نوع مقاله : مقاله مروری
چکیده
ه گواهیِ کتابِ نقدِ عقلِ محض، یکى از دغدغههای اصلیِ کانت در سرتاسرِ پروژۀ نقادانۀ او یافتنِ پاسخى برای مسئلۀ امید است: اگر انسان تکلیفهای اخلاقیاى را که عقل بر گردنِ او نهاده به جای آورد، تا چه اندازه میتواند برای رسیدن به سعادت امیدوار باشد؟ جداییِ نظامِ طبیعت از نظامِ اخلاق در فلسفۀ کانت توجیهِ این امید را به مسئلهای اساسی بدل میکند. اگر چه این مسئله، به گفتۀ خودِ کانت، مسئلهای توأمان نظری و عملیست، او در آثارِ نخستینِ خود میکوشد تنها با توسل به کارکردِ عملیِ عقل بدان پاسخ دهد، اما به خاطرِ شکافِ عمیقى که در فلسفۀ نظری و عملیِ او میانِ طبیعت و اخلاق وجود دارد، پاسخِ او چندان قانعکننده نیست. مدعای اصلیِ این مقاله آن است که کانت در نقدِ قوۀ حکم با پل زدن میانِ طبیعت و اخلاق _ فلسفۀ نظری و فلسفۀ عملی _ در واقع در صددِ رفعِ نواقصِ نظریۀ امیدِ خود برآمد و در نهایت با بهکارگیریِ مفهومِ غایتمندیِ طبیعت در فلسفۀ تاریخ توانست نظریهاى قانعکننده در بابِ امید بپروراند.
کلیدواژهها