مقاله مروری
سعید پوردانش؛ سید مصطفی شهرآیینی
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 7-30
چکیده
در این مقاله برآنیم به کوشش هیوم برای پاسخ به مسالهای بپردازیم که در کتاب رساله در باب طبیعت انسان شاهد آنیم؛ هیوم در این کتاب از سویی، با انتقاد شدید از نظریات مدافع «خودمدارانگاری» در اخلاق، بر آن است که «دیگردوستی» شرط تحقق اخلاق است و وجود اخلاق را امکانپذیر میسازد، و از دیگر سو، اظهار میدارد که پارهای فضائل اخلاقی (فضائل ...
بیشتر
در این مقاله برآنیم به کوشش هیوم برای پاسخ به مسالهای بپردازیم که در کتاب رساله در باب طبیعت انسان شاهد آنیم؛ هیوم در این کتاب از سویی، با انتقاد شدید از نظریات مدافع «خودمدارانگاری» در اخلاق، بر آن است که «دیگردوستی» شرط تحقق اخلاق است و وجود اخلاق را امکانپذیر میسازد، و از دیگر سو، اظهار میدارد که پارهای فضائل اخلاقی (فضائل صناعی) همچون عدالت، از همان آغاز پیدایششان از سر خوددوستی و به انگیزهی حفظ مالکیت شخصی پدید آمده و فقط بهمرور زمان است که نام فضیلت بهخود گرفتهاند. در مقالة پیشرو میخواهیم نشان دهیم که هیوم چگونه در رساله در باب طبیعت انسان و هم در کتاب اخلاقی دیگرش، یعنی کاوش در مبانی اخلاق، با دو روایت متفاوت، میکوشد نشان دهد که این دو رأی با یکدیگر قابلجمعاند. در نهایت، بیان خواهیم نمود که کدامیک از این دو روایت منسجمتر و با اصول و مبانی اخلاق وی سازگارتر است
-
محسن داوطلب؛ منوچهر صانعی دره بیدی
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 89-113
چکیده
شلینگ در دوره اول کار فلسفی خود بحث های عمیقی را در نقد فلسفه کانت و اندیشه تاملی مطرح می کند. سرچشمه آغازین مفهوم ناخودآگاه را باید در این بحث ها جستجو کرد. شلینگ اولین کسی بود که قلمرو ناخودآگاه را کشف کرد. بیان نمادین را به آن نسبت داد.اسطوره ها را حاصل نیروهای آن دانست. و با طرح مفهوم ناخودآگاه زمینه مناسب برای نقد سوژه و اندیشه ...
بیشتر
شلینگ در دوره اول کار فلسفی خود بحث های عمیقی را در نقد فلسفه کانت و اندیشه تاملی مطرح می کند. سرچشمه آغازین مفهوم ناخودآگاه را باید در این بحث ها جستجو کرد. شلینگ اولین کسی بود که قلمرو ناخودآگاه را کشف کرد. بیان نمادین را به آن نسبت داد.اسطوره ها را حاصل نیروهای آن دانست. و با طرح مفهوم ناخودآگاه زمینه مناسب برای نقد سوژه و اندیشه تاملی را فراهم آورد. اما همه این کشفیات به علت زبان سخت شلینگ و آمیخته بودن آنها با مباحث فلسفه ایده آلیستی دوره آغازین و میانی کار فلسفی شلینگ مورد غفلت قرار گرفته است.
مقاله مروری
امیررضا جوادی
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 31-68
چکیده
نحوۀ بحث و بررسی پیرامون برخی مسائل در کتاب پژوهشهای فلسفی به گونهایست که امکان ارائۀ تفاسیری نسبیگرایانه از آنها را فراهم میکند. بازیهای زبانی و قرائت کریپکی از مفهوم پیروی از قاعده از جملۀ مهمترینِ این مسائل هستند. در باب استقلال سبکهای مختلف زندگی و بازیهای زبانی و امکان گفتگو و سنجش آنها با یکدیگر نیز مباحثات دامنه داری میان ...
بیشتر
نحوۀ بحث و بررسی پیرامون برخی مسائل در کتاب پژوهشهای فلسفی به گونهایست که امکان ارائۀ تفاسیری نسبیگرایانه از آنها را فراهم میکند. بازیهای زبانی و قرائت کریپکی از مفهوم پیروی از قاعده از جملۀ مهمترینِ این مسائل هستند. در باب استقلال سبکهای مختلف زندگی و بازیهای زبانی و امکان گفتگو و سنجش آنها با یکدیگر نیز مباحثات دامنه داری میان برخی فلاسفۀ معاصر در گرفته است. عده ای با تکیه بر بعضی فقرات پژوهشها و نیز انگشت نهادن بر تفاوت میان سبکهای مختلف زندگی، امکان مقایسۀ آنها با یکدیگر و فهم یکی از دیگری را منتفی دانسته اند. در مقابل عده ای با اشاره به فقراتی دیگر از پژوهشهای فلسفی و نیز یادآوری مشی ویتگنشتاین در رویارویی با سبکهای زندگی و بازیهای زبانی گوناگون، وی را از اتهام نسبیتگرایی مبرّی میسازند. ادعای دستۀ دوم مشخصا با تکیه بر این مطلب شکل میگیرد که چنانچه سبکهای زندگی را بصورت کاملا مجزا و مستقل از هم بدانیم، شرکت کنندگان در یک سبک زندگی قادر نخواهند بود هیچ شناختی از سبکهای زندگی دیگر حاصل کنند، یا در باب آنها سخنی بگویند یا حتی از آنها ذیل عنوان سبک زندگی یاد کنند. به همین ترتیب، در باب قرائت کریپکی از ویتگنشتاین نیز، صفآرایی ادلۀ دو جبهه خودنمایی میکند. یکی جبهه ای که بر عدم وجود معیاری عینی به منظور تعیّن معنا تکیه میکند و دیگری که کاربرد صحیح بر اساس قاعده، مطابق با آنچه کاربران زبان انجام میدهند، را معیاری کافی جهت تعیّن معنا میداند
-
مستانه کاکایی؛ حسن عباسی حسین آبادی
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 175-188
چکیده
موجود نخستین اصل شناخت و به طریق اولی، موضوع مابعدالطبیعه است. لفظی که در وجودشناسی ابن سینا به تبع ارسطو نقش کلیدی دارد ، «موجود» است. موضوع فلسفه « موجود به ماهو موجود و عوارض ذاتی آن» است. مفهوم «موجود» مفهوم عامی است که حاکی از مطلق واقعیت است و تنها مفهومی است که دربرگیرنده همۀ چیزهاست. از نظر ابن سینا میتوان موجودی را در ...
بیشتر
موجود نخستین اصل شناخت و به طریق اولی، موضوع مابعدالطبیعه است. لفظی که در وجودشناسی ابن سینا به تبع ارسطو نقش کلیدی دارد ، «موجود» است. موضوع فلسفه « موجود به ماهو موجود و عوارض ذاتی آن» است. مفهوم «موجود» مفهوم عامی است که حاکی از مطلق واقعیت است و تنها مفهومی است که دربرگیرنده همۀ چیزهاست. از نظر ابن سینا میتوان موجودی را در خارج تصور کرد که صرف وجود و بدور از ماهیت است (خداوند)؛ میتوان موجودی را در خارج در نظر گرفت که مرکب از «وجود» و «ماهیت» است (مخلوقات). بنابراین ابن سینا با مفهومی به عنوان «موجود» سروکار دارد که از اصل واقعیت حکایت میکند و میتواند ماهوی و غیر ماهوی باشد. درباره خداوند «وجود محض» است و درباره مخلوقات مرکب از وجود و ماهیت و «موجود» است. بنابراین وجود در اندیشه ابن سینا در پنج معنا بکار میرود: وجود خاص؛ وجود اثباتی؛ فعل وجود دادن؛ فعل بودن و وجود رابط. وجود یا به معنای اسمی بکار میرود بر سرشت اشیاء و موجودات اطلاق میشود (وجود خاص) یا به معنای عام دلالت دارد که صفت مشترک میان موجودات است ( وجود اثباتی) یا به معنای «فعل وجود دادن » است که دررابطه با وجودبخشی خداوند به مخلوقات بکار میرود یا به معنای «فعل بودن» است به معنای عارض بودن وجود بر ماهیت که در آن منشأیت آثار خارجی مدنظر است یا در حمل میان موضوع و محمول بهصورت رابط لحاظ میشود. در این نوشتار ضمن گذار از موجود به وجود، معانی پنجگانه وجود را بررسی میکنیم.
مقاله مروری
خدیجه حسن بیگ زاده؛ سید حسن حسینی
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 69-87
چکیده
شیوه کسب معرفت یکی از موضوعات مهم در ادبیات فلسفی است که از دیر باز مورد توجه فلاسفه بوده است. ابهام مفهوم، سبب شده است که رویکردهای متفاوتی در مورد آن بر گرفته شود. از جمله مهمترین این رویکردها می توان به دو رویکرد درون گرایی و برون گرایی اشاره کرد. این گفتار برآن است تا با تاملی کوتاه بردو مکتب یاد شده در باب توجیه معرفت وطرح نقایص وایرادات ...
بیشتر
شیوه کسب معرفت یکی از موضوعات مهم در ادبیات فلسفی است که از دیر باز مورد توجه فلاسفه بوده است. ابهام مفهوم، سبب شده است که رویکردهای متفاوتی در مورد آن بر گرفته شود. از جمله مهمترین این رویکردها می توان به دو رویکرد درون گرایی و برون گرایی اشاره کرد. این گفتار برآن است تا با تاملی کوتاه بردو مکتب یاد شده در باب توجیه معرفت وطرح نقایص وایرادات هریک، به تبیین نظریه علّی گلدمن که از طرفداران رویکرد برون گرایی است بپردازد. تعلق خاطر گلدمن در توجیه معرفت بیشتر برپایه اعتمادگرایی شناسا به منبع تولید باور برای توجیه است. بی نیازی شناسا از آگاهی به قضایای معتبر در توجیه خود به یک باور از جمله موضوعاتی است که در این جا مورد بررسی و واکاوی قرارمی گیرد. در نهایت، نویسنده نشان می دهد علی رغم اصلاحاتی که وی با بکار گیری مفاهیمی همچون «شرایط صدق» و «عمل و انگیزه خوب » برای غلبه بر انتقادها در نظریه اش انجام می دهد، اما مشکلات هنوز باقی است.
-
محمدرضا موحدی نجف آبادی؛ سید محمد حکاک
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 201-218
چکیده
صدور، بنیاد کل نظام فلسفی فلوطین است. با وجود این و علی رغم اینکه فلوطین متفکری دقیق است، تبیین او از صدور آمیخته به استعارههای مختلف است. برخی محققان معتقدند علت این امر، غنای سنت فلسفی فلوطین و تلاش او برای هضم و جذب فلسفة گذشتگان، خصوصاً فلسفة ارسطو و پوسایدونیوس است. ولی به اعتقاد برخی دیگر، فلوطین از طریق استعارههای صدور، قصد ...
بیشتر
صدور، بنیاد کل نظام فلسفی فلوطین است. با وجود این و علی رغم اینکه فلوطین متفکری دقیق است، تبیین او از صدور آمیخته به استعارههای مختلف است. برخی محققان معتقدند علت این امر، غنای سنت فلسفی فلوطین و تلاش او برای هضم و جذب فلسفة گذشتگان، خصوصاً فلسفة ارسطو و پوسایدونیوس است. ولی به اعتقاد برخی دیگر، فلوطین از طریق استعارههای صدور، قصد دارد نظریة بدیعی را تبیین کند که میتوان آن را نظریة فعالیت دوگانه نامید. بر اساس این نظریه، هر شیء کاملی، علاوه بر فعالیتی درونی که جوهر حقیقی آن را تشکیل میدهد، دارای فعالیتی برونی است که همچون تصویری از آن منتشر میشود. فعالیت برونی احد، عقلی بالقوه و نامتعین است که ابتدا گستاخی میکند و از احد جدا میشود. اما سپس پشیمان به سوی او بازمیگردد و با این بازگشت، متعین میشود. در این مقاله، به ارائة تفسیر مفصلی از تبیینهای استعاری و غیر استعاری فلوطین از نظریة صدور و لوازم آن پرداختهایم.
مقاله مروری
حامد زمانی پزوه؛ حسین واله
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 115-132
چکیده
نظریه ی تصویری زبان، معناداری گزاره های مشهور به هلیه بسیطه را به چالش می کشد. این گزاره ها در دسته بندی تراکتاتوسی نه در دسته ی گزاره های ابتدایی قرار می گیرند و نه در دسته ی گزاره های ترکیبی. با جستجو راجع به وجود در تراکتاتوس با دو دیدگاه مواجه می شویم. در دیدگاه اول، ویتگنشتاین با رد معناداری گزاره هایی مثل "100 چیز وجود دارد"، عبارت ...
بیشتر
نظریه ی تصویری زبان، معناداری گزاره های مشهور به هلیه بسیطه را به چالش می کشد. این گزاره ها در دسته بندی تراکتاتوسی نه در دسته ی گزاره های ابتدایی قرار می گیرند و نه در دسته ی گزاره های ترکیبی. با جستجو راجع به وجود در تراکتاتوس با دو دیدگاه مواجه می شویم. در دیدگاه اول، ویتگنشتاین با رد معناداری گزاره هایی مثل "100 چیز وجود دارد"، عبارت "وجود دارد" را در زبان به آن جهت که توصیف گر هیچ اوضاع اموری نیست، در دسته ی مفاهیم صوری قرار می دهد. در دیدگاه دیگر، او با ارائه توصیفی از عبارت این که "چیزی هست" آن را پیش از تجربه و حتی پیش از منطق قرار می دهد. آن چه در نقطه نظر اول راجع به کاربرد "وجود دارد" در زبان ذکر می شود به لحاظ نتیجه مشابه دیدگاه راسل در باب گزار های وجودی است اما در نقطه نظر دوم ویتگنشتاین در برابر ایده ی راسل راجع به این که "چیزی هست" می ایستد، آن را غیرقابل تالیف به وسیله ی گزاره های منطقی می داند و مجاز دانستن کاربرد اینهمانی در منطق را عامل این خطای راسل معرفی می کند. بنابراین در کنار دلیل ویتگنشتاین در عبارت 5.53 می توان عدم امکان تصویر سازی دوقطبی از این که "چیزی هست" را به عنوان دلیلی برای رد ضرورت نیاز به نشان اینهمانی قرار دارد.
-
سید علی یزدانی؛ احمد علی اکبر مسگری
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 233-265
چکیده
طبیعی است که رنگ و بویِ کانتیِ فضایِ تفکرِ فیشته، محقق را به ردیابیِ مباحثِ کانت در فلسفهیِ فیشته، که خود آن را علمِ دانش مینامد، سوق دهد. البته، ادعایِ ما این است که با نظر به فلسفهیِ عملیِ کانت و کاویدنِ نقدِ دوم، و نه نقدِ اول، است که میتوان دِین ریشهایِ فیشته را به کانت یافت؛ این ایدهیِ کانتی که به نظر ما نطفهیِ بسطِ علمِ ...
بیشتر
طبیعی است که رنگ و بویِ کانتیِ فضایِ تفکرِ فیشته، محقق را به ردیابیِ مباحثِ کانت در فلسفهیِ فیشته، که خود آن را علمِ دانش مینامد، سوق دهد. البته، ادعایِ ما این است که با نظر به فلسفهیِ عملیِ کانت و کاویدنِ نقدِ دوم، و نه نقدِ اول، است که میتوان دِین ریشهایِ فیشته را به کانت یافت؛ این ایدهیِ کانتی که به نظر ما نطفهیِ بسطِ علمِ دانش به حساب میآید، آموزهیِ برتریِ عقلِ عملی بر عقلِ نظری است. در موردِ فیشته، نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که مطلع شدن از شرایط و احوالِ زندگی او بسیار در شناختِ هر چه بهتر این فیلسوفِ نظری- سیاسی- دینی مساعدت خواهد کرد. بنابراین، ابتدا نگاهی به وضعیتِ فکری اواخر سدهیِ هجدهم میافکنیم؛ سپس مقصودِ کانت را از ایدهیِ برتریِ عقلِ عملی به نظری از نقدِ دوم استخراج میکنیم؛ و نهایتاً نشان میدهیم که این ایده اساسیترین مقومِ علمِ دانش است.
مقاله مروری
ابوالفضل صبرآمیز؛ محمد علی اژه ای
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 133-153
چکیده
دکارت استفاده از زبان و تنوع رفتار آدمی را نشانهی تمایزی بنیادین میان حیوان-ماشین و انسان میدانست. بدیع و متنوع، فارغ از محرک درونی وبیرونی، و همچنین انسجام و تناسب با موقعیت در گفتار و رفتار آدمی تواناییهای انسانیاند که هیج حیوان-ماشینی نمیتواند از عهده آنها برآید. وی منشاء چنین توانایی را اراده آزاد انسانها که هدیه خداوندی ...
بیشتر
دکارت استفاده از زبان و تنوع رفتار آدمی را نشانهی تمایزی بنیادین میان حیوان-ماشین و انسان میدانست. بدیع و متنوع، فارغ از محرک درونی وبیرونی، و همچنین انسجام و تناسب با موقعیت در گفتار و رفتار آدمی تواناییهای انسانیاند که هیج حیوان-ماشینی نمیتواند از عهده آنها برآید. وی منشاء چنین توانایی را اراده آزاد انسانها که هدیه خداوندی است، میدانست. چامسکی، این سه ویژگی را تحت عنوان وجه خلاق کاربرد زبان صورتبندی میکند. وی مساله اصلی را در اینجا چرایی و چگونگی تولید یک عبارت زبانی توسط زبانگر میداند، و از آن به عنوان مساله دکارت یاد میکند. چامسکی هرچند راهحل مناسبی برای این پرسش سراغ ندارد اما وجود جوهری روحانی که دکارت مطرح کرده بود را نیز نمیپذیرد. از آنجا که این مساله پاسخ روشنی نیافته است، نقدهای موجود نیز پیشفرضهایی که توانایی امکان طرح چنین مسالهای را به چامسکی دادهاند، نشانه رفتهاند. هدف این مقاله بررسی بخشی از ادعاهای چامسکی است که بر این پیشفرضها استوار است. از اینرو در این مقاله مساله دکارت را به ترتیب از منظر دکارت و چامسکی مطرح نمودهایم. و در بخش چهارم، ابتدا برخی نقدهای موجود بر امکان طرح مساله دکارت به همراه پاسخهای چامسکی را بررسی کرده و در ادامه نقدها (و پرسشهایی) که از منظر این مقاله بر امکان طرح مساله دکارت میتوان وارد نمود را طرح کردهایم.
مقاله مروری
کیوان طهماسبیان
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 155-173
چکیده
با وجودِ تأثیرگذاری بسیار بر نظریهی ادبی معاصر، نوشتارِ موریس بلانشو (2003-1907) اغلب به لحاظِ فرمی موردِ توجّه قرار نگرفتهاند. به رغمِ ظاهرِ مبهم و نامنسجمِ تکّهنویسیهای وی، بخصوص در کارهای آخرش، این نوشتار طرزی ممتاز از درهمآمیختگی نظریه و ادبیات به اجرا میگذارند که حاصلِ تفکّر در زبان است وقتی به حدّ بازنمایی خود رسیده ...
بیشتر
با وجودِ تأثیرگذاری بسیار بر نظریهی ادبی معاصر، نوشتارِ موریس بلانشو (2003-1907) اغلب به لحاظِ فرمی موردِ توجّه قرار نگرفتهاند. به رغمِ ظاهرِ مبهم و نامنسجمِ تکّهنویسیهای وی، بخصوص در کارهای آخرش، این نوشتار طرزی ممتاز از درهمآمیختگی نظریه و ادبیات به اجرا میگذارند که حاصلِ تفکّر در زبان است وقتی به حدّ بازنمایی خود رسیده باشد. ضمنِ مشخّص کردنِ «مرگ» به عنوانِ مرکزِ ثقلِ نوشتارِ بلانشو میتوان رهیافتِ دوگانهای نسبت به مفهومِ مرگ در نزدِ بلانشو مشاهده کرد که به مثابهی «بیرون زمانِ درزمان» از موقعیّتی مرزی نسبت به بازنمایی برخوردار است. همپای این مفهومِ دوگانهی «مرگ»، زبان وجهی دوگانه مییابد که یکی با انتظار برای تحقّقِ معنا (از طریقِ دلالت) و دیگری با اصرار بر جنبهی مادّی کلمه متناظر است. این دوگانگی را میتوان به عنوانِ عنصرِ برسازندهی فرم و ساختارِ نوشتارِ مرزی و قطعهنویسِ او بررسی کرد و مشاهده کرد که چگونه در اجزای صوری و بلاغی متنهای او، بخصوص قطعهنویسیهایی نظیرِ انتظار فراموشی، گامِ نه آنسو و نوشتارِ فاجعه، تأثیرگذارند. نیز میتوان دید که ابهام یا تناقضی که در ظاهرِ نوشتارِ او دیده میشود حاصلِ نوشتن تحتِ دیدگاهی دوگانه و همزمان از نگاهِ «خود» و «دیگری» است؛ شیوهای ممتاز و بیسابقه در نوشتار.
مقاله مروری
رائد فریدزاده
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 189-200
چکیده
ارنست بلوخ فیلسوف و ادیب آلمانی (1885-1977) در مجموعه تفصیلی و جامع خود با عنوان اصل امید (Das Prinzip Hoffnung) در پی آن است تا امید را به مثابه مولفهای انسان شناختی مطرح کند که در نهاد هر فرد مستتر است وانکشاف و دستیابی آن سلامت و سعادت فردی و اجتماعی را در برخواهد داشت. تفکر اتوپیایی و پیوند آن با تامل در باب امر ممکن نقش اصلی در درافکندن طرح جامع ...
بیشتر
ارنست بلوخ فیلسوف و ادیب آلمانی (1885-1977) در مجموعه تفصیلی و جامع خود با عنوان اصل امید (Das Prinzip Hoffnung) در پی آن است تا امید را به مثابه مولفهای انسان شناختی مطرح کند که در نهاد هر فرد مستتر است وانکشاف و دستیابی آن سلامت و سعادت فردی و اجتماعی را در برخواهد داشت. تفکر اتوپیایی و پیوند آن با تامل در باب امر ممکن نقش اصلی در درافکندن طرح جامع بلوخ ایفا میکند. وی در پی این است تانه تنها به تبیین وجه تاریخی این مولفه بپردازد، بلکه از منظر هستی شناختی، جامعه شناختی و زیباشناختی نیز طرح مزبور را تعمیم بخشد. این جستار تلاش دارد تا ردپای امید را در تفکر بلوخ دنبال کند و به ارتباط میان ادبیات و فلسفه از دیدگاه بلوخ بپردازد. با مدد از رمان مرد بی هیچ ویژگی روبرت موزیل تبیین وجه ادبی و زیباشناختی تامل در باب امر ممکن، که محور اصلی فلسفه بلوخ را تشکیل می دهد، پی گرفته خواهد شد.
مقاله مروری
صادق میراحمدی سرپیری؛ مهدی دهباشی
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، صفحه 219-232
چکیده
تمایز فضیلت از مهارت از نظر زاگزبسکی *صادق میراحمدی سرپیری ** مهدی دهباشی چکیده : یکی از مسائل مورد بحث در نظریه فضیلت، رابطه بین فضیلت و مهارت است. از آنجا که فضیلت و مهارت هر دو برتری های اکتسابی هستند، تمایز بین آنها دشوار است. زاگزبسکی از پیشگامان نظریه معرفت شناسی فضیلت است که در چهار دهه اخیر مورد توجه معرفت شناسان معاصر قرار گرفته ...
بیشتر
تمایز فضیلت از مهارت از نظر زاگزبسکی *صادق میراحمدی سرپیری ** مهدی دهباشی چکیده : یکی از مسائل مورد بحث در نظریه فضیلت، رابطه بین فضیلت و مهارت است. از آنجا که فضیلت و مهارت هر دو برتری های اکتسابی هستند، تمایز بین آنها دشوار است. زاگزبسکی از پیشگامان نظریه معرفت شناسی فضیلت است که در چهار دهه اخیر مورد توجه معرفت شناسان معاصر قرار گرفته است. او تلاش می کند تا یک تبیین دقیقی از نظریه فضیلت ارائه کند به طوری که شامل همه آن چیزهایی که آنها را فضایل می نامیم، شود. یکی از مباحثی که در این راستا مورد توجه و ارزیابی وی قرار می گیرد تمایز فضیلت از مهارت است. از نظر زاگزبسکی فضیلت متمایز از مهارت است. ما همانطور که دارای فضایل اخلاقی و عقلانی هستیم دارای مهارتهای اخلاقی و عقلانی نیز هستیم. بین فضایل و مهارتها ارتباط هایی وجود دارد و مهارتها به انسان فضیلتمند کمک می کنند که در عمل نیز موثر و کارآمد باشند. با وجود این فضایل به لحاظ ذهنی مقدم بر مهارتها هستند. این مقاله با رویکردی تحلیلی- توصیفی به تبیین تماییز بین فضیلت و مهارت از دیدگاه زاگزبسکی پرداخته است.