علمی - پژوهشی
زلیخا اژدریان شاد
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 7-18
چکیده
نیچه با نگرشی انتقادی معتقد بود که دنیای غرب دچار مشکلات ونا بسامانی هایی در زمینه ی فرهنگ واخلاق ومعیارهای تشخیص نیک وبد است وبرای اوکه در مقام یک «فیلسوف آینده » مینویسد ، این رسالت را ایجاد می کند که به عنوان یک منتقد فرهنگ به انتقاد از مفاهیم اخلاقی با روش تبار شناسی بپردازد روشی که بر خاستگاه تاریخی ومنشأ طبیعی اخلاق تأکید می ...
بیشتر
نیچه با نگرشی انتقادی معتقد بود که دنیای غرب دچار مشکلات ونا بسامانی هایی در زمینه ی فرهنگ واخلاق ومعیارهای تشخیص نیک وبد است وبرای اوکه در مقام یک «فیلسوف آینده » مینویسد ، این رسالت را ایجاد می کند که به عنوان یک منتقد فرهنگ به انتقاد از مفاهیم اخلاقی با روش تبار شناسی بپردازد روشی که بر خاستگاه تاریخی ومنشأ طبیعی اخلاق تأکید می کند . بدین سان ، نیچه تنها چاره ی ممکن وتنها راه رهایی از مشکلات وسردر گمی ها را باز گشت اصلاح گرایانه به گذشته ها وسنت های دور می داند .یعنی مشکلات جوامع غربی را با ید در سنت هایی جست که این جوامع در آنها ریشه دارند. به این اساس نقادی های نیچه اصولاً به مطالعات فرهنگی واخلاقی معطوف می شود .او با روش خود مباحثی را مطرح می کند که بسیاری از مفروضاتی را که دنیای غرب هنوز هم آنها را گرامی می دارد به چالش کشید ومتزلزل ساخت وی اصرار داشت که می توان با تغییر روش نگرش وتفکر خود، کیستی وچیستی خود را نیز دگرگون ساخت .از این رو نیچه تأکید می کند که ما باید در خصوص سلسله اموری به طرح پرسش بپردازیم که آن ها را اجزای بدیهی عرف یا شعور متعارف محسوب می کنیم ، آن جا که می گوئیم فرهنگ وراه وروش زندگی ماباز تاب ارزش های ماست ، این ارزش ها را چگونه خلق می کنیم واین ارزش ها چگونه شیوه ی بایستهی زندگی مارا متجلی وبیان می کند ؟
علمی - پژوهشی
حوریه باکویی کتریمی؛ محمود صوفیانی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 19-38
چکیده
خوانش دریدا از مفهوم «اکنون» در بستر انتقادهایی که به آن وارد میسازد آشکار میشود؛ انتقادهایی که با پیشفرض انکار متافیزیک حضور همراه است. وی با قرار دادن پدیدارشناسی در ذیل متافیزیک حضور آن را جزو همان سنت رایج فلسفه غربی قلمداد میکند و راه حل رهایی فلسفه خود را از این چارچوب متداول، توجه به جنبه مقابل حضور یعنی، غیریت میداند. ...
بیشتر
خوانش دریدا از مفهوم «اکنون» در بستر انتقادهایی که به آن وارد میسازد آشکار میشود؛ انتقادهایی که با پیشفرض انکار متافیزیک حضور همراه است. وی با قرار دادن پدیدارشناسی در ذیل متافیزیک حضور آن را جزو همان سنت رایج فلسفه غربی قلمداد میکند و راه حل رهایی فلسفه خود را از این چارچوب متداول، توجه به جنبه مقابل حضور یعنی، غیریت میداند. دریدا بر این اساس که اکنون نشاندهنده حضور است آن را نقد میکند. نقد اصلی وی به اکنون براساس دو امکان به ظاهر ناسازگار در این مفهوم شکل میگیرد. این دو امکان عبارتند از: اکنون منبسط، اکنون در حالت پیوستگی با یادسپاری و پیشنگری و دیگری اکنون بهمثابه نقطه منشاء با خصلت آغازین بودنش. در این نوشتار میکوشیم تا ضمن بیان انتقادها به منظور فهم خوانش دریدا، با اشاره به حد بودن انطباع اولیه و ساختار سهپایهای اکنون پاسخی برای آن عرضه داریم. بر اساس حد بودن انطباع اولیه و در نتیجه عدم استقلال آن از طرفین حد، تلقی آن به صورت نقطه منشاء منتفی میگردد و ادراک یک عین، ادراکی دارای دیرند خواهد بود. ساختار سه پایهای اکنون، پیوستاری متقابل از انطباعات اولیه و یادسپاری و پیشنگری را فراهم میسازد که بر پایهی آن هیچ انطباع اولیهای به تنهایی (به صورت نقطه منشاء) و بدون در نظر گرفتن این پیوستگی قابل درک نیست.
علمی - پژوهشی
سروناز تربتی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 39-70
چکیده
تحقیق حاضر به منظور تحلیل ارتباطگران فیسبوک همچون سوژههای لکانی انجام گرفته است. سوژهی لکانی نه "فرد" است و نه "سوژهی آگاه" در فلسفه مدرن غرب. تبیین روانکاوانهی سوژهی خط خورده لکانی، شرح و تحلیل ابژهی نگاهخیره را در برساخت فانتزی و سوژهی هیستریک امکانپذیر میکند. این تحقیق با بهرهمندی از رویکرد پساساختارگرا ...
بیشتر
تحقیق حاضر به منظور تحلیل ارتباطگران فیسبوک همچون سوژههای لکانی انجام گرفته است. سوژهی لکانی نه "فرد" است و نه "سوژهی آگاه" در فلسفه مدرن غرب. تبیین روانکاوانهی سوژهی خط خورده لکانی، شرح و تحلیل ابژهی نگاهخیره را در برساخت فانتزی و سوژهی هیستریک امکانپذیر میکند. این تحقیق با بهرهمندی از رویکرد پساساختارگرا و روانکاوی لکانی، در صدد پاسخ به دو پرسش است: ۱- چگونه ابژهی نگاهخیره (ابژه a) فیسبوک را عرصهی فانتزی میکند؟ ۲- چگونه گفتمان فیسبوک سوژههای هیستریک برمیسازد؟ در این تحقیق، کاربران فیسبوک چون سوژههایی که در عرصهی رانهی دیداری با یاری امر تصویری برای پر کردن حفرهی تروماتیک تا بالاترین حد فانتزی، تعاملات خود را گسترش میدهند، تحلیل میگردند. با بازسازی هویتمندی کاذب سوژهها در پیشزمینهای نامرئی و کامیابی تنزل یافته از احاطه شدن توسط تصاویر منجمد، گفتمان فیسبوک در برساخت سوژههای هیستریک در گسترش رسوخ ایدئولوژی سرمایهداری، تحلیلپذیر و تولید حاصل از گفتمان فیسبوک همچون ابژهی نگاهخیره، تبیینپذیر میگردد.
علمی - پژوهشی
محمد جعفر جامه بزرگی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 71-86
چکیده
مساله وجود منبسط از مهم ترین موضوعاتی است که فلاسفه اسلامی در تبیین نظام هستی شناسی خود به آن توجه ویژه ای داشته اند. ملاصدرا در پرتو اصول حکمت متعالیه مانند اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و اختصاص جعل به وجود و همینطور تقسیم وجود به رابط و مستقل، توانست تفسیری جدید از این مساله ارائه دهد. بر این اساس واحد صادر شده -که همان وجود منبسط ...
بیشتر
مساله وجود منبسط از مهم ترین موضوعاتی است که فلاسفه اسلامی در تبیین نظام هستی شناسی خود به آن توجه ویژه ای داشته اند. ملاصدرا در پرتو اصول حکمت متعالیه مانند اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و اختصاص جعل به وجود و همینطور تقسیم وجود به رابط و مستقل، توانست تفسیری جدید از این مساله ارائه دهد. بر این اساس واحد صادر شده -که همان وجود منبسط امکانی است- واحدی بلا ماهیت است و از این رو نحوه علم الهی به وجود منبسط تبیین درستی خواهد داشت. از سوی دیگر، با توجه به اینکه از نظر ملاصدرا ماهیات در وجودات رابط به تبع وجود موجود است، علم الهی به ماهیات موجودات به تبع وجود آنها وبالعرض خواهد بود. این مقاله سعی دارد با نشان دان اشکالات دیدگاه ملاصدرا، با طرح مبانی علامه طباطبایی نشان دهد که ایشان با علم به این مشکل، با ارائه دیدگاهی جدید به حل این مساله و تبیین علم خداوند به موجودات مقید نائل آمده است. در این دیدگاه ماهیات شأن معرفت شناختی داشته و متعلق معرفت بشرای ا ند نه علم الهی و بنابراین علم الهی به وجودات مقید تعلق می گیرد و ماهیت جنبه ذهنی و مفهومی برای بشر خواهد داشت.
علمی - پژوهشی
امیدرضا جانباز
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 87-116
چکیده
امروزه، پس از سالها نفی و انکار هگل، به خصوص در قلمرو فلسفه تحلیلی، شاهد اقبال گستردهای به اندیشههای هگل هستیم، به نحوی که برنشتاین از آن به بازگشت روح هگل تعبیر میکند. تفکر مدرن ما دِین بسیاری به سنت کانتیـهگلی دارد. هگل اگر چه خود به نوعی متفکّری کانتی است، لیکن نقدهای او به عقل استعلایی کانت عرصه تفکّری را به وجود میآورد ...
بیشتر
امروزه، پس از سالها نفی و انکار هگل، به خصوص در قلمرو فلسفه تحلیلی، شاهد اقبال گستردهای به اندیشههای هگل هستیم، به نحوی که برنشتاین از آن به بازگشت روح هگل تعبیر میکند. تفکر مدرن ما دِین بسیاری به سنت کانتیـهگلی دارد. هگل اگر چه خود به نوعی متفکّری کانتی است، لیکن نقدهای او به عقل استعلایی کانت عرصه تفکّری را به وجود میآورد که در اندیشه معاصر ما نقش حیاتی ایفاء میکند. هابرماس، به عنوان مدافع مدرنیته اندیشه معاصر را در جریان جنبش استعلازدایی ترسیم میکند که اگر چه از طرفی به نقش بیبدیل هگل در به وجود آوردن آن اذعان دارد، لیکن بر خلاف تصور جریان هگلی معاصر خودِ هگل را بدان متعلق نمیداند. در واقع هابرماس در کم و کیف تأثیرگذاری و قبول برخی استلزامات اندیشه هگلی برای جنبش مذکور مناقشهای را با هگلیان معاصر مطرح میکند که این مقاله به بررسی آن میپردازد. این بحث ضمن روشن ساختن برخی نکات معرفتشناختی اهمیت ویژه خودش را در پوشش دادن به یکی از دغدغههای اصلی تاریخ تفکّر، یعنی، اختیار و مسؤلیت فردی مییابد
علمی - پژوهشی
محمد رعایت جهرمی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 117-132
چکیده
"پنلوپه مدی[1]" از برجستهترین اندیشمندان معاصر در حوزه فلسفه علم است. وی فلسفه ریاضیاتِ طبیعت گرایانه را دنبال نموده و بر ضرورت مطرود انگاشتن آن دسته از فعالیتهای فلسفی که با یافتههای ریاضی فاقد سنخیتند، تاکید میورزد. جایگاه خاص ریاضیات در متن کُلگرایی[2] کواین به عنوان هسته سخت در تعبیری لاکاتوشی، ضرورت کاربرد ریاضیات در علوم ...
بیشتر
"پنلوپه مدی[1]" از برجستهترین اندیشمندان معاصر در حوزه فلسفه علم است. وی فلسفه ریاضیاتِ طبیعت گرایانه را دنبال نموده و بر ضرورت مطرود انگاشتن آن دسته از فعالیتهای فلسفی که با یافتههای ریاضی فاقد سنخیتند، تاکید میورزد. جایگاه خاص ریاضیات در متن کُلگرایی[2] کواین به عنوان هسته سخت در تعبیری لاکاتوشی، ضرورت کاربرد ریاضیات در علوم تجربی و نیز جهتگیری طبیعتگرایانه[3] در قبال تلاقی علم و فلسفه از سوی کواین، مدی را در ارائه تفسیری خاص از افلاطون گرایی[4] در ریاضیات یاری می رسانند. موضع ضد فلسفی ویتگنشتاین نیز تأثیری ژرف در تثبیت جایگاه ریاضیات کاربردی از سوی مدی دارد. در متن طبیعت گرایی مدی، ضد فیلسوفِ ویتگنشتاینی[5]، عهدهدار حذف " لفاظیها[6]" یعنی همان نظریه پردازیهای فلسفی اشتباه از قلمرو ریاضیات است. گفتار حاضر بر آن است تا از منظر کواین و ویتگنشتاین، ابعاد گوناگون تلاش مدی در مواجهه با فلسفه ریاضات به مدد موضع طبیعتگرایانه را تشریح نموده و با محوریت ریاضیات، جوانب گوناگون تلاقی علم و فلسفه را به تصویر بکشد.[1]. Penelope Maddy[2]. Holism[3]. Naturalized[4]. Platonism[5]. Wittgensteinian anti-philosopher[6]. Prose
علمی - پژوهشی
سید احمد حسینی؛ مهدی هاشم زاده
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 133-158
چکیده
امروزه ابطالپذیری یکی از معیارهای علمی بودن گزارهها محسوب میشود که کارل پوپر فیلسوف قرن بیستم برای اولین بار آن را در مقابل روش استقراء مطرح ساخت. ابطالپذیری دارای روش و فرآیند خاصی است که براساس آن گزارهای علمی است که قابل ابطال باشد و نظریات جدید با ابطال نظریات قبلی جایگزین آنها میشوند. هوش مصنوعی و ماشینهای یادگیرنده ...
بیشتر
امروزه ابطالپذیری یکی از معیارهای علمی بودن گزارهها محسوب میشود که کارل پوپر فیلسوف قرن بیستم برای اولین بار آن را در مقابل روش استقراء مطرح ساخت. ابطالپذیری دارای روش و فرآیند خاصی است که براساس آن گزارهای علمی است که قابل ابطال باشد و نظریات جدید با ابطال نظریات قبلی جایگزین آنها میشوند. هوش مصنوعی و ماشینهای یادگیرنده نیز براساس همان فرآیند ابطالپذیری، اعمال خاص خودش را انجام میدهد، این امر با تشریح راهبردی که در هوش مصنوعی به کار میرود روشن میشود. این نوشتار، ضمن روشن کردن مفاهیم ابطالپذیری و هوش مصنوعی، و همچنین با بررسی چند نمونه کاربردی از ماشینهای هوشمند، نشان میدهد که چگونه نظریه ابطالپذیری پوپر مبنای نظری هوش مصنوعی است.
علمی - پژوهشی
رحمان شریف زاده؛ محمدزمان زمانی جمشیدی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 159-184
چکیده
ژیل دلوز و برنو لاتور از یک هستیشناسی ساختارگریز دفاع میکنند که در آن ماشینهای میلگر یا کنشگران سازندگان اصلی هستند. آنها سیلان و صیرورت هستی را با اتصالات و پیوندهای ریزوماتیک و شبکهای این ماشینها یا کنشگران میفهمند. در نتیجه، هستیشناسی آنها یک هستیشناسی ذاتگریزانه، پویشی و نسبتگرایانه، و هستومندهای این هستیشناسی، ...
بیشتر
ژیل دلوز و برنو لاتور از یک هستیشناسی ساختارگریز دفاع میکنند که در آن ماشینهای میلگر یا کنشگران سازندگان اصلی هستند. آنها سیلان و صیرورت هستی را با اتصالات و پیوندهای ریزوماتیک و شبکهای این ماشینها یا کنشگران میفهمند. در نتیجه، هستیشناسی آنها یک هستیشناسی ذاتگریزانه، پویشی و نسبتگرایانه، و هستومندهای این هستیشناسی، چندرگه و چندگانه خواهند بود که نه میتوان آنها را در قلمروهای خالص و متقابل جای داد و نه میتوان پیوندهای متکثر، غنی، و پیچیدة آنها را به یک سری اصول، مفهوم یا ایدة اصیل، اولیه یا متعالی فروکاست.
علمی - پژوهشی
مهشید سادات منصوی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 185-196
چکیده
در اسطوره، دنیای محسوس و مشهود از ذهن خلاق و خیالپرداز انسان، به نمادها گراییده است، و از آن رو، روایتهای اسطورهای، سرشتی نمادین یافتهاند و بدین ترتیب در اسطوره، جلوهای از معناهای پنهان عالم ماورا، بروزمی یابند. از جهتی سرشت و چگونگی نمادها نیز نسبت به اینکه در لایههای فرازین یا فرودین ناخودآگاهی پدید می آیند، متفاوتند ...
بیشتر
در اسطوره، دنیای محسوس و مشهود از ذهن خلاق و خیالپرداز انسان، به نمادها گراییده است، و از آن رو، روایتهای اسطورهای، سرشتی نمادین یافتهاند و بدین ترتیب در اسطوره، جلوهای از معناهای پنهان عالم ماورا، بروزمی یابند. از جهتی سرشت و چگونگی نمادها نیز نسبت به اینکه در لایههای فرازین یا فرودین ناخودآگاهی پدید می آیند، متفاوتند و از این حیث آراء و نظرات فروید مورد توجه اسطورهشناسان قرار میگیرد. در قرن بیستم علم جدید از حیث مرجعیت جانشین الهیات گردید. از این پس هر زمان که در چند و چون طبیعت و اصرار گیتی سخن به میان میآید، مردم پاسخ خویش را در رسائل کلامی نمیجویند، بلکه مایلاند پاسخهای علمی را از زبان دانشمندان بشنوند و بدین ترتیب اعتبار نظریه های علمی در دوران جدید بسیار بیشتر شده. در این راستا از اعتبار علمی برای بحث درباره کلمه عرصه های غیر علمی نیز استفاده شد و همین امر سبب پیدایش و گسترش حوزه تازه ای از اساطیر علمی گردید، و این کار در خدمت مقاصد اخلاقی، فلسفی و کلامی انجام شد. ضمیر ناخوداگاه، رویا و اسطوره، تأویل نمادها و اسطوره ها، اندیشه اساطیری.
علمی - پژوهشی
علیرضا صیادمنصور
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 197-218
چکیده
شرط امکان اخلاق برای لویناس با لحظه مواجهه رو در روی دیگری در ساحت زیستن روزمره تعریف می شود. در مرحله اول، انسان خود را فاعلِ زیستن در موقعیت مکانی و زمانی خاص می یابد. وی اساس رابطه من و دیگری را به سان مسئولیتی اخلاقی درمی یابد که معطوف به حوائج مادی و روزمره انسان است. از سوی دیگر، خداوند نیز دیگری دیگر است که هر من در قبال او نیز مسئول ...
بیشتر
شرط امکان اخلاق برای لویناس با لحظه مواجهه رو در روی دیگری در ساحت زیستن روزمره تعریف می شود. در مرحله اول، انسان خود را فاعلِ زیستن در موقعیت مکانی و زمانی خاص می یابد. وی اساس رابطه من و دیگری را به سان مسئولیتی اخلاقی درمی یابد که معطوف به حوائج مادی و روزمره انسان است. از سوی دیگر، خداوند نیز دیگری دیگر است که هر من در قبال او نیز مسئول است. این رویکرد، وجه دینی اندیشه لویناس درباب مسئولیت را برجسته ساخته و بدین نمط مسئولیت را نامتناهی و نامشروط می سازد. بنابراین، مسئولیت نامتناهی قابل طفره رفتن نیست، زیرا عالم ملأ وجود دیگری نامتناهی است. همچنین رابطه اخلاقی در اندیشه لویناس رابطه ای دو جانبه و بده بستانی نیست، زیرا مسئولیت در اندیشه وی مبتنی بر احساس و عاطفه بوده و عقل با ویژگی محاسبه گرانه اش در اخلاق جایگاه نازل تری دارد.این مقاله تلاشی است برای پرتو افکنی دقیق بر اندیشه ناب لویناس در باب انضمامیت و ترسیم مقدماتی مختصاتی که وی برای مسئولیت نامتناهی اخلاقی قائل است.
علمی - پژوهشی
قربان علمی؛ علی بورونی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 219-238
چکیده
کارل بارث به عنوان متکلمی آکادمیک و کشیشی موعظهگر، از هر دو جنبه مورد نظر و توجه اندیشمندان و الهیدانان مسیحی و به ویژه کسانی است که بر روی الاهیات قرن نوزدهم و بیستم آلمان کار میکنند. در بحث از نقش منفی کلیسای آلمان باید این نکته را مد نظر داشت که او به عنوان کشیشی موعظهگر به طور مستقیم با مسائل اجتماعی سر و کار داشته و به مسائل ...
بیشتر
کارل بارث به عنوان متکلمی آکادمیک و کشیشی موعظهگر، از هر دو جنبه مورد نظر و توجه اندیشمندان و الهیدانان مسیحی و به ویژه کسانی است که بر روی الاهیات قرن نوزدهم و بیستم آلمان کار میکنند. در بحث از نقش منفی کلیسای آلمان باید این نکته را مد نظر داشت که او به عنوان کشیشی موعظهگر به طور مستقیم با مسائل اجتماعی سر و کار داشته و به مسائل الاهیاتی تنها به شکل انتزاعی و آکادمیک نظر نکرده است. بر همین پایه، وی توانسته است اندیشههای الاهیاتی خود را به شکلی کاربردی در اجتماع مطرح سازد. از این رو همواره باید این موضوع در ذهن پژوهشگر باشد که کارل بارث به دنبال پیدا کردن راهی برای عملی ساختن کلام خداوند از سوی کلیسا در سطح جامعه است و تنها به طرح موضوع از نقطهنظرکلامی آکادمیک صرف بسنده نمیکند از این رو وی کلیسای قرن نوزده و بیست آلمان را برای جانبداری از جنگ و خدشه دار نمودن ارتباط میان خدا و انسان به چالش می کشد . در این نوشتار به دیدگاه بارث از کلیسای آلمان قرن نوزده و بیست و نیز نظرات وی نسبت به رسالت حقیقی کلیسا پرداخته شده است .
علمی - پژوهشی
علی کیادربندسری
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، صفحه 239-259
چکیده
ایده ی قلب در آثار ابن عربی از مهمترین و محوری ترین آراء اوست که تمام اندیشه های معرفت شناختی وی در نسبت با آن قابل فهم هستند. این ایده که از سوی اکثر شارحان ابن عربی با ارجاع به دیدگاه حکمای مسلمان نسبت به عقل مورد فهم قرار گرفته اغلب به صورت عبارت اخرای عقل مستفاد در تلقی فیلسوفان اسلامی درک شده است. تفسیری که با توجه به اهمیت ایده ی ...
بیشتر
ایده ی قلب در آثار ابن عربی از مهمترین و محوری ترین آراء اوست که تمام اندیشه های معرفت شناختی وی در نسبت با آن قابل فهم هستند. این ایده که از سوی اکثر شارحان ابن عربی با ارجاع به دیدگاه حکمای مسلمان نسبت به عقل مورد فهم قرار گرفته اغلب به صورت عبارت اخرای عقل مستفاد در تلقی فیلسوفان اسلامی درک شده است. تفسیری که با توجه به اهمیت ایده ی قلب در آراء و افکار ابن عربی باید مورد ارزیابی قرار گرفته و استواری آن با توجه به اندیشه های ابن عربی در متن آثارش به طور دقیق سنجیده شود. در این مقاله تلاش میشود تا ضمن ارزیابی انتقادی این تفسیر، فهم ایده ی قلب به مثابه ی عقل قابل و همچنین به مثابه ی عقل در معنای فهم عرفی و عمومی از این کلمه نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.