علمی - پژوهشی
آروین آذرگین؛ غلامحسین توکلی
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 7-31
چکیده
پل تیلیش، یکی از تاثیرگذارترین متکلمان و فیلسوفان دین در قرن بیستم، در تعریفی نو و چالشبرانگیز از ایمان، آن را حالت دلبستگی نهایی انسان دانست که شامل مولفهی ذاتی شک است. این شکی وجودی است که به تعبیر ما، از دل همهی ساحات وجودی آدمی، از جمله ساحت شناختی باورها، ساحت احساسات، عواطف و هیجانات، و ساحت خواستها، برمیخیزد و با اضطرابی ...
بیشتر
پل تیلیش، یکی از تاثیرگذارترین متکلمان و فیلسوفان دین در قرن بیستم، در تعریفی نو و چالشبرانگیز از ایمان، آن را حالت دلبستگی نهایی انسان دانست که شامل مولفهی ذاتی شک است. این شکی وجودی است که به تعبیر ما، از دل همهی ساحات وجودی آدمی، از جمله ساحت شناختی باورها، ساحت احساسات، عواطف و هیجانات، و ساحت خواستها، برمیخیزد و با اضطرابی که ایجاد میکند، تمام وجود انسان را مورد هجوم بیپروای خویش قرار میدهد. یگانه راهی که تیلیش برای غلبه بر این تردید بنیادین سراغ دارد، شجاعت است. انسان مومن، علیرغم عواملی که هستی، ارزشها و معنای زندگیاش را تهدید میکند، میتواند با فضیلت شجاعت، بر این تردیدها فائق آید. ما علاوه بر بررسی و نقد دیدگاه تیلیش و تشریح مفهوم شک وجودی، به سه روش استدلال میکنیم که ایمان دینی باید شامل شک و عدم قطعیت باشد. سه دلیل عبارتاند از: لزوم وجود تصدیق اختیاری، لزوم حضور مولفهی اعتماد، و لزوم ستایشبرانگیزی عمل اخلاقی در ایمان.
علمی - پژوهشی
مهدی احمدی؛ حسین غفاری
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 33-58
چکیده
در این مقاله تلاش خواهد شد با مرور جریانهای اصلی منتقد کانت، تصویری روشن از محورهای این انتقادات مطرح شده و سیر تحول آنها تا طرح تفکیک میان «ایدهآلیسم استعلایی» و «تئوری استعلایی تجربه» پی گرفته شود. در ادامه بازآرایی و بازخوانی هنری آلیسون از ایدهآلیسم استعلایی را بر مبنای کتاب او با عنوان «ایدهآلیسم استعلایی ...
بیشتر
در این مقاله تلاش خواهد شد با مرور جریانهای اصلی منتقد کانت، تصویری روشن از محورهای این انتقادات مطرح شده و سیر تحول آنها تا طرح تفکیک میان «ایدهآلیسم استعلایی» و «تئوری استعلایی تجربه» پی گرفته شود. در ادامه بازآرایی و بازخوانی هنری آلیسون از ایدهآلیسم استعلایی را بر مبنای کتاب او با عنوان «ایدهآلیسم استعلایی کانت»[1]ارائه خواهیم کرد. او با انتساب یک نگاه هستیشناختی به تفسیر منتقدان کانت از ایدهآلیسم استعلایی و نیز ارائه یک خوانش معرفتشناسانه (یا فرامعرفتشناسانه) از این ایدهآلیسم، اولا پاسخی به این سیر از انتقادات فراهم مینماید و ثانیا با ایجاد پیوندی بنیادین میان این ایدهآلیسم و تئوری استعلایی تجربه، طرح تفکیک میان این دو را منتفی میگرداند. در پایان این مقاله، پس از ارائه ابعاد مختلف این خوانش از ایدهآلیسم و نحوه پاسخگویی آن به نقدهای سنتی وارد شده بر کانت، سوالاتی را درباره امکان تفسیر عبارات سوال برانگیز کانت در این قالب و توان مقاومت این تفسیر در برابر همان انتقادات رایج مطرح نماییم.[1]Allison, Henry (2004), Kant’s Transcendental Idealism. Yale University Press, London.
علمی - پژوهشی
محسن باقرزاده مشکی باف؛ محمود صوفیانی
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 59-81
چکیده
بنیان و غایت اندیشه سیاسی ماکیاوللی، زندگی فضیلتمندانه و کسب سعادت نیست چرا که نه تنها اخلاق بلکه دین را به عنوان امور قائم بالذات و خط مشی دهندهی سیاست قلمداد نمیکند بلکه هر دوی آنها را در درون ساحت سیاست و بر حسب میزانسن میان نیروهای سیاسی باز تعریف میکند. بنابراین ماکیاوللی به سیاست خودآیینی میدهد و منطق درونی سیاست را به ...
بیشتر
بنیان و غایت اندیشه سیاسی ماکیاوللی، زندگی فضیلتمندانه و کسب سعادت نیست چرا که نه تنها اخلاق بلکه دین را به عنوان امور قائم بالذات و خط مشی دهندهی سیاست قلمداد نمیکند بلکه هر دوی آنها را در درون ساحت سیاست و بر حسب میزانسن میان نیروهای سیاسی باز تعریف میکند. بنابراین ماکیاوللی به سیاست خودآیینی میدهد و منطق درونی سیاست را به مثابهی علمی مستقل مورد بررسی قرار میدهد. ماکیاوللی نجات میهن، دوام دولت و آزادی مردم را به عنوان اساس و غایت اندیشه سیاسی معرفی میکند و با دو اصطلاح خاص خود یعنی حقیقت موثر و ویرتو، به تکوین انتولوژی یا اتمسفر جدیدی که این ساحت جدید بدان نیازمند است، میپردازد و راه را برای غایت مذکور هموار میکند. با حقیقت موثر منطق میان «بود و نمود» و «عمل و اثر» را بر هم میزند تا ساختار دیالکتیکی جدیدی از معنای فضلیت در جهت نجات میهن ایجاد کند و با ویرتو نه تنها قدرت را از چنگال بخت بیرون میکشد بلکه ایدهی ویرتو را صرفاً معادل هر خصلتی میداند که در حفظ زندگی و حراست از آزادی کشور عملا به کار آید. و در نهایت فضیلت را تنها به ابزاری در دست سیاست برای دوام میهن تنزل میدهد.
علمی - پژوهشی
مصطفی حسین زاده؛ محمد رضا شریف زاده
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 83-104
چکیده
زیبایی شناسی همگانی معماری بر اساس آرای جان دیویی بر سه مولفه ی بدن،محیط وتجربه برای همگان استوار است. پرسش بنیادین در این پژوهش،چیستی بدن و تناسب آن با زیبایی شناسی است.مولفه ی کالبد-بدن در روند تحقیق با گزاره های تن آگاهی،حس آگاهی،پسا بدن،جنسیت،بدن تجربه،بدن-شی ابژه،بدن-موقعیت بررسی شد و تناسب با زیبایی شناسی همگانی با روش تحلیلی ...
بیشتر
زیبایی شناسی همگانی معماری بر اساس آرای جان دیویی بر سه مولفه ی بدن،محیط وتجربه برای همگان استوار است. پرسش بنیادین در این پژوهش،چیستی بدن و تناسب آن با زیبایی شناسی است.مولفه ی کالبد-بدن در روند تحقیق با گزاره های تن آگاهی،حس آگاهی،پسا بدن،جنسیت،بدن تجربه،بدن-شی ابژه،بدن-موقعیت بررسی شد و تناسب با زیبایی شناسی همگانی با روش تحلیلی استنباطی انجام شد.مرز بین مولفه ی کالبد-بدن با مولفه ی محیط-طبیعت متغیر تبیین شد که با توجه به شرایط زیست محیطی-زیست انسانی و موقعیت بینابینی شاکله ای به مانند هندسه ی متغییر و نوبه نو شونده ی تعاملی تکوینی به خود می گیرد و معماری به سان "ابزار" و"بدن امتداد یافته" در راستای اهداف آرمانی انسان در بستر زندگی تجربه می شود.الگوواره بدن و معماری در این تجربه همگانی،منشوری و زیبایی شناسانه است.
علمی - پژوهشی
نیلوفر رضازاده؛ نصرالله حکمت؛ پرویز ضیاء شهابی؛ فاطمه شاهرودی
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 105-127
چکیده
پژوهش حاضر معطوف به ارائه طریقی در معرفت الله مبتنی بر آراء ابن عربی در باب هنر به شیوه توصیفی- تحلیلی سامان یافته است. مقاله با تشریح جایگاه شناخت، اقسام و مراتب آن، به راههای معرفت حق در دیدگاه ابن عربی میپردازد. هدف مقاله تبیین راه هنر به مثابه روشنترین راه معرفت و تقرّب به حق است. تحقیق پس از شرح هنر در تلقی ابن عربی، محورهای ...
بیشتر
پژوهش حاضر معطوف به ارائه طریقی در معرفت الله مبتنی بر آراء ابن عربی در باب هنر به شیوه توصیفی- تحلیلی سامان یافته است. مقاله با تشریح جایگاه شناخت، اقسام و مراتب آن، به راههای معرفت حق در دیدگاه ابن عربی میپردازد. هدف مقاله تبیین راه هنر به مثابه روشنترین راه معرفت و تقرّب به حق است. تحقیق پس از شرح هنر در تلقی ابن عربی، محورهای اصلی معرفت به حق را از طریق معرفت نفس و عالم به مثابه هنر خدا بیان میکند. برای تحقّق این امر مؤلفههای مؤثر در هنر و هنرمندی در تمدن و عرفان اسلامی نیز مورد التفات قرار گرفته است. سپس نسبت میان هنر و تقرّب به حق در عرفان ابن عربی مورد بررسی و اثبات است. در نهایت با نظر به نسبت مستقیم میزان قرب به حق و شناخت او و همچنین دیدگاه ابن عربی در باب ظهور حق در عرصه هستی با هنر به نظر میرسد راه هنر روشنترین نحوه قرب به حق و معرفت الله است.
علمی - پژوهشی
محمد شفیعی؛ احمد علی اکبر مسگری
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 129-157
چکیده
در این مقاله به تبارشناسی مفاهیم حکم، گزاره و جمله-نشانه و نحوه موضوعیت یابی آنها در منطق در خلال دو جریان اصلی مطالعات منطقی در قرن نوزدهم میلادی می پردازیم. این دو جریان را می توان سنت جبری، که منطق را نوعی از جبر و حساب قلمداد می کند، و سنت نظریه استنتاجی، که استنتاج را جدا از جبر و بنیادی تر از آن می داند، نامید. ما در این مقاله از ...
بیشتر
در این مقاله به تبارشناسی مفاهیم حکم، گزاره و جمله-نشانه و نحوه موضوعیت یابی آنها در منطق در خلال دو جریان اصلی مطالعات منطقی در قرن نوزدهم میلادی می پردازیم. این دو جریان را می توان سنت جبری، که منطق را نوعی از جبر و حساب قلمداد می کند، و سنت نظریه استنتاجی، که استنتاج را جدا از جبر و بنیادی تر از آن می داند، نامید. ما در این مقاله از کانت آغاز می کنیم که تلاش او برای تفکیک منطق از متافیزیک نقش عمده ای بر هر دو جریان داشته است و همچنین پژوهش های او در مورد حکم و انواع آن را می توان نقطه شروع نظریه سنت اسنتاجی دانست. نشان می دهیم که چگونه در یک سنت منطقی مفهوم حکم و در قدم بعدی گزاره مفاهیم مرکزی منطق قلمداد می شوند و در سنتی دیگر مفهوم جمله و به تبع آن مفهوم فرمول درستساخت و قواعد معطوف به آن محور مطالعات منطقی را شکل می دهد. سیر این تحولات را درآرای کانت، بولتزانو، بول و فرگه پی خواهیم گرفت و نهایتا به تحلیل دیدگاه پدیده شناسانه هوسرل از ماهیت مفاهیم مذکور و نسبت آنان با منطق خواهیم پرداخت.
علمی - پژوهشی
فاطمه دانش پژوه؛ امیرعباس علی زمانی
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 159-178
چکیده
مسئلۀ شر همواره مانعی برای توجیه باور به خدایی عالم، قادر و خیرخواه مطلق بوده است. از این رو، فیلسوفان و متکلمان به راههای گوناگون در پی پاسخگویی به این مسئله برآمدهاند. علامه طباطبایی و آگوستین از جمله فیلسوفانی هستند که به شیوهای متفاوت، به این مسئله پرداختهاند. در نظریاتی که هر یک از آنها ارائه کرده اند، شر به عنوان کیفر ...
بیشتر
مسئلۀ شر همواره مانعی برای توجیه باور به خدایی عالم، قادر و خیرخواه مطلق بوده است. از این رو، فیلسوفان و متکلمان به راههای گوناگون در پی پاسخگویی به این مسئله برآمدهاند. علامه طباطبایی و آگوستین از جمله فیلسوفانی هستند که به شیوهای متفاوت، به این مسئله پرداختهاند. در نظریاتی که هر یک از آنها ارائه کرده اند، شر به عنوان کیفر گناه و نتیجۀ ارادۀ آزاد انسان معرفی میشود. با توجه به این نظریه، به نوعی می توان بین شر اخلاقی و شر طبیعی ارتباط بر قرار کرد و به توجیه باور به خدایی خیرخواه پرداخت. نکته ای که در بررسی آراء علامه و آگوستین جالب توجه است، عدل محور بودن نظریۀ این دو متفکر در باب مسئلۀ وجود شرور اخلاقی و طبیعی است. در پژوهش حاضر با در نظر گرفتن این نکته، ارتباط شر اخلاقی و شر طبیعی از دیدگاه این دو متفکر بررسی شده و مقایسهای بین آنها صورت میگیرد.
علمی - پژوهشی
mohammad Saeedimehr؛ sakineh karimi
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 179-212
چکیده
با تأمل در آثار ابنسینا مشخص میشود ابنسینا ذات را در حوزه ذات نوعی در دو معنای ماهیت و طبیعت و در حوزه ذات فردی بهویژه، درباره واجب تعالی در معنای وجود بهکار گرفته است. در این میان، معنای دوم (طبیعت) که حاصل پژوهش او در شناخت اشیاء است، بر معنای اول (ماهیت) ابتناء دارد. بر اساس همین معنای از ذات، وی در فرآیند آزمایش فکری ...
بیشتر
با تأمل در آثار ابنسینا مشخص میشود ابنسینا ذات را در حوزه ذات نوعی در دو معنای ماهیت و طبیعت و در حوزه ذات فردی بهویژه، درباره واجب تعالی در معنای وجود بهکار گرفته است. در این میان، معنای دوم (طبیعت) که حاصل پژوهش او در شناخت اشیاء است، بر معنای اول (ماهیت) ابتناء دارد. بر اساس همین معنای از ذات، وی در فرآیند آزمایش فکری و با استفاده از توان ذهنی انسان اعتبارات گوناگونی برای ذات مطرح ساخته، از لوازم و مقتضیات شکلگیری هر یک از این اعتبارت در علوم متفاوت سخن میگوید. تفکیک معانی در میان دو حوزه ذات نوعی و ذات فردی و تفکیک اعتبارت مذکور نزد ابنسینا منجر به آشکارسازی ایده ذاتباوری وی شده، این نتیجه را به دست میدهد که ذاتباوری ابنسینا با موجودباوری وی منافاتی ندارد و انواع و حدود تام به دلالت مطابقه نشاندهنده ذات اشیاء هستند.
علمی - پژوهشی
سید مجید کمالی؛ سعید بینای مطلق؛ یوسف شاقول
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 213-233
چکیده
در این مقاله امکان تشکیل جامعه اصیلِ انسانی بر اساس «وجود و زمان» تبیین می شود؛ همچنین نشان داده می شود، فهم هایدگر از چنین جامعه ای مبتنی است بر خوانش پدیدارشناسانه او از برخی مفاهیم اخلاقی ارسطویی – مفاهیمی همچون دوستی و شجاعت- در کتاب اخلاق نیکوماخوس. انسان هم در اندیشه ارسطو و هم در تفکر هایدگر، پیشاپیش – یعنی قبل از ...
بیشتر
در این مقاله امکان تشکیل جامعه اصیلِ انسانی بر اساس «وجود و زمان» تبیین می شود؛ همچنین نشان داده می شود، فهم هایدگر از چنین جامعه ای مبتنی است بر خوانش پدیدارشناسانه او از برخی مفاهیم اخلاقی ارسطویی – مفاهیمی همچون دوستی و شجاعت- در کتاب اخلاق نیکوماخوس. انسان هم در اندیشه ارسطو و هم در تفکر هایدگر، پیشاپیش – یعنی قبل از هر فکر، تصمیم یا کنشی – نسبتی وجودی با عالم پیرامونی خود دارد. در اینجا مراد از امکان تشکیل جامعه، در واقع، امکان فرارفتن از «خود» و ربط یافتنِ «وجودی» با «دیگری» است. برای تبیین این نظر، می کوشیم قرائت پدیدارشناسانه هایدگر از «اخلاق نیکوماخوس» و تاثیری را که این قرائت بر شکل گیری «وجود و زمان» داشته، به نحوی مقتضی بیان کنیم.
علمی - پژوهشی
احمدرضا معتمدی
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 235-258
چکیده
نظریه شکلگرا بر این باور است که سینما متناظر با نظام ادراکی انسان، واقعیت بیرونی را در زمان، مکان، علیت، و سایر شاکلههای درونی خودش صورتبندی میکند.بنابراین نظریه، فیلم چون نتیجهی ذهن آگاه و نیت هدفمند بازنمود کننده است، پس مصداق بازنمایی که مولفهی اصلی هنر است تلقی میشود؛ و نظریه رقیب، یعنی واقعگرا به دلیل آنکه ...
بیشتر
نظریه شکلگرا بر این باور است که سینما متناظر با نظام ادراکی انسان، واقعیت بیرونی را در زمان، مکان، علیت، و سایر شاکلههای درونی خودش صورتبندی میکند.بنابراین نظریه، فیلم چون نتیجهی ذهن آگاه و نیت هدفمند بازنمود کننده است، پس مصداق بازنمایی که مولفهی اصلی هنر است تلقی میشود؛ و نظریه رقیب، یعنی واقعگرا به دلیل آنکه سینما را روند مکانیکی تقلید از واقعیت قلمداد میکند اساساً مصداق بازنمایی تلقی نمیشود و از این رو راهی به جانب آفرینش هنری پیدا نمیکند.این نوشتار بر آن است تا با تبیین و بررسی وجوه شناختیِ نظریه شکلگرا و تقرر آن در پارادایم «وجود ذهنی ـ وجود عینی» و واکاوی واضح و متمایز از مفهوم «بازنمایی» در فلسفه کلاسیک، صحت ادعای شکلگرایی را در تحقق بازنمایی در سپهر نظریه خود و نفی آن در نظریه رقیب، مورد پرسش قرار دهد.
علمی - پژوهشی
محمد نجاتی؛ محسن محمودی؛ یاسر سالاری
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 259-282
چکیده
کانت و ملاصدرا به عنوان دو فیلسوف بزرگ با وجود تفاوت در سپهر معرفتیشان در برخی مواضع همچون فاعل شناسی قابل مقایسه هستند. نفس در تفکر کانت توانایی اش در فرایند شناخت به شدت محدود گشته و متاثر از فیلتر های چندگانه نفس است. کانت ضمن تفکیک عالم نومن و فنومن، شناخت نفس صرفا در قسم ادراکات تجربی ماخوذ از فنومن موجودات منحصر می کند. وی به واسطه ...
بیشتر
کانت و ملاصدرا به عنوان دو فیلسوف بزرگ با وجود تفاوت در سپهر معرفتیشان در برخی مواضع همچون فاعل شناسی قابل مقایسه هستند. نفس در تفکر کانت توانایی اش در فرایند شناخت به شدت محدود گشته و متاثر از فیلتر های چندگانه نفس است. کانت ضمن تفکیک عالم نومن و فنومن، شناخت نفس صرفا در قسم ادراکات تجربی ماخوذ از فنومن موجودات منحصر می کند. وی به واسطه اعتقاد به انسداد طریق تحصیل معرفت اطلاقی، گونه ای از شک گرایی تحدیدی را تجویز و به تفکیک کامل حوزه اخلاق و متافیزیک قائل می شود. ملاصدرا به واسطه اعتقاد به حدوث جسمانی، نفس را نه منفعل بلکه فعال در فرایند ادراک لحاظ می کند این مبنا مستلزم گذر از جزم گرایی به شک گرایی تحدیدی است. اما ملاصدرا بر خلاف کانت نه تنها شناخت نفس را محدود نمی کند؛ بلکه آن را امری ذواشتداد و وسعت پذیر می داند. صدرالمتالهین ضمن تلفیق دو حوزه اخلاق و متافیزیک، وصول نفس به معرفت نفس الامری و منطبق با واقع را مستلزم ورزیده گی نفس در بعد عملی و تخلق به اخلاقیات و ریاضت های شرعی و اشتداد وجودی در حوزه نظری ذیل فرایند وحدت عاقل و معقول می داند.
علمی - پژوهشی
علی وکیلی بالادزایی؛ هادی صمدی؛ مالک حسینی
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، صفحه 283-308
چکیده
زیباییشناسیتکاملی از منظری طبیعتباورانه در پی تبیینی تکاملی از هنر و زیبایی است. استیون دیویس در زمرهی شاخصترین فیلسوفانی است که در این عرصه فعالیت میکند. وی به ویژه در کتابِ گونه هنرور، در مقامِ یک فیلسوفِ نقاد، نظریههای متنوعی را که در برنامهی پژوهشی زیباییشناسی تکاملی ارائه شده است معرفی و نقد میکند. اما درنهایت ...
بیشتر
زیباییشناسیتکاملی از منظری طبیعتباورانه در پی تبیینی تکاملی از هنر و زیبایی است. استیون دیویس در زمرهی شاخصترین فیلسوفانی است که در این عرصه فعالیت میکند. وی به ویژه در کتابِ گونه هنرور، در مقامِ یک فیلسوفِ نقاد، نظریههای متنوعی را که در برنامهی پژوهشی زیباییشناسی تکاملی ارائه شده است معرفی و نقد میکند. اما درنهایت هیچکدام از تبیینهای تکاملی موجود از هنر را قانع کننده نمییابد و در عین حال بر این رأی است که هنر و زیبایی محصول فرایند تکاملِ زیستی هستند. نتیجهآنکه وی باور دارد موضعی شکگرایانه دراینباره موضعی موجه است. در انتهای مقاله نشان داده خواهد شد که برخلاف نظر دیویس، اتخاذ موضع تکثرگرایانه، هم با نقدهای او همخوان است و هم ضرورت اتخاذ موضع شکگرایانه را برطرف میکند.