علمی - پژوهشی
حسن احمدی زاده
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
همواره یکی از مهمترین دغدغههای اهل فلسفه و عرفان اسلامی، تأمل در خصوص وجود و انحاء و مراتب آن بوده است، تا آنجا که ایشان، وجود مطلق را موضوع اصلی نظام فکری خود معرفی میکردند. در عرفان ابن عربی و اخلاف او بویژه داود قیصری نیز کلیدیترین موضوع، وجود است، تا آنجا که فهم خداشناسیِ مکتب ابن عربی در سایهی وجودشناسی آن، امکانپذیر است. ...
بیشتر
همواره یکی از مهمترین دغدغههای اهل فلسفه و عرفان اسلامی، تأمل در خصوص وجود و انحاء و مراتب آن بوده است، تا آنجا که ایشان، وجود مطلق را موضوع اصلی نظام فکری خود معرفی میکردند. در عرفان ابن عربی و اخلاف او بویژه داود قیصری نیز کلیدیترین موضوع، وجود است، تا آنجا که فهم خداشناسیِ مکتب ابن عربی در سایهی وجودشناسی آن، امکانپذیر است. قیصری در مقدمهی شرح خود بر فصوص الحکمِ ابن عربی، وجود را چونان حق و حقیقت قلمداد میکند و تلقی متافیزیکیِ سنتی از وجود صرفاً چونان کلیترین و انتزاعیترین مفاهیم را نمیپذیرد بلکه علاوه بر این، وجود را واقعیترین حقیقت و معنیبخش همهی موجودات تلقی میکند. از سوی دیگر، این حقیقت، یعنی وجود، را نه محدود به طور عقل و ظرف وجود ذهنی میداند و نه صرفاً متعین در ظرف وجود خارجی، بلکه آن را فراتر از طور عقل و ظرف ذهن دانسته و بر این باور است که وجود چونان حق و حقیقت، جز برای خداوند، بر کسی معلوم نیست. در جستار حاضر، بر آنیم تا با توجه به نوشتههای عرفانی قیصری بویژه در مقدمهی شرحش بر فصوص الحکم، به تبیینهای متافیزیکیِ او از وجود و تلقیاش از آن، به مثابه حق و حقیقت توجه کنیم و نشان دهیم که نظام وجودشناسانهی قیصری در تلقی خاصی که از وجود ارائه میکند، بهمانند دیگر عرفای مسلمان، چون ملاصدرا، از نظام متافیزیکیِ سنتی، بویژه در قالب ارسطوییِ آن، فاصله میگیرد.
علمی - پژوهشی
احمدعلی حیدری؛ علی حاتمیان
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
«پرسش هستی» مشهورترین دغدغه مارتین هیدگر در سراسر دوران حیات فکری او است. این پرسش بنا بر روایت خود او، از آغازین گامها تا لحظه مرگ پیوسته توجه فیلسوف فرایبورگ را به خود معطوف داشت و تمام آثار و نوشتههای او را میتوان بر زمینه این پرسش نگریست. اما فهم دامنه معنایی و ساختار صوری پرسش هستی، متوقف به درک دقیق چیستی پدیدار «پرسش» در هیدگر ...
بیشتر
«پرسش هستی» مشهورترین دغدغه مارتین هیدگر در سراسر دوران حیات فکری او است. این پرسش بنا بر روایت خود او، از آغازین گامها تا لحظه مرگ پیوسته توجه فیلسوف فرایبورگ را به خود معطوف داشت و تمام آثار و نوشتههای او را میتوان بر زمینه این پرسش نگریست. اما فهم دامنه معنایی و ساختار صوری پرسش هستی، متوقف به درک دقیق چیستی پدیدار «پرسش» در هیدگر و نحوه ارتباط آن با هستی و انسان است. بر این اساس، مقاله حاضر بر آن است تا با طرح افق معنایی عام «پرسش» در تاریخ فلسفه، رویکرد هیدگر را به این عامل بنیادین روشن سازد تا از این طریق، در پژوهشهای دیگر، نور بیشتری بر «پرسش هستی» در آثار او افکنده شود. در این مسیر، ابتدا اهمیت، چیستی و محوریت پرسش در تاریخ فلسفه به اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در ادامه، پس از طرح تصور هیدگر از این پدیدار در رساله هستی و زمان، نحوه تکوین این تحلیل در آثار متقدم او در چارچوبی واحد بررسی خواهد شد. در نهایت، ارتباط پرسش هستی با انسان، و گذرناپذیری آن، به عنوان ویژگی بنیادین دازاین پایانبخش تحلیل خواهد بود.
علمی - پژوهشی
مجید حیدری
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
قاعدتا هر نظام زیبایی شناسی مبادی ورودی و روش ورود به بحث خود را از ماهیت و نحوه صورت بندی محتوای خود کسب میکند. به شکل مرسوم نقطهی شروع مباحث زیبایی شناسی ایرانی اسلامی جستجوی کلمات مربوط به هنر و زیبایی در متون مختلف فلسفی، عرفانی و فقهی است. مقالهی حاضر بر این است تا با توجه به سابقهی فرهنگی، باورهای دینی و بافت زبانی هنر ایرانی ...
بیشتر
قاعدتا هر نظام زیبایی شناسی مبادی ورودی و روش ورود به بحث خود را از ماهیت و نحوه صورت بندی محتوای خود کسب میکند. به شکل مرسوم نقطهی شروع مباحث زیبایی شناسی ایرانی اسلامی جستجوی کلمات مربوط به هنر و زیبایی در متون مختلف فلسفی، عرفانی و فقهی است. مقالهی حاضر بر این است تا با توجه به سابقهی فرهنگی، باورهای دینی و بافت زبانی هنر ایرانی نقطهی شروع متفاوتی را پیشنهاد دهد. با توجه به اهمیت ادبیات در سابقهی فرهنگی هنری، وجود تشکیک فقهی در تصویر سازی از نظر اسلام و تسلط فرهنگ کلام محوری، علم بدیع میتواند به عنوان نقطهی شروع یک دسته نظرات زیبایی شناسی در جهت درک و تفسیر میراث فرهنگی هنری ایرانی قلمداد گردد. وجود اصطلاح شناسی مدون، دقیق و بسط پیدا کرده در علم بدیع و دسته بندیهای منحصر به فرد در زبان فارسی، میتواند در تبیین جایگاه علم بدیع به ما کمک کند. علم بدیع تنها حیطهی مطالعاتی نظری است که دارای اصطلاح شناسی دقیق در توصیف و درک و ارزیابی آثار ادبی است، همچنین علم بدیع در موارد زیادی از جمله مباحث مربوط به فرم، تشبیه و استعاره دارای نوآوریهای متنوع است که متناظر با مباحث کلاسیک زیبایی شناسی در غرب است.
علمی - پژوهشی
Hamidreza Mahboobi Arani؛ عباس جمالی
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
فلسفه سیاسی آگامبن تاثیر عمیقی از اندیشههای سیاسی میشل فوکو پذیرفته است. آگامبن نیز همچون فوکو سیاست معاصر غربی را نوعی زیستسیاست می داند که زندگی (زیست) را ابژه خود قرار داده است. اما با وجود این نظر مشترک و تأکید آگامبن به اینکه در راستای تصحیح و تکمیل اندیشههای فوکو گام بر میدارد، به نظر میرسد که اختلافات عمیقی نیز میان ایشان ...
بیشتر
فلسفه سیاسی آگامبن تاثیر عمیقی از اندیشههای سیاسی میشل فوکو پذیرفته است. آگامبن نیز همچون فوکو سیاست معاصر غربی را نوعی زیستسیاست می داند که زندگی (زیست) را ابژه خود قرار داده است. اما با وجود این نظر مشترک و تأکید آگامبن به اینکه در راستای تصحیح و تکمیل اندیشههای فوکو گام بر میدارد، به نظر میرسد که اختلافات عمیقی نیز میان ایشان وجود دارد. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که دیدگاه دو متفکر درباب قدرت و زیستسیاست چگونه است و چطور میتوان پذیرفت که اندیشه سیاسی آگامبن در راستای تفکر سیاسی فوکو قابل تعریف است؟ لذا با بررسی دو مفهوم زیستقدرت و زیستسیاست در آثار این دو متفکر روشن خواهد ساخت که خاستگاه نظریه سیاسی آگامبن دقیقاً در دل تحلیلهای فوکو نهفته است هرچند از نظر آگامبن، نمونههای عینی زیستقدرت در قرن بیستم، یعنی دولتهای مدرن و مخصوصا نازیسم، نشان میدهند که زیست قدرت و حاکمیت چنانکه فوکو و دیگرانی پنداشتهاند از هم جدا نبوده بلکه از ابتدا قرین هم بوده و این ویژگی در قرن بیستم به اوج خود میرسد. بدین روی تصحیح و تکمیل اندیشه های فوکو منطقاً آگامبن را وادار به بازگشت به خوانش حقوقی قدرت میکند اما این بار در بستر زیستسیاست.
علمی - پژوهشی
علیرضا اسمعیل زاده برزی
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
در این مقاله پس از تمایز نهادن میان دو نوع مواجههی ممکن با طبیعت از حیث زیباشناختی، ذات این تمایز در تاثیر مخصوصی که هنر بر مخاطب خود میگذارد جستجو شده است. این تاثیر از آن رو که در اساس بیشتر بر مبنای هنر زبانی ایجاد میشود به شعر منتسب شده و از آن رو که نسبت اصیل و نخستین انسان با جهان و در پی آن ثبات و نظم درونی او را از میان میبرد ...
بیشتر
در این مقاله پس از تمایز نهادن میان دو نوع مواجههی ممکن با طبیعت از حیث زیباشناختی، ذات این تمایز در تاثیر مخصوصی که هنر بر مخاطب خود میگذارد جستجو شده است. این تاثیر از آن رو که در اساس بیشتر بر مبنای هنر زبانی ایجاد میشود به شعر منتسب شده و از آن رو که نسبت اصیل و نخستین انسان با جهان و در پی آن ثبات و نظم درونی او را از میان میبرد همچون یک آفت در نظر گرفته شده و در نتیجه «شعرزدگی» نامیده شده است. شعرزدگی در عین حال عاملی برای ایجاد و حفظ فرهنگ قلمداد شده است زیرا امکان درک عواطف و حالات «دیگری» را تسهیل میکند و این خود به پذیرش و فهم تفاوتها و در نهایت امکان شکلگیری تمدن در معنای دقیق کلمه منجر میشود. نشان دادن وجود این دوگانهی میان اصالت و فرهنگ و نشان دادن اینکه این دوگانه اساسا مبتنی بر رویکردی است که در قبال هنر اتخاذ میشود غایت اصلی این مقاله است. اما در نهایت طرحی ناقص و اجمالی از افقی برای یک پاسخ ممکن به این دوگانه نیز ارائه میشود که به امکان شکلگیری یک فرهنگ عقلی اشاره میکند.
علمی - پژوهشی
محمد اصلانی
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
تا قبل از دوران معاصر، و البته در دوران معاصر، فلاسفه و متفکران بسیاری به منظور اثبات تجرد نفس و یا با اهداف دیگری از اصلِ "استحاله ی انطباع کبیر در صغیر" استفاده کرده اند. این متفکران استدلالی برای اثبات این اصل ارائه نکرده اند، گویا آن را بدیهی میدانسته اند. امروزه به دلایل مختلفی از جمله پیشرفتهای اخیر علمی، علی الخصوص در ...
بیشتر
تا قبل از دوران معاصر، و البته در دوران معاصر، فلاسفه و متفکران بسیاری به منظور اثبات تجرد نفس و یا با اهداف دیگری از اصلِ "استحاله ی انطباع کبیر در صغیر" استفاده کرده اند. این متفکران استدلالی برای اثبات این اصل ارائه نکرده اند، گویا آن را بدیهی میدانسته اند. امروزه به دلایل مختلفی از جمله پیشرفتهای اخیر علمی، علی الخصوص در دو رشته زیست شناسی و فیزیک، تبیینی ماتریالیستی از "فرآیند حصول ادراکات حسی" ارائه شده که معنیِ پذیرش آن این است: گذشتگان، به خاطر عدم اطلاع از نتایج پیشرفتهای اخیر علمی، گمان میکردند که انطباع کبیر در صغیر، علاوه بر "عالَم ماده"، در "عالَم ادراکات حسی" نیز محال است؛ اما امروزه به دنبال بهره مندی بشر از نتایج پیشرفتهای علمی، روشن شده که "انطباع کبیر در صغیر در عالَم ادراکات حسی" نه تنها محال نیست بلکه کاملاً ممکن و بالاتر از آن قابل توجیه علمی است.تلاش این مقاله بر آن است که با تبیین استدلالهای مربوط به "امکان انطباع کبیر در صغیر در عالَم ادراکات حسی" در ضمن بررسیِ "فرآیند ماتریالیستیِ حصول ادراکات حسی"، بی پایگی آنها را نشان دهد و اثبات نماید که اصلِ "استحاله ی انطباع کبیر در صغیر" نه تنها در عالَم واقع، بلکه در "عالَم ادراکات حسی" نیز جاری است.
علمی - پژوهشی
مسول:یوسف 1-سیده اکرم3-محمدجواد مسول:شاقول1-برکاتی3-صافیان
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
پدیدارشناسی هرمنوتیکی (hermeneutical phenomenology)، رویکرد فلسفیای است که از ترکیب دوگرایش مهم پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفهی قارهای بهوجود آمد. هیدگر(1976-1889) را میتوان بنیانگذار پدیدارشناسی هرمنوتیکی دانست که با تأثیر از لوازم پدیدارشناسی هوسرل درنسبت با معنی و تفسیر، و شعار معروف او یعنی بهسوی خود چیزها، با نوآوری درهردو نگرش، ...
بیشتر
پدیدارشناسی هرمنوتیکی (hermeneutical phenomenology)، رویکرد فلسفیای است که از ترکیب دوگرایش مهم پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفهی قارهای بهوجود آمد. هیدگر(1976-1889) را میتوان بنیانگذار پدیدارشناسی هرمنوتیکی دانست که با تأثیر از لوازم پدیدارشناسی هوسرل درنسبت با معنی و تفسیر، و شعار معروف او یعنی بهسوی خود چیزها، با نوآوری درهردو نگرش، میان آنها پیوند برقرار کرد. ریکور(2005-1913) نیز تحت تأثیر مفهوم اپوخه در پدیدارشناسی هوسرل، پس از هیدگر بهنحو بدیعی این پیوند رابرقرار میسازد. تفاوت آنها در این است که بهبیان ریکور، هیدگر راه کوتاه تحلیل هستیشناسانه دازاین را در برقراری این پیوند دنبال میکند و ریکور راه طولانی تحلیل معناشناختی آثار و نشانههای انسان را پیشنهاد میدهد. فرضیهی اصلی در پژوهش حاضر این است که نشان دهیم با وجود تفاوت در نوع رویکرد آنها به این پیوند، میتوان "فهم" را یکی از مهمترین لوازم امکان برقراری این پیوند دراندیشهی دو فیلسوف تلقی کرد. دیدگاه مشترک دو فیلسوف دربارهی فهم را میتوان دلیلی براین مدعا دانست. اهمیت اثبات این فرض این است که میتوان با بررسی همهی امکانهای فهم، بستر گستردهای از امکانات در این پیوند یافت که افقهای متعددی در حوزههای هرمنوتیک، معرفتشناسی، هستیشناسی و پدیدارشناسی بگشایند و ما را در مسیر درک حقیقت یاری نمایند.
علمی - پژوهشی
مهدی بهرامی؛ نصرالله حکمت؛ سید رضی موسوی گیلانی
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
ابنسینا در کتاب «اشارات و تنبیهات» لذت را ادراک و نیل به آن چیزی که نزد مدرِک، کمال و خیر است دانسته است. او در این عبارت بر خلاف دیگر عباراتش، از واژه «نیل» استفاده کرده است. در مفهوم این واژه میان شارحان ابنسینا اختلاف وجود دارد. برخی همچون فخررازی این واژه را فاقد هرگونه منظور و معنای خاصی میدانند و معتقدند که حذف آن هیچ خللی ...
بیشتر
ابنسینا در کتاب «اشارات و تنبیهات» لذت را ادراک و نیل به آن چیزی که نزد مدرِک، کمال و خیر است دانسته است. او در این عبارت بر خلاف دیگر عباراتش، از واژه «نیل» استفاده کرده است. در مفهوم این واژه میان شارحان ابنسینا اختلاف وجود دارد. برخی همچون فخررازی این واژه را فاقد هرگونه منظور و معنای خاصی میدانند و معتقدند که حذف آن هیچ خللی در مفهوم عبارت ایجاد نمیکند. برخی نیز همچون خواجه نصیرالدین طوسی با توجه به اینکه لذت یکی از افعال نفس است و ادراک آن حضوری است، معتقدند واژه «نیل» در این عبارت، رسیدن به ذات مدرَک را میرساند. از نظر آنها لذت با حصول ذات مدرَک حاصل میشود. این در حالی است که به نظر میرسد چنین برداشتی با فلسفه ابنسینا در تناقض است. چرا که دستیابی به ذات مدرَک محسوس امکانپذیر نیست لذا ادراک محسوس از نظر ابنسینا نمیتواند حضوری باشد و لاجرم این ادراک حصولی خواهد بود. این مساله حتی در پژوهشهای جدید نیز بازتاب داشته است. لذا ضروری است که عبارت ابنسینا در مورد لذت در کتاب «اشارات و تنبیهات» با روش توصیفی-تحلیلی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. نتایج پژوهش نشان میدهد که اساسا تفسیر نیل به حصول ذات مدرَک یا درک حضوری مدرَک محسوس قابل قبول نمیباشد.
علمی - پژوهشی
فاطمه بنویدی
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
سؤال اصلی مقاله این است که پاتوس «pathos» چیست و چه ارتباطی میتواند با هنر داشته باشد؟ پاتوس یکی از مفاهیمی است که در اندیشة ارسطو، از اهمیت زیادی برخوردار است. تا جاییکه در پژوهشهای معاصر بر اهمیت پاتوس و نقش بنیادین آن در خوانش اندیشة ارسطو بسیار تأکید میشود. یکی از نخستین اندیشمندانی که در دوران معاصر به پاتوس توجه کرده هایدگر ...
بیشتر
سؤال اصلی مقاله این است که پاتوس «pathos» چیست و چه ارتباطی میتواند با هنر داشته باشد؟ پاتوس یکی از مفاهیمی است که در اندیشة ارسطو، از اهمیت زیادی برخوردار است. تا جاییکه در پژوهشهای معاصر بر اهمیت پاتوس و نقش بنیادین آن در خوانش اندیشة ارسطو بسیار تأکید میشود. یکی از نخستین اندیشمندانی که در دوران معاصر به پاتوس توجه کرده هایدگر بوده است. پس از آن میشل آنری پدیدارشناس فرانسوی در نسبتی انتقادی با هیدگر متوجه پاتوس شده است و خاستگاه نظری این مقاله نیز ریشه در اندیشههای آنری دربارة پاتوس دارد. میشل آنری، خوانشی انتقادی از هایدگر و هوسرل دارد و پدیدارشناسی خود را «پدیدارشناسی زندگی» مینامد. او معتقد است زندگیِ حقیقی نامرئی است و معنی مخفی زندگی، بهعنوان پاتوسی است که تنها میتواند در درون خود تجربه شود. به عقیدة آنری، هنر بهویژه هنر انتزاعی توانسته این معنای نامرئی را نشان دهد. او وظیفة هنر را نه افشای جهان بیرونی، بلکه بیان درونی پاتوسهای زندگی میداند. همچنین او هنر را، راه نجات انسان از جهانبینی مدرن میداند. آنری ریشة «پاتوس» را از یونان میگیرد، اما معنایی که از آن برداشت میکند از تلقی مرسوم تاریخیاش متفاوت است. درنهایت، او پاتوس را درد و لذتی میداند که موجب رهایی و ارتقا میشود و آن را در مرکز زندگی انسان قرارمیدهد و در این راستا، خاستگاه هنر را در زندگی قرارمیدهد و معتقد است برخی آثار هنری میتوانند به خوبی آن را نشان دهند.
علمی - پژوهشی
محمدزمان زمانی جمشیدی
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
رسش پیش روی این مقاله ساده است: نسبت میان اندیشه ژیل دلوز- فلیکس گتاری و پستمدرنیسم چیست؟ پستمدرنیسم از این دو چه بهرهای برده یا میتواند ببرد؟ اگر تعریف فردریک جیمسون از پستمدرنیسم به عنوان منطق فرهنگی سرمایهداری متأخر را بپذیریم، آنگاه آیا دلوزیسم- به تعبیر اسلاوی ژیژک- یکی از ایدئولوژیهای سرمایهداری دیجیتالی است؟ و به چه ...
بیشتر
رسش پیش روی این مقاله ساده است: نسبت میان اندیشه ژیل دلوز- فلیکس گتاری و پستمدرنیسم چیست؟ پستمدرنیسم از این دو چه بهرهای برده یا میتواند ببرد؟ اگر تعریف فردریک جیمسون از پستمدرنیسم به عنوان منطق فرهنگی سرمایهداری متأخر را بپذیریم، آنگاه آیا دلوزیسم- به تعبیر اسلاوی ژیژک- یکی از ایدئولوژیهای سرمایهداری دیجیتالی است؟ و به چه معنا یک ایدئولوژی است؟ کوشش ما در این مقاله این است که نشان دهیم چگونه دلوزیسم ( سیاست زیباشناختی؛ سیاست شیزوفرنیک، یا همان اتیکواستتیک دلوز و گتاری) با جهان پستمدرنیستی امروز هماهنگ میشود و خصلت انقلابی خود را از دست میدهد. در این مقاله آشنایی قبلی خواننده با دلوز و گتاری را پیشفرض گرفتهایم و توجهمان بیشتر معطوف به نقدها بر دلوز و گتاری و بررسی آنهاست زیرا در اینجا مجال چندانی برای پرداخت مفصل به آراء آن دو وجود ندارد.
علمی - پژوهشی
زینب حیدری مقدم؛ امیرعلی نجومیان
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
نقش زمان در آراء برگسون و هایدگر از اهمیت زیادی برخوردار است. از دیدگاه برگسون، واقعیت زمان نه کمّیتی بیرونی بلکه کیفیتی درونیست؛ زمان همان "استمرار"یست که حالات آگاهی فرد را در بر میگیرد و بر گوناگونی آنها صحّه میگذارد. هایدگر نیز منشأ زمان واقعی را در درون جستجو میکند و اصالت دازاین را وابسته به اصالت این "زمانمندی" میبیند. ...
بیشتر
نقش زمان در آراء برگسون و هایدگر از اهمیت زیادی برخوردار است. از دیدگاه برگسون، واقعیت زمان نه کمّیتی بیرونی بلکه کیفیتی درونیست؛ زمان همان "استمرار"یست که حالات آگاهی فرد را در بر میگیرد و بر گوناگونی آنها صحّه میگذارد. هایدگر نیز منشأ زمان واقعی را در درون جستجو میکند و اصالت دازاین را وابسته به اصالت این "زمانمندی" میبیند. به زعم هایدگر، نگاه دازاین به آینده و مرگ خود مهمترین الِمانهای "زمانمندی" او هستند. اما مسئله اینجاست که تأکید این دو فیلسوف بر فردی بودن سرچشمهی زمان رابطهی بین زمان اصیل و حضور "دیگری" را با مشکل مواجه میکند. به عبارت دیگر، بنا بر ادعای برگسون و هایدگر، اصالت زمان تنها در انزوای "خود" میسّر است و آنچه در مجاورت "دیگری" به دست میآید همان زمان بیرونی، عینی، و همگانیست. بدین ترتیب، آیا باید پذیرفت که درک واقعیت زمان و اخلاق دو مفهوم گردنیامدنی هستند؟ پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش را در آراء لویناس جستجو میکند. لویناس نیز درک فلسفهی اخلاق خود را مشروط به درک واقعیت زمان میداند. از سوی دیگر، به رغم شباهتهای موجود، آنچه به زعم لویناس زمان واقعیست تنها در مخالفت بنیادین با برگسون و هایدگر معنا مییابد. از دیدگاه او، زمانمندی در انزوا میسّر نیست و زمان در ارتباط با دیگری زاده میشود. مطالعهی حاضر بر آن است تا با پرداختن به اساسیترین تفاوتهای موجود بین درک لویناس از زمان و تعاریف برگسون و هایدگر، و با روشنترکردن پیچیدگیهای ارتباط بین زمان و "دیگری" در تفکر لویناس، نشان دهد که چگونه نوآوری لویناس و مخالفت او با دو فیلسوف پیش از خود، به رابطهی بین زمانمندی و اخلاق معنایی جدید بخشیده است.
علمی - پژوهشی
بهروز عوض پور؛ نادر شایگان فر؛ بهمن نامورمطلق
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
امروزه نظرورزی ضروریترین وجهِ مباحث هنر محسوب میشود، اما، این مهم در فرهنگ ما سابقهای درخور ندارد. هنر ما از اواخر صفویه رو به افول نهاده است، این افول دلایل متعددی دارد که قسمی از آنها با هنر مناسبت درونی دارند و قسمی بیرونی، و عدم خلاقیت مهمترین دلیل درونی است. پس، نظرورزی در خصوص خلاقیت نه تنها شایسته بلکه حتی بایسته مینماید. ...
بیشتر
امروزه نظرورزی ضروریترین وجهِ مباحث هنر محسوب میشود، اما، این مهم در فرهنگ ما سابقهای درخور ندارد. هنر ما از اواخر صفویه رو به افول نهاده است، این افول دلایل متعددی دارد که قسمی از آنها با هنر مناسبت درونی دارند و قسمی بیرونی، و عدم خلاقیت مهمترین دلیل درونی است. پس، نظرورزی در خصوص خلاقیت نه تنها شایسته بلکه حتی بایسته مینماید. این نوشتار که در پی همین بود، اسطورهکاوی ژیلبر دوران را روش خود برگزید و آثار سهروردی را پیکرهی خود. و از اسطورهکاوی در رسالههای رمزی سهروردی، بدین نتیجه رسید که منشاء خلاقیت حقیقت است؛ هنرمند در مراتب ادراکی چندان فراز میگیرد که به ادراک عقلی و فهم حقیقت امور نائل میشود و به لطف این قادر به خلاقیت، و زیبایی شکوه حقیقت است، چه به زعم سهروردی جمال و کمال اصلاً یکی است، و خلاقیت که ماحصل کمال است اگر آنگونه که باید به فعلیت رسد ثمرهی آن ذاتاً زیبا خواهد بود.