگاری در این دو جنبه به نظر می آمده که متألهان و فلاسفه را به تأمل واداشته است، چرا که با نظر به عالم، خصوصاً درد و رنج (شر) در عالم و مخلوق خدای حکیم و قادر و عادل مطلق دانستن آن، به طور طبیعی و در بدو امر ناسازگاری دیده می شود و پرسشی مطرح می شود مبنی بر اینکه چگونه است که چنان خدایی چنین عالمی را خلق کرده است؟ ملاصدرا برای حل مسائل ناشی از این ناسازگاری از نظریه نیستی انگاری شر دفاع کرده و آن را به امر عدمی، اعم از عدم ذات یا عدم کمال ذات، تحلیل نموده است. نظریه عدمی بودن شر با معضلی به نام شرّ ادراکی مواجه است که بنا بر ادعای آن، بعضی از وجودات، بالذات، به شر متصف می شوند. اما او در این باره یکسان نمی اندیشد. بیان تحول دیدگاه ملاصدرا در این مسأله، مهم ترین یافته تحقیق حاضر است. منشأ این تحول تأثر ملاصدرا از نصوص دینی(آیات و روایات) است.
معرفی و نقد کتاب
علی زارعی (پیمان)؛ یوسف شاقول
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 123-140
چکیده
مقالۀ حاضر نشان میدهد که بررسی خوانش انتقادی هگل از سوی ژرژ باتای بر اساس دیدگاههای ژاک دریدا، به فراروی از دیالکتیک و ورود به پارادایم فکری جدیدی برگرفته از مفهوم تفاوت منجر میشود. زمانی که مخالفان جدی هگل - مانند میشل فوکو - دشواریهای رهایی از سلطۀ هگل را مورد تأکید قرار میدهند، اهمیت این موضوع بیشتر خود را نشان میدهد. پرداختن ...
بیشتر
مقالۀ حاضر نشان میدهد که بررسی خوانش انتقادی هگل از سوی ژرژ باتای بر اساس دیدگاههای ژاک دریدا، به فراروی از دیالکتیک و ورود به پارادایم فکری جدیدی برگرفته از مفهوم تفاوت منجر میشود. زمانی که مخالفان جدی هگل - مانند میشل فوکو - دشواریهای رهایی از سلطۀ هگل را مورد تأکید قرار میدهند، اهمیت این موضوع بیشتر خود را نشان میدهد. پرداختن به مسئلۀ نفی و مرگ در اندیشۀ دیالکتیکی، هگل را به فیلسوف ممتازی تبدیل کرده است که متفکران معاصر را به خود جذب میکند. پرداختن به نفی و مرگ امتیازی برای دیالکتیک محسوب میشود، با این حال نحوۀ مواجهۀ هگل با این موضوع قابل نقد است. ژاک دریدا در جستاری که به دیدگاههای ژرژ باتای دربارۀ دیالکتیک خدایگان - بنده اختصاص یافته است، نقدهای باتای به دیدگاههای هگل دربارۀ مرگ و نفی را در چارچوب تفکر واسازانۀ خود از نو سامان میبخشد. هر دو طرف، رسیدن به ایجاب را در مواجهه با امر سلبی مورد تأکید قرار میدهند، اما به این دلیل که هگل لوازم و نتایج اندیشیدن به نفی و مرگ را تا انتها دنبال نمیکند با انتقاداتی روبهرو میشود که نهایتاً به گذر از دیالکتیک هگلی میانجامد. ارزیابی ما این است که مفهوم «تفاوت» در اندیشۀ دریدا گام مهمی در راه دستیابی به اسلوبی غیردیالکتیکی از تفکر است که دریدا موفق شده است با الهام از کسانی چون نیچه، هایدگر و باتای آن را محقق سازد.
مقاله مروری
نصر الله حکمت؛ حمید عطایی نظری
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394
چکیده
برهان صدّیقین از براهین مهم و معتبر اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی بشمار می آید که نخست در فلسفۀ ابن سینا بطور رسمی مطرح شد و پس از آن، دیگر فلاسفه در تحکیم و ترویج آن سعی وافر نمودند و صورتهای مختلفی از آن را ارائه کردند. برهان صدّیقین به سبب اتقان و اعتبار خاصّ خودش با استقبال فیلسوف ـ متکلّمانِ امامی در دوران میانی نیز روبرو ...
بیشتر
برهان صدّیقین از براهین مهم و معتبر اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی بشمار می آید که نخست در فلسفۀ ابن سینا بطور رسمی مطرح شد و پس از آن، دیگر فلاسفه در تحکیم و ترویج آن سعی وافر نمودند و صورتهای مختلفی از آن را ارائه کردند. برهان صدّیقین به سبب اتقان و اعتبار خاصّ خودش با استقبال فیلسوف ـ متکلّمانِ امامی در دوران میانی نیز روبرو شد و دانشورانی همچون خواجه نصیر الدین طوسی و علّامۀ حلّی تقریرهای مختلفی از آن را در آثار خود بیان کردند. یکی از متکلّمان برجستهای که تلاش کرد تقریر بدیع و نوینی را از برهان صدّیقین عرضه کند نصیر الدین کاشی (م 755 ق) بود. وی با ابتکار خود، طرح برهان صدّیقینی از گونهای دیگر را درانداخت که تا پیش از او در فلسفه و کلام اسلامی مطرح نشده بود و با این وصف، تاکنون مورد توجّه قرار نگرفته است. بررسی سیر تاریخیِ تقریرهای مختلف برهان صدّیقین در کلامِ فلسفیِ امامیّه از نصیر الدین طوسی تا نصیر الدین کاشی از یکسو تطوّر و گوناگونیِ این برهان را در دورۀ یادشده از کلام شیعه نشان میدهد و از سوی دیگر، نحوۀ مشارکت هر یک از متکلّمان امامی در تقویت و گسترش این برهان در الهیّات اسلامی را بازگو میکند.
معرفی و نقد کتاب
امیرحسین ساکت
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 141-155
چکیده
به عقیده افلاطون ایده ها مدلول اصلی نامها هستند و دلالت نامها بر اشیاء فقط به نحو ثانوی و به سبب شباهت اشیاء به ایده ها ممکن است. ارسطو که منکر وجود مفارق ایده هاست، برخلاف افلاطون عقیده دارد که نامها در وهله اول بر محسوسات دلالت می کنند و دلالت آنها بر مفاهیم انتزاعی دلالتی ثانوی است. تلفیق آراء افلاطون و ارسطو در فلسفه نوافلاطونی ...
بیشتر
به عقیده افلاطون ایده ها مدلول اصلی نامها هستند و دلالت نامها بر اشیاء فقط به نحو ثانوی و به سبب شباهت اشیاء به ایده ها ممکن است. ارسطو که منکر وجود مفارق ایده هاست، برخلاف افلاطون عقیده دارد که نامها در وهله اول بر محسوسات دلالت می کنند و دلالت آنها بر مفاهیم انتزاعی دلالتی ثانوی است. تلفیق آراء افلاطون و ارسطو در فلسفه نوافلاطونی سبب خلط این دو نظریه شد و بر اثر آن بسیاری از نوافلاطونیان به تبعیت از ارسطو نامها را دال بر محسوسات شمردند. فلوطین و پروکلوس تنها نوافلاطونیانی بودند که به این خلط پی بردند و به پیروی از افلاطون ایده ها را مدلول اصلی نامها در نظر گرفتند. اما تفاوت ایده ها و اشیاء چنان زیاد است که افلاطون اطلاق نامها را بر ایده ها و اشیاء به اشتراک لفظی می داند و این باعث بروز مشکلاتی در فلسفه او می شود. علیت مستلزم شباهتی میان علت و معلول است، اما اگر تفاوت ایده ها و اشیاء به حدی باشد که نتوان نامها را به اشتراک معنوی بر آنها اطلاق کرد، چگونه ممکن است که ایده ها علت اشیاء باشند؟ فلوطین و پروکلوس می کوشند تا دلالت نامها را بر ایده ها و اشیاء به نحوی توضیح دهند که شباهت و متعاقباً رابطه علی میان آنها نقض نشود.
مقاله مروری
محسن داوطلب
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394
چکیده
چکیده در این مقاله نگارنده سعی می کند روایتی را از آثار شلینگ مطرح کند که در آن شلینگ در تمام دوران کار فلسفیاش به دنبال یافتن تبیین مناسبی برای مسئله بنیادی خویش یعنی رابطه امر مثالی و امر واقعی بوده است. هدف اصلی شلینگ از دنبال کردن این مسئله درک و تبیین واقعیت عینی وجود بود. در این مقاله حرکت تدریجی شلینگ به سوی پاسخ نهایی او برای ...
بیشتر
چکیده در این مقاله نگارنده سعی می کند روایتی را از آثار شلینگ مطرح کند که در آن شلینگ در تمام دوران کار فلسفیاش به دنبال یافتن تبیین مناسبی برای مسئله بنیادی خویش یعنی رابطه امر مثالی و امر واقعی بوده است. هدف اصلی شلینگ از دنبال کردن این مسئله درک و تبیین واقعیت عینی وجود بود. در این مقاله حرکت تدریجی شلینگ به سوی پاسخ نهایی او برای تبیین مسئله بنیادی رابطه امر مثالی و واقعی دنبال می شود. این پاسخ نهایی همان فلسفه اسطوره است که شلینگ در تفکر متاخر خویش به آن دست پیدا می کند و شلینگ با طرح آن به دنبال تبیین واقعیت عینی وجود است. در سراسر مقاله سعی می شود این پرسش در ذهن مخاطب مطرح شود که آیا شلینگ چنانکه خوانش رسمی تا کنون او را معرفی کرده واقعا فیلسوف ایدئالیستی بوده یا اینکه او همواره سعی کرده از ایدئالیسم آلمانی قرن نوزدهم عبور کند؟
مقاله مروری
علی زارعی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394
چکیده
مقالهی حاضر نشان میدهد که بررسی خوانشِ انتقادی هگل از سوی ژرژ باتای بر اساس دیدگاههای ژاک دریدا، به فراروی از دیالکتیک و ورود به پارادایم فکری جدیدی برگرفته از مفهوم «تفاوت» منجر میشود. زمانی که مخالفان جدی هگل – مانند میشل فوکو – دشواریهای رهایی از سلطهی هگل را مورد تأکید قرار میدهند، اهمیت این موضوع بیشتر خود را نشان ...
بیشتر
مقالهی حاضر نشان میدهد که بررسی خوانشِ انتقادی هگل از سوی ژرژ باتای بر اساس دیدگاههای ژاک دریدا، به فراروی از دیالکتیک و ورود به پارادایم فکری جدیدی برگرفته از مفهوم «تفاوت» منجر میشود. زمانی که مخالفان جدی هگل – مانند میشل فوکو – دشواریهای رهایی از سلطهی هگل را مورد تأکید قرار میدهند، اهمیت این موضوع بیشتر خود را نشان میدهد. پرداختن به مسألهی نفی و مرگ در اندیشهی دیالکتیکی، هگل را به فیلسوف ممتازی تبدیل کرده است که متفکران معاصر را به خود جذب میکند. پرداختن به نفی و مرگ امتیازی برای دیالکتیک محسوب میشود، با این حال نحوهی مواجههی هگل با این موضوع قابل نقد است. ژاک دریدا در جستاری که به دیدگاههای ژرژ باتای دربارهی دیالکتیک خدایگان-بنده اختصاص یافته است، نقدهای باتای به دیدگاههای هگل دربارهی مرگ و نفی را در چارچوب تفکر واسازانهی خود از نوسامان میبخشد. هر دو طرف رسیدن به ایجاب را در مواجهه با امر سلبی مورد تأکید قرار میدهند، اما به این دلیل که هگل لوازم و نتایج اندیشیدن به نفی و مرگ را تا انتها دنبال نمیکند با انتقاداتی روبهرو میشود که نهایتاً به گذر از دیالکتیک هگلی میانجامد. ارزیابی ما این است که مفهوم «تفاوت» در اندیشهی دریدا گام مهمی در راه دستیابی به اسلوبی غیردیالکتیکی از تفکر است که دریدا موفق شده است با الهام از کسانی چون نیچه، هایدگر و باتای آن را محقق سازد.
معرفی و نقد کتاب
معصومه عامری؛ زهره توازیانی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 187-201
چکیده
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربۀ انسان در میآید، ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. مسئلۀ شر در دوران معاصر بیشتر حاصل صورتبندی گزارههایی است که خمیرمایۀ اصلی آنها برگرفته از همین دو جنبۀ فهم و تجربۀ انسانی است. منطقاً و به لحاظ تاریخی ...
بیشتر
بخشی از آنچه در این دنیا به فهم و تجربۀ انسان در میآید، ملائم طبیعت وی نیست. از سویی، استدلال و باور به وجود خداوند حکیم، قادر و عادل مطلق برای متألهان از جمله امور انکارناشدنی است. مسئلۀ شر در دوران معاصر بیشتر حاصل صورتبندی گزارههایی است که خمیرمایۀ اصلی آنها برگرفته از همین دو جنبۀ فهم و تجربۀ انسانی است. منطقاً و به لحاظ تاریخی پیش از چنین صورتبندی نوعی ناسازگاری در این دو جنبه به نظر میآمده که متألهان و فلاسفه را به تأمل واداشته است، چرا که با نظر به عالم، خصوصاً درد و رنج (شر) در عالم و مخلوق خدای حکیم و قادر و عادل مطلق دانستن آن، به طور طبیعی و در بدو امر ناسازگاری دیده میشود و پرسشی مطرح میشود مبنی بر اینکه چگونه است که چنان خدایی چنین عالمی را خلق کرده است؟ ملاصدرا برای حل مسائل ناشی از این ناسازگاری از نظریۀ نیستی انگاری شر دفاع کرده و آن را به امر عدمی، اعم از عدم ذات یا عدم کمال ذات، تحلیل نموده است. نظریۀ عدمی بودن شر با معضلی به نام شرّ ادراکی مواجه است که بنا بر ادعای آن، بعضی از وجودات، بالذات، به شر متصف میشوند. اما او در این باره یکسان نمیاندیشد. بیان تحول دیدگاه ملاصدرا در این مسئله، مهمترین یافته تحقیق حاضر است. منشأ این تحول، تأثر ملاصدرا از نصوص دینی (آیات و روایات) است.
مقاله مروری
حسین افراسیابی؛ سجاد ممبینی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفۀ هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایتشناسانۀ وی را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیباییشناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیباییشناسی منفی آدورنویی است، بر پایۀ عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه و مسیانیسم که در فلسفۀ هنر بنیامین ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفۀ هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایتشناسانۀ وی را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیباییشناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیباییشناسی منفی آدورنویی است، بر پایۀ عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه و مسیانیسم که در فلسفۀ هنر بنیامین جایگاهی ویژه دارند، به گونهای خاص با مفهوم تمثیل و نیز با یکدیگر پیوند یافته و در نهایت با غایتشناسی تاریخی وی ارتباط مییابند. تاریخ که از نظرگاه بنیامین سراسر پوشیده از تجربۀ رنج و شکست است، به واسطۀ تمثیل در اثر هنری به بیان در میآید. اما کار زیباییشناسی انتقادی توقف در بیان تجربۀ رنج نیست، بلکه با بیان آن قصد دارد به سوی موقعیتی آرمانیتر رهنمون شود. تمثیل که رگههایی از بشارت مسیانیستی را در خود حمل میکند، همواره با اشارهای به رنج، قصد فراروی از آن را دارد و این همان برنامۀ کلی استاتیک انتقادی در گذر از فاکتها به سوی بایستههاست. بدینگونه است که بنیامین در نهایت، امکان گسست تاریخی از پیوستار رنج را بواسطۀ تمثیل هنری میسر میداند.
معرفی و نقد کتاب
رائد فریدزاده
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 203-213
چکیده
در این مقاله به نظریه های ضد دکارتی ویکو، به ویژه دیدگاه نقادانة او در برابر مفهوم حقیقت در نزد دکارت، و همچنین به سیر تطور مفهوم استعاره در نزد وی، که در دو مرحلة تاریخی شکل گرفته است، خواهیم پرداخت. اسلوب دکارتی که مبین استنتاج حقایق عدیده از یک حقیقت بنیادین و تردیدناپذیر است از نظر ویکو محل تردید دارد. ویکو در مقابل تلاش خود را ...
بیشتر
در این مقاله به نظریه های ضد دکارتی ویکو، به ویژه دیدگاه نقادانة او در برابر مفهوم حقیقت در نزد دکارت، و همچنین به سیر تطور مفهوم استعاره در نزد وی، که در دو مرحلة تاریخی شکل گرفته است، خواهیم پرداخت. اسلوب دکارتی که مبین استنتاج حقایق عدیده از یک حقیقت بنیادین و تردیدناپذیر است از نظر ویکو محل تردید دارد. ویکو در مقابل تلاش خود را بر گسترش امر محتمل می گمارد. امری که که از دید وی منتج شده از حس مشترک و خرد جمعی است و نه ادراکات روشن و مستقیم، آنگونه که دکارت مدعی آن است. در این اثنا درک استعاری حقیقت با استعاری بودن بنیادی زبان و قابلیت قرائت از جهان پیوند می خورد. تفاوت و تطابق نظریه ویکو در باب استعاره با نظریات ارسطو حائز اهمیت است چون با التفات به این امر می توان از دو ویکو متقدم و متاخر سخن به میان آورد.
معرفی و نقد کتاب
آزیتا فیروزی؛ مجید اکبری
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، صفحه 215-229
چکیده
آثار ادبی و هنری خلاقه نهتنها معنای تازهای خلق میکنند، بلکه شیوۀ تازهای برای معناداری و درنتیجه تحول و دگرگونی ساختار ادبی و همچنین سوژۀ هنرمند را در پی دارند. معنایی که بر اساس ساختارهای از پیش موجود و هنجارهای شکل گرفته کار نمیکند و در واقع تنها با با دگرگون ساختن اصول پذیرفته شده، نحوه جدیدی از معناداری را معرفی میکنند. ...
بیشتر
آثار ادبی و هنری خلاقه نهتنها معنای تازهای خلق میکنند، بلکه شیوۀ تازهای برای معناداری و درنتیجه تحول و دگرگونی ساختار ادبی و همچنین سوژۀ هنرمند را در پی دارند. معنایی که بر اساس ساختارهای از پیش موجود و هنجارهای شکل گرفته کار نمیکند و در واقع تنها با با دگرگون ساختن اصول پذیرفته شده، نحوه جدیدی از معناداری را معرفی میکنند. این خصلت دگرگونکننده را کریستوا در زبان شاعران آوانگارد و درون یک سیستم نمادین و از پیش پذیرفته شده تشخیص میدهد. در نظر کریستوا در یک اثر نوآورانه و به طور کلی خلاق ادبی، عناصر متن زایشی یا خصلت نشانهای زبان، از تغییر جهتی در سوژه سخنگو و وجود ظرفیتی برای بازی و لذت حکایت میکنند که اجبار و الزام کلی قانون نمادین را نقض کرده و مفهومی از «مرز» و همچنین سرپیچی، فراروی و یا تخلف از مرز را به همراه دارد. بنابراین، این «عمل» را میتوان پذیرش قانون نمادین و توأمان، فراروی از آن قانون جهت احیای آن دانست. موضوعی که میتوان مصادیق آن را در قالبهای ادبی و هنری گوناگون سراغ گرفت و بر این اساس چارچوب نظریهای در ادبیات از منظر کریستوا ترسیم کرد. اما چنین نظریهای میتواند ابعاد گوناگونی بیابد و از زیباییشناسی به شکل معمول نیز فراتر رود و برای ادبیات و هنر جایگاهی فراتر از یک ابژه زیباییشناسی قائل شود. امری که قادر است تحول و دگرگونی سوژه و فرهنگ را در پی داشته باشد.