نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
همواره یکی از مهمترین دغدغههای اهل فلسفه و عرفان اسلامی، تأمل در خصوص وجود و انحاء و مراتب آن بوده است، تا آنجا که ایشان، وجود مطلق را موضوع اصلی نظام فکری خود معرفی میکردند. در عرفان ابن عربی و اخلاف او بویژه داود قیصری نیز کلیدیترین موضوع، وجود است، تا آنجا که فهم خداشناسیِ مکتب ابن عربی در سایهی وجودشناسی آن، امکانپذیر است. قیصری در مقدمهی شرح خود بر فصوص الحکمِ ابن عربی، وجود را چونان حق و حقیقت قلمداد میکند و تلقی متافیزیکیِ سنتی از وجود صرفاً چونان کلیترین و انتزاعیترین مفاهیم را نمیپذیرد بلکه علاوه بر این، وجود را واقعیترین حقیقت و معنیبخش همهی موجودات تلقی میکند. از سوی دیگر، این حقیقت، یعنی وجود، را نه محدود به طور عقل و ظرف وجود ذهنی میداند و نه صرفاً متعین در ظرف وجود خارجی، بلکه آن را فراتر از طور عقل و ظرف ذهن دانسته و بر این باور است که وجود چونان حق و حقیقت، جز برای خداوند، بر کسی معلوم نیست. در جستار حاضر، بر آنیم تا با توجه به نوشتههای عرفانی قیصری بویژه در مقدمهی شرحش بر فصوص الحکم، به تبیینهای متافیزیکیِ او از وجود و تلقیاش از آن، به مثابه حق و حقیقت توجه کنیم و نشان دهیم که نظام وجودشناسانهی قیصری در تلقی خاصی که از وجود ارائه میکند، بهمانند دیگر عرفای مسلمان، چون ملاصدرا، از نظام متافیزیکیِ سنتی، بویژه در قالب ارسطوییِ آن، فاصله میگیرد.
کلیدواژهها