مقاله مروری
وحید خادم زاده؛ محمد سعیدی مهر
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
استعاره در دیدگاه سنتی نوعی آرایهی ادبی محسوب میشود. توصیه ارسطو و حکمای مسلمان این است که کاربرد استعاره باید منحصر در متون ادبی باقی بماند. لیکاف با نقد این دیدگاه بیان میدارد که استعاره بخش جدایی ناپذیری از فرایند تفکر در انسان است. اندیشه استعاری امری اجتناب ناپذیر، فراگیر و معمولا ناآگاهانه است. استعاره مفهومی در واقع یک ...
بیشتر
استعاره در دیدگاه سنتی نوعی آرایهی ادبی محسوب میشود. توصیه ارسطو و حکمای مسلمان این است که کاربرد استعاره باید منحصر در متون ادبی باقی بماند. لیکاف با نقد این دیدگاه بیان میدارد که استعاره بخش جدایی ناپذیری از فرایند تفکر در انسان است. اندیشه استعاری امری اجتناب ناپذیر، فراگیر و معمولا ناآگاهانه است. استعاره مفهومی در واقع یک قلمرو ذهنی را بر حسب قلمروی ذهنی دیگر مفهومسازی میکند.در این مقاله ابتدا به معرفی نظریه معاصر استعاره که توسط لیکاف ارائه شده است، میپردازیم. سپس در پرتوی نظریه مذکور، مفهوم علیت را مورد بررسی قرار میدهیم. استفاده از مفهوم مذکور منحصر به فلسفه نیست. بلکه در تمامی متون علمی و همچنین زبان متعارف میتوان این مفهوم را مشاهده کرد. لیکاف میکوشد که با نگاهی کلان به این مفهوم، نشان دهد که میان کاربرد متعارف و فلسفی این مفهوم ارتباطی منسجم و هماهنگ برقرار است. مفهوم علیت شامل یک بخش نحیف تحت اللفظی و بسطهای گسترده استعاری است. هر یک از تئوریهای فلسفی علیت در واقع حاصل تمرکز بر بخشی از این استعارههای علّی است. علل چهارگانه ارسطویی نیز از این قاعده مستثنا نیستند و مبتنی بر بنیانهایی استعاری شکل گرفتهاند.
مقاله مروری
عین الله خادمی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
مسکویه در آثار مختلفش، تعاریف متعددی از لذت– از قبیل راحت از درد، بازگشت به حالت طبیعی – ارائه داده است و برای آن اقسام مختلفی – از قبیل طبیعی و غیر طبیعی، فعلی و انفعالی، تام و ناقص، محمود و مذموم، حسی و عقلی، حقیقی و غیر حقیقی – عرضه کرده است. پرسش اساسی این جستار عبارت است از اینکه چگونه مسکویه ابعاد مختلف مسأله لذت را تحلیل و تبیین ...
بیشتر
مسکویه در آثار مختلفش، تعاریف متعددی از لذت– از قبیل راحت از درد، بازگشت به حالت طبیعی – ارائه داده است و برای آن اقسام مختلفی – از قبیل طبیعی و غیر طبیعی، فعلی و انفعالی، تام و ناقص، محمود و مذموم، حسی و عقلی، حقیقی و غیر حقیقی – عرضه کرده است. پرسش اساسی این جستار عبارت است از اینکه چگونه مسکویه ابعاد مختلف مسأله لذت را تحلیل و تبیین میکند؟ هدف از جستار حاضر، تحلیل ابعاد مختلف مسأله لذت از دیدگاه مسکویه است. دستاوردهای این پژوهش عبارتند از: طرح تشکیکی لذات جسمانی و روحانی از سوی ابن مسکویه، تأثر شدید او از شریعت مقدس اسلام در تحلیل لذت و عدم استحکام تعاریف او از لذت در نسبت با تعاریف ابن سینا.
مقاله مروری
عاطفه رحیمیان؛ سید محمد مهدی ساعتچی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
بودریار به جامعۀ اخیر، که از تولید فاصله گرفته و با بازتولید در ارتباط است، عنوان شبیهسازی را میدهد؛ وضعیت کنونی جامعۀ پساصنعتی که بر پایۀ قانون ساختاری ارزش عمل میکند. سیطرۀ نشانهها، ایماژها، و بازنماییها در دنیای معاصر آن چنان گسترده و فراگیر است، که امر واقع بطور جدی محو شده است، و نشانه غیاب یک واقعیت اساسی را را نقاب میزند ...
بیشتر
بودریار به جامعۀ اخیر، که از تولید فاصله گرفته و با بازتولید در ارتباط است، عنوان شبیهسازی را میدهد؛ وضعیت کنونی جامعۀ پساصنعتی که بر پایۀ قانون ساختاری ارزش عمل میکند. سیطرۀ نشانهها، ایماژها، و بازنماییها در دنیای معاصر آن چنان گسترده و فراگیر است، که امر واقع بطور جدی محو شده است، و نشانه غیاب یک واقعیت اساسی را را نقاب میزند و حامل هیچ رابطهای با هرگونه واقعیتی نیست. سیطره وانمودهها یعنی همان تصاویر شبیهسازی شده در جامعه پسامدرن آنقدر زیاد است که ما نه فقط اصل و بدل را تشخیص نمیدهیم، بلکه قرار نیست پای هیچ اصلی در میان باشد. پاپ آرت از منظر بودریار نشان دهنده تحولات اشیاء هنری در اوایل قرن بیستم است. در حالی که پیش از این هنر با موضوعات و ارزش های اخلاقی و معنوی از یک سو(هنر سنتی) و استقلال و خودبنیادی(هنر مدرن) مرتبط بود، با پاپ آرت، وارد حوزه تازهای از موضوعات هنری شدهایم که میتوان آن را با جامعه مصرفی و ویژگیهای دوره پستمدرن از منظر بودریار مرتبط ساخت. با توجه به اندیشه بودریار، سبک هنری پاپ آرت بویژه آثار اندی وارهول از این بابت واجد اهمیت میگردد که هنر را به یک تصویر تخت و دلالتگر تقلیل میدهد و بنابراین تکرار همان چیزی است که بودریار آن را عنوان منطق جامعه معاصر (پستمدرن) میبیند. همچنانکه پاپ آرت این داعیه را داشت که با صنعت و تولید زنجیروار و همچنین امر مصنوعی(یا امر ساختگی که ویژگی تمامی محیط زندگی جدید است) همگن و هماهنگ است.
مقاله مروری
روحاله رمضانی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
معرفتشناسیِ اختلاف بحثی زنده در معرفتشناسیِ تحلیلیِ معاصر است. این نوشتار به مفهومها و پرسشهای مربوط به این بحث پرداخته و پاسخهای موجود را بررسی میکند. دو پرسشِ مرتبط طرح خواهد شد: 1) آیا از نقطهنظرِ معرفتی باقیماندنِ همتایانِ معرفتی در اختلاف عقلانی است، و 2) وظیفهی معرفتیِ درگیران در این شکل از اختلاف چیست؟ استدلال ...
بیشتر
معرفتشناسیِ اختلاف بحثی زنده در معرفتشناسیِ تحلیلیِ معاصر است. این نوشتار به مفهومها و پرسشهای مربوط به این بحث پرداخته و پاسخهای موجود را بررسی میکند. دو پرسشِ مرتبط طرح خواهد شد: 1) آیا از نقطهنظرِ معرفتی باقیماندنِ همتایانِ معرفتی در اختلاف عقلانی است، و 2) وظیفهی معرفتیِ درگیران در این شکل از اختلاف چیست؟ استدلال خواهد شد که تبیینِ امکانِ اختلافِ عقلانی مستلزمِ رویکردی به عقلانیت است که از یک سو جمعگرا باشد، یعنی سرشتِ جمعگرایانهی شناخت را به رسمیت بشناسد، و از سوی دیگر پویاییِ شناخت را موردِ توجه قرار دهد. از آنجا که چنین ویژگیهایی بر بسترِ کنشهای گفتگو-بنیاد تحقق مییابد، این نوشتار نتیجه میگیرد که شرطِ عقلانیبودنِ اختلافِ همتایان برقراریِ گفتگو در معنای گستردهی آن است. بر این اساس، در زمینهی وظیفهی معرفتیِ همتایانِ اختلافمند نیز نوشتارِ پیشرو نتیجه میگیرد که وظیفهی معرفتیِ هریک از همتایانِ اختلافمند نه تعلیقِ باورِ خود بلکه صرفاً تعدیلِ آن است.
مقاله مروری
محمّدامین شاهجوئی؛ حامده راستایی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
آنچه در این مقاله مطرح است، مقایسه نظریه خواجه نصیرالدین طوسی و شهابالدین یحیی سهروردی در مسأله علم خداوند به ماسوی، و بررسی تأثیری است که شیخ اشراق در این مسأله بر نصیرالدین طوسی، به عنوان حکیمی مشائی، گذاشته و به عقیده نگارنده باعث شده است که این حکیم مشائی در این بحث، نه در طراز یک متکلّم، و نه در چهره یک فیلسوف مشّائی، بلکه در ...
بیشتر
آنچه در این مقاله مطرح است، مقایسه نظریه خواجه نصیرالدین طوسی و شهابالدین یحیی سهروردی در مسأله علم خداوند به ماسوی، و بررسی تأثیری است که شیخ اشراق در این مسأله بر نصیرالدین طوسی، به عنوان حکیمی مشائی، گذاشته و به عقیده نگارنده باعث شده است که این حکیم مشائی در این بحث، نه در طراز یک متکلّم، و نه در چهره یک فیلسوف مشّائی، بلکه در قامت «حکیمی اشراقی» ظاهر شود و برخلاف نظر فیلسوفان مشّائی، صریحاً قائل به «علم حضوری خداوند» به ماعدی شود. بر این اساس، در مقاله حاضر، نخست، نقدهای خواجه بر مشی حکمای مشّائی در مسأله علم و نیز نظریّه اختصاصی او در این باب بازگو، و سپس میان آنها از یک سوی، و انتقادات شیخ اشراق بر دیدگاه فلاسفه مشّائی و نظر مختار سهروردی در این بحث از سوی دیگر، به نحو متناظر مقایسه خواهد شد تا در پرتو آن، میزان تأثیرپذیری خواجه نصیر از شیخ اشراق در هر یک از دو بخش یادشده به طور جداگانه و مقدار تطابق عبارات و انطباق مفاد دلایل خواجه بر تعابیر و ادلّه شیخ روشن شود.
مقاله مروری
نادر شایگان فر؛ پرویز ضیاء شهابی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
موریس مرلوپونتی (1961-1908) فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، سعی دارد بر همسویی فلسفۀ پدیدارشناسانۀ خویش با جنبش هنری مدرن تأکید داشته، و از حدود تقابلهای ذهن و عین، ، ما و جهان و در نهایت رهیافت نظری و رهیافت هنرمندانه عبور کند. به زعم او هنر مدرن به شیوهای دیالکتیکی و بر اساس رابطۀ دو سویۀ هنرمند و اثر قادر است تا فیلسوف را در تأملاتش در ...
بیشتر
موریس مرلوپونتی (1961-1908) فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، سعی دارد بر همسویی فلسفۀ پدیدارشناسانۀ خویش با جنبش هنری مدرن تأکید داشته، و از حدود تقابلهای ذهن و عین، ، ما و جهان و در نهایت رهیافت نظری و رهیافت هنرمندانه عبور کند. به زعم او هنر مدرن به شیوهای دیالکتیکی و بر اساس رابطۀ دو سویۀ هنرمند و اثر قادر است تا فیلسوف را در تأملاتش در باب شیوههای آشکارسازی هستی یاری رساند و به او این امکان را دهد تا با رهیافتهای تازه مواجه شود. هنر مدرن و به ویژه آثار سزان این امکان را مهیا میسازند تا اشیاء گشوده شوند و با گشودگی خویش وجه مکتوم خود و نیز هستی را نمایان گردانند. این پژوهش مبتنی بر نگاهی پدیدارشناسانه و هرمنوتیکی است که سعی خواهد کرد به تلقی خاص مرلوپونتی در خصوص نقش و نقاش، ناظر و منظره و همچنین آشکارگی هستی در هنر مدرن اهتمام ورزد. این تحقیق با تأکید بر وجه دیالکتیکی و مفهوم هستی در هنر مدرن میکوشد آن را در مقابل رویکردهای مسلط علمی قرار داده و به تبیین این رویکرد خاص بپردازد.
مقاله مروری
منوچهر صانعی دره بیدی؛ حسین خدادادی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
بر اساس تفسیر رایج از فلسفة هگل که ناشی از غلبه قرائت چپگرایانه بر ادبیات هگلپژوهی است، دیالکتیک در زمان محقق شده و غایت آن نیز تاریخی است. اما با قبول این دیدگاه، سازش دادن دو جنبه منطقی و تاریخی دیالکتیک با مشکلات زیادی مواجه میشود. منشأ این سوء تعبیر، یکسان پنداشتن معنای عرفی زمان با معنای موردنظر هگل است. از نظر ما زمان ظرف وقوع ...
بیشتر
بر اساس تفسیر رایج از فلسفة هگل که ناشی از غلبه قرائت چپگرایانه بر ادبیات هگلپژوهی است، دیالکتیک در زمان محقق شده و غایت آن نیز تاریخی است. اما با قبول این دیدگاه، سازش دادن دو جنبه منطقی و تاریخی دیالکتیک با مشکلات زیادی مواجه میشود. منشأ این سوء تعبیر، یکسان پنداشتن معنای عرفی زمان با معنای موردنظر هگل است. از نظر ما زمان ظرف وقوع حوادث بوده و تا آیندهای بیپایان ادامه دارد، در حالیکه تصور هگل از زمان دوری بوده و آن را را ناشی از تحقق خارجی ایدة مطلق در طبیعت میداند. هدف از این مقاله دفاع از تقدم منطق بر تاریخ و تجدید نظر در تاریخی دانستن دیالکتیک بر اساس معنای دقیق زمان در فلسفه هگل است. با اتکا بر نفی زمان در پایان دیالکتیک، نتیجه میشود که فلسفة هگل اساساً ساختار زمانی نداشته و زمانمندی عاملی است که در تحلیل نهایی کنار گذاشته میشود.
مقاله مروری
عبدالله صلواتی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
برخی به صرف شباهتهای ظاهری مسائل و مطالب فلسفة ملاصدرا با آرای پیشینیان، نوآوریها، دگردیسیها و تولید مسائل نوین ملاصدرا را به تکرار مباحث فیلسوفان پیشین و دانشهایی همانند کلام و عرفان تقلیل دادهاند. به نظر میرسد فقدان طرح جامع در خصوص ماهیت و مختصات، یکی از عوامل معرفتی جدی در این فروکاست بوده است. پرسش پایة این جستار به این ...
بیشتر
برخی به صرف شباهتهای ظاهری مسائل و مطالب فلسفة ملاصدرا با آرای پیشینیان، نوآوریها، دگردیسیها و تولید مسائل نوین ملاصدرا را به تکرار مباحث فیلسوفان پیشین و دانشهایی همانند کلام و عرفان تقلیل دادهاند. به نظر میرسد فقدان طرح جامع در خصوص ماهیت و مختصات، یکی از عوامل معرفتی جدی در این فروکاست بوده است. پرسش پایة این جستار به این قرار است:اضلاع معرفتی و مختصات محوری فلسفة ملاصدرا چیست؟ هدف جستار حاضر ترسیم اضلاع و مختصات شبکة معرفتی ملاصدراست. دستاوردهای این جستار عبارت است از: فلسفة ملاصدرا به مثابة شبکة معرفتی مستقل، مشتمل بر اضلاع معرفتیای چون، نگرش، مبادی، مبانی، روش، زبان، هدف و مسائل، درصدد ترسیم تصویری متفاوت از جهان است. همچنین، مسائل فلسفة ملاصدرا همگی متأثر از نگرش بنیادین وجودی است و در پی رهیافت وجودی و روش شهودی- برهانی تفکر صدرایی، مؤلفههایی چون مؤلفة ثبوتی، سلوکی، اسلامی، شیعی، تحلیلی، گفتگوی تأویلی و ضابطهمندی میآیند.
مقاله مروری
سکینه کریمی؛ امیر احسان کرباسی زاده
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
مسأله انواع طبیعی در زمره مسائل پیچیده و عمیق فلسفی است، که از یک سو با مسأله افراد و از سوی دیگر با مسأله «ذات» گره خورده است. در این مسأله، نامگرایان با اصیل دانستن افراد و برشمردن ویژگیهای مشترک میان آنها، هرگونه هویت هستیشناختی برای انواع را نفی میکنند. در مقابل، واقعگرایان به وجود انواع طبیعی با الزامات خاصّی باور دارند و ...
بیشتر
مسأله انواع طبیعی در زمره مسائل پیچیده و عمیق فلسفی است، که از یک سو با مسأله افراد و از سوی دیگر با مسأله «ذات» گره خورده است. در این مسأله، نامگرایان با اصیل دانستن افراد و برشمردن ویژگیهای مشترک میان آنها، هرگونه هویت هستیشناختی برای انواع را نفی میکنند. در مقابل، واقعگرایان به وجود انواع طبیعی با الزامات خاصّی باور دارند و تلاش میکنند طبقهبندی افراد را تحت انواع طبیعی، براساس ویژگیهای ذاتی توجیه نمایند. در مقاله حاضر، نخست، بر مبنای تمایز این دو دسته از فلاسفه، دو دسته شاخصه برای انواع طبیعی گزارش میشود. سپس، این شاخصهها در تحلیل آراء برد که با توجه ویژه نسبت به مفهوم «ذات» میان نظر ارسطو و ذاتباوران معاصر از جمله کریپکی و فاین مشترکاتی یافته است؛ مورد ارزیابی قرار میگیرد. آنگاه، بر اساس یگانهانگاری نوع طبیعی و تمامالذات اشیاء، شاخصههای ششگانه واقعی و مطلق بودن، دارای ذات متعین (تمامالذات) بودن، پایگانی بودن، غیر قابل تغییر بودن، تحت مقولات سهگانه جای گرفتن و شرکت کردن در طرفین اینهمانیهای نظری برای انواع طبیعی پیشنهاد میشود.
مقاله مروری
مرتضی نوری
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
ه گواهیِ کتابِ نقدِ عقلِ محض، یکى از دغدغههای اصلیِ کانت در سرتاسرِ پروژۀ نقادانۀ او یافتنِ پاسخى برای مسئلۀ امید است: اگر انسان تکلیفهای اخلاقیاى را که عقل بر گردنِ او نهاده به جای آورد، تا چه اندازه میتواند برای رسیدن به سعادت امیدوار باشد؟ جداییِ نظامِ طبیعت از نظامِ اخلاق در فلسفۀ کانت توجیهِ این امید را به مسئلهای اساسی ...
بیشتر
ه گواهیِ کتابِ نقدِ عقلِ محض، یکى از دغدغههای اصلیِ کانت در سرتاسرِ پروژۀ نقادانۀ او یافتنِ پاسخى برای مسئلۀ امید است: اگر انسان تکلیفهای اخلاقیاى را که عقل بر گردنِ او نهاده به جای آورد، تا چه اندازه میتواند برای رسیدن به سعادت امیدوار باشد؟ جداییِ نظامِ طبیعت از نظامِ اخلاق در فلسفۀ کانت توجیهِ این امید را به مسئلهای اساسی بدل میکند. اگر چه این مسئله، به گفتۀ خودِ کانت، مسئلهای توأمان نظری و عملیست، او در آثارِ نخستینِ خود میکوشد تنها با توسل به کارکردِ عملیِ عقل بدان پاسخ دهد، اما به خاطرِ شکافِ عمیقى که در فلسفۀ نظری و عملیِ او میانِ طبیعت و اخلاق وجود دارد، پاسخِ او چندان قانعکننده نیست. مدعای اصلیِ این مقاله آن است که کانت در نقدِ قوۀ حکم با پل زدن میانِ طبیعت و اخلاق _ فلسفۀ نظری و فلسفۀ عملی _ در واقع در صددِ رفعِ نواقصِ نظریۀ امیدِ خود برآمد و در نهایت با بهکارگیریِ مفهومِ غایتمندیِ طبیعت در فلسفۀ تاریخ توانست نظریهاى قانعکننده در بابِ امید بپروراند.
مقاله مروری
اصغر واعظی؛ عاطفه صاحب قدم
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
فوکو بر این باور است که انسان غربی در عصر مدرن تبدیل به سوژه منقاد شده است. وی برای یافتن سازوکارهای شکلگیری این سوژه منقاد به سراغ سه شیوه ابژهسازی میرود. بر طبق تحلیل فوکو، انسانها از طریق سه شیوه ابژهسازی، تبدیل به سوژه منقاد میشوند. آنچه ما در این مقاله به آن میپردازیم، تنها دومین شیوه ابژهسازی انسان است که مربوط به ...
بیشتر
فوکو بر این باور است که انسان غربی در عصر مدرن تبدیل به سوژه منقاد شده است. وی برای یافتن سازوکارهای شکلگیری این سوژه منقاد به سراغ سه شیوه ابژهسازی میرود. بر طبق تحلیل فوکو، انسانها از طریق سه شیوه ابژهسازی، تبدیل به سوژه منقاد میشوند. آنچه ما در این مقاله به آن میپردازیم، تنها دومین شیوه ابژهسازی انسان است که مربوط به کردارهای تقسیمگر میشود. ما قصد داریم نقش این کردارها را در چگونگی شکلگیری سوژه منقاد بررسی نماییم. در این راستا پس از مقدمهای کوتاه، در بخش اول مقاله، منظور فوکو از کردارهای تقسیمگر توضیح داده میشود و سپس در بخشهای دوم و سوم، دو نمونه از مثالهای فوکو از کردارهای تقسیمگر و نقش آنها در چگونگی شکلگیری سوژه منقاد به تفصیل تشریح میگردد. کردارهای تقسیمگر مجنون/ عاقل در بخش دوم با تمرکز بر نهاد تیمارستان و کردارهای تقسیمگر بزهکار/ بهنجار در بخش سوم با تمرکز بر نهاد زندان بیان میشود.
مقاله مروری
حسین واله؛ مینا شمگانی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
شیخ شهابالدین سهروردی، بنیانگذار فلسفه اشراق، نوآوریهایی ریشهای در فلسفۀ اسلامی دارد از جمله در بحث از انواع انگارهها (مفاهیم). در این بحث ضمن نقد نگاه مشائی، انگارهها را به دو بخش حقیقی و اعتباری تقسیم میکند و وجود را در دسته دوم قرار میدهد. دیدگاه فرگه در تقسیم انگارهها به مرتبه یک و مرتبه دو و نظر او در باره انگاره ...
بیشتر
شیخ شهابالدین سهروردی، بنیانگذار فلسفه اشراق، نوآوریهایی ریشهای در فلسفۀ اسلامی دارد از جمله در بحث از انواع انگارهها (مفاهیم). در این بحث ضمن نقد نگاه مشائی، انگارهها را به دو بخش حقیقی و اعتباری تقسیم میکند و وجود را در دسته دوم قرار میدهد. دیدگاه فرگه در تقسیم انگارهها به مرتبه یک و مرتبه دو و نظر او در باره انگاره وجود شباهتهای قابل توجهی به نظر سهروردی دارد. با این حال، تفاوتهای مهمی بین این دو دیدگاه را در پیامدهای مابعد الطبیعی نمیتوان نادیده گرفت. در حالیکه هر دو فرق محمول وجود با دیگر محمولها را برجسته ساخته و تبیین کردهاند، نقشی که به آن دادهاند در دو نظام فلسفی متفاوت است. نزد سهروردی کارکرد مفاهیم اعتباری ممکن ساختن شناخت است و نزد فرگه دسته بندی انگارههای مرتبه یک به راستین و دروغین.