نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
امروزه، پس از سالها نفی و انکار هگل، به خصوص در قلمرو فلسفه تحلیلی، شاهد اقبال گستردهای به اندیشههای هگل هستیم، به نحوی که برنشتاین از آن به بازگشت روح هگل تعبیر میکند. تفکر مدرن ما دِین بسیاری به سنت کانتیـهگلی دارد. هگل اگر چه خود به نوعی متفکّری کانتی است، لیکن نقدهای او به عقل استعلایی کانت عرصه تفکّری را به وجود میآورد که در اندیشه معاصر ما نقش حیاتی ایفاء میکند. هابرماس، به عنوان مدافع مدرنیته اندیشه معاصر را در جریان جنبش استعلازدایی ترسیم میکند که اگر چه از طرفی به نقش بیبدیل هگل در به وجود آوردن آن اذعان دارد، لیکن بر خلاف تصور جریان هگلی معاصر خودِ هگل را بدان متعلق نمیداند. در واقع هابرماس در کم و کیف تأثیرگذاری و قبول برخی استلزامات اندیشه هگلی برای جنبش مذکور مناقشهای را با هگلیان معاصر مطرح میکند که این مقاله به بررسی آن میپردازد. این بحث ضمن روشن ساختن برخی نکات معرفتشناختی اهمیت ویژه خودش را در پوشش دادن به یکی از دغدغههای اصلی تاریخ تفکّر، یعنی، اختیار و مسؤلیت فردی مییابد
کلیدواژهها