علمی - پژوهشی
شیما بحرینی؛ دکتر مالک حسینی
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 7-22
چکیده
مطالعات فرهنگی زمینهای نسبتا جدید در علوم انسانی است که از دهه ۱۹۸۰ میلادی، بالاخص در امریکا شکل مدون یافت و از پیشگامان ان ، استوارت هال است که این نظریه را به صورتی نظام مند در اثاری همچون: بازنمایی: بازنمایی فرهنگی ، و عمل رمزگذاری/ رمزگشایی در محور مطالعات فرهنگی معاصر، به تفصیل مورد بررسی قرار داده است . از دیدگاه هال، زبان، بازنمایی ...
بیشتر
مطالعات فرهنگی زمینهای نسبتا جدید در علوم انسانی است که از دهه ۱۹۸۰ میلادی، بالاخص در امریکا شکل مدون یافت و از پیشگامان ان ، استوارت هال است که این نظریه را به صورتی نظام مند در اثاری همچون: بازنمایی: بازنمایی فرهنگی ، و عمل رمزگذاری/ رمزگشایی در محور مطالعات فرهنگی معاصر، به تفصیل مورد بررسی قرار داده است . از دیدگاه هال، زبان، بازنمایی فرهنگ است و از ان جدا نیست. فرایند رمزگذاری و نیز رمزگشایی در دل فرهنگ و از مسیر ان شکل میگیرد و از انجا که فرهنگ مدام در حرکت و تغییر است، دلالت و فرایند شکل گیری معنا نیز ثابت نیست و پیوسته دگرگون میشود. بنابراین، معنایکه و تثبیت شده نیست و همزمان با حرکت فرهنگ، از نو برساخته می شود. این مقاله بر ان است نشان دهد که با توجه به نظریه مطالعات فرهنگی چگونه فرهنگ و ابزار ان، بازنمایی-زبان- در عین حال که معنا را با توجه به هنجارهای فرهنگ و گفتمان مسلط تثبیت میکنند، همواره راه را بر ساختارشکنی از خود و ظهور خوانش های نو باز می گذارند. بنابراین، علیرغم فرهنگ و گفتمان مسلط ، همواره میتوان معناهای جدید خلق کرد که شاید بتوانند رخدادهایی شوند که جریان فرهنگ و هنر را به مسیرهای تازه ای ببرند.
علمی - پژوهشی
مجید پروانه پور؛ سعید بینای مطلق (نویسنده مسؤول)
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 23-44
چکیده
مطالعات کلمه-تصویر یکی حوزههای نوین مطالعاتی است که توجه دانشگاهیان را به خود جلب کرده است. از جمله اصطلاحات رایج در این حوزه مطالعاتی اصطلاح اکفراسیس است. این اصطلاح را عمدتاً به معنای توصیف کلامی یک امر دیداری درک میکنند. اما چنین درکی چندان با معانی کلاسیک این اصطلاح همسو نیست. برای رسیدن به درکی بهتر از معنای اکفراسیس بررسی ...
بیشتر
مطالعات کلمه-تصویر یکی حوزههای نوین مطالعاتی است که توجه دانشگاهیان را به خود جلب کرده است. از جمله اصطلاحات رایج در این حوزه مطالعاتی اصطلاح اکفراسیس است. این اصطلاح را عمدتاً به معنای توصیف کلامی یک امر دیداری درک میکنند. اما چنین درکی چندان با معانی کلاسیک این اصطلاح همسو نیست. برای رسیدن به درکی بهتر از معنای اکفراسیس بررسی سوابق بلاغیـفلسفی آن با تکیه بر مفهومی به نام انارگیا اهمیت فراوان دارد. انارگیا در واقع توصیف رسا و جاندار امور است به نحوی که احساس کنیم پیش چشم ما جان گرفتهاند. در این مقاله ضمن بررسی سوابق بلاغی اصطلاح انارگیا و مقایسه آن با مفهومی متفاوت اما همآوا با آن به نام انرگیا، بر بحث افلاطون در این حوزه متمرکز میشویم تا اهمیت فلسفی این اصطلاح را نیز نشان دهیم و سوابق کلاسیک آن را استخراج کنیم. در نتیجه خواهیم دید که چنانکه استلزامات فلسفیـبلاغی تعابیری را که در حوزههای نوین پژوهش همچون حوزه مطالعات کلمه-تصویر به کار بسته میشوند در نظر نگیریم چه بسا با کجفهمیهای عمده در این زمینه روبرو شویم و لذا نتوانیم مطالعات این حوزه را به نحو مقتضی به پیش ببریم.
علمی - پژوهشی
علیرضا پیروزان
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 45-82
چکیده
در این مقاله مفهوم سواد دانشگاهی به طور عمیقی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به همین منظور دیدگاهی تاریخی با ریشهیابی تکامل سواد دانشگاهی برگرفته از ادبیات نظری مربوطه فراهم خواهیم آورد. با وجود این، از همه مهمتر، در این مقاله به دنبال تعریف سواد دانشگاهی از طریق توصیف دیدگاهها، رویکردها و الگوهای بسیار متفاوتی که متضمن این ...
بیشتر
در این مقاله مفهوم سواد دانشگاهی به طور عمیقی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به همین منظور دیدگاهی تاریخی با ریشهیابی تکامل سواد دانشگاهی برگرفته از ادبیات نظری مربوطه فراهم خواهیم آورد. با وجود این، از همه مهمتر، در این مقاله به دنبال تعریف سواد دانشگاهی از طریق توصیف دیدگاهها، رویکردها و الگوهای بسیار متفاوتی که متضمن این اصطلاح بسیار پیچیده است خواهیم بود. سپس به بررسی مفهوم «سواد» برگرفته از «مطالعات جدید سواد» خواهیم پرداخت، گفتمانهای دانشگاهی را در ارتباط با حوزهی سواد دانشگاهی مورد توجه قرار خواهیم داد و به نقش «مهارت زبانی» در توسعهی سواد دانشگاهی خواهیم پرداخت. در خاتمهی مقاله، آثار متأخر در زمینهی سواد دانشگاهی بحث خواهد شد، و موضوع «وضعیت سواد دانشگاهی در نظام آموزش عالی ایران» را با تفسیری انتقادی مورد بررسی قرار خواهیم داد. لذا مجموع مباحث مطرح شده در این مقاله منظری مناسب ارائه میکند که از طریق آن کار تجربی در این حوزه از «توسعهی دانشگاهی» میتواند مورد تحلیل قرار گیرد.
علمی - پژوهشی
عارف دانیالی
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 83-116
چکیده
ابنحبیبنیشابوری در کتاب خویش – که ذیل ادبیات صوفیانه دستهبندی میشود- اقسام معانی جنون را برمیشمرد؛ در این طبقهبندی، هرگز جنون، بیماری پنداشته نمیشود و نقطۀ مقابل خردمندی نیست. دیوانه کسی است که سبکی متفاوت از زندگی همگانی را برمیگزیند و هنجارهای رسمی را زیرِ پا مینهد. بدینترتیب، دیوانه همچون نقاد اجتماعی-سیاسی ...
بیشتر
ابنحبیبنیشابوری در کتاب خویش – که ذیل ادبیات صوفیانه دستهبندی میشود- اقسام معانی جنون را برمیشمرد؛ در این طبقهبندی، هرگز جنون، بیماری پنداشته نمیشود و نقطۀ مقابل خردمندی نیست. دیوانه کسی است که سبکی متفاوت از زندگی همگانی را برمیگزیند و هنجارهای رسمی را زیرِ پا مینهد. بدینترتیب، دیوانه همچون نقاد اجتماعی-سیاسی بازنمایی میشود. دیوانگی، زبان حاشیهنشینان و مطرودان است. از اینروست که همواره شکل طنز و هجو به خود میگیرد و سلسله مراتب معرفتی-اخلاقی را باژگونه میسازد. فوکو نیز گفتمان روانپزشکی که تحت کردارهای شکافانداز، دوقطبیِ «عقل-جنون» را برمیسازد و کردار اندیشیدن به شیوۀ متفاوت را منتفی میسازد، به نقد میکشد. از دید فوکو، روانپزشکی ابزار کنترل اجتماعی و حذف سوژههای تکین است. این رهیافت، نگاه فوکو را به فهم ابنحبیب نیشابوری از جنون نزدیک میکند. البته برخلاف ابنحبیب نیشابوری، فوکو از هرگونه تفسیر رمانتیک یا ذاتگرایانه از یک باطن معصومانه امتناع میورزد. فوکو، هرگونه بازگشت به گفتمانهای پیشامدرن را همچون رهیافتی ارتجاعی نفی میکند. او به مفهوم جنون توجه مینماید از این حیث که شکلی از سیاستورزیِ غیررسمی را ممکن میکند: نوعی اِعمال قدرت از پایین به بالا، فراروی از کردارهای تقسیمکننده. به عبارتی دیگر: فراسوی نیک-بد یا صدق-کذب. اما ابن حبیب نیشابوری، در چارچوب گفتمان صوفیانه، از زبان شیدایان یک گفتمان هژمونیک علیه گفتمان فلسفی میسازد. مقالۀ حاضر با مقایسۀ دیدگاه ابن حبیبنیشابوری با فوکو میکوشد از شباهتهای ظاهری به تفاوتهای گفتمانی برسد.
علمی - پژوهشی
مصطفی مختاباد؛ مهشید سادات منصوری
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 117-136
چکیده
چکیدهتاکید بر روی محتوا در "New art" ،مرا بر آن داشت تا تفکر غالب بر روی این آثار را با رویکردی بر فلسفه اخلاق مرور نمایم.در پی ارتباط هنر و اخلاق پیوندهای پیچیده و چندگانه ای برقرار است که می توان با تکیه بر آراء فیلسوفان و نظریه پردازان بالاخص معاصر به زیبایی شناسی معاصر و ارتباط هنر با زندگی امروز انسان ها دست یافت.در این مجال، کوشیده ...
بیشتر
چکیدهتاکید بر روی محتوا در "New art" ،مرا بر آن داشت تا تفکر غالب بر روی این آثار را با رویکردی بر فلسفه اخلاق مرور نمایم.در پی ارتباط هنر و اخلاق پیوندهای پیچیده و چندگانه ای برقرار است که می توان با تکیه بر آراء فیلسوفان و نظریه پردازان بالاخص معاصر به زیبایی شناسی معاصر و ارتباط هنر با زندگی امروز انسان ها دست یافت.در این مجال، کوشیده خواهد شد تا با تکیه بر تفکرات و آراء لونیاس در باب فلسفه اخلاق new art)) "هنر نو پدید" بررسی شود. لویناس که متفکری فرانسوی و لیتوانیایی تبار بود،اندیشه هایش بالاخص در حیطه اخلاق ، تامل بر انگیز و در خور اعتنای جدی می باشد.این فیلسوفِ اخلاق مواجه با "دیگری" را نوعی "پدیدارشناسی"غیریت بیان میدارد و این پدیدار را دال بر پایان مردانگی و قهرمانی سوژه میداند. از نقطهنظرات لویناس و وجهی اخلاقی وقتی هنر این چند دههی اخیر را مورد مطالعه قرار دادم و ارتباطی میان "مخاطب یا دیگری" در new art و "دیگری" لویناس یافتم،که دراین بحث به وجه انضمامی "دیگری"در فلسفه لویناس و new art پرداخته ام.واژگان کلیدی:لویناس،وجه انضمامی،اخلاق،سوژه، پدیدارشناسی، هنر نو
علمی - پژوهشی
امیرحسین ساکت
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 137-164
چکیده
چکیده: افلاطون در کراتیلوس و دیگر آثار خود عقایدی متعارض درباب ریشه شناسی ابراز کرده که از دیرباز موجب اختلاف نظر بوده است. وی در کراتیلوس استفاده از ریشه شناسی را منع می کند زیرا به عقیدۀ او مطابقتی میان نامها و چیزها وجود ندارد و تحلیل نام به حروف و هجاهای سازنده اش ماهیت نامیده را آشکار نمی سازد. اما او در دیگر آثار خود در چند مورد ...
بیشتر
چکیده: افلاطون در کراتیلوس و دیگر آثار خود عقایدی متعارض درباب ریشه شناسی ابراز کرده که از دیرباز موجب اختلاف نظر بوده است. وی در کراتیلوس استفاده از ریشه شناسی را منع می کند زیرا به عقیدۀ او مطابقتی میان نامها و چیزها وجود ندارد و تحلیل نام به حروف و هجاهای سازنده اش ماهیت نامیده را آشکار نمی سازد. اما او در دیگر آثار خود در چند مورد به ریشه شناسی نامها پرداخته است که ظاهراً ناقض سخنان قبلی او به نظر می رسد و به همین جهت مفسران درباب موافقت یا مخالفت او با ریشه شناسی اختلاف نظر داشته اند. کراتیلوس به زعم اکثر محققان از آثار دورۀ میانی افلاطون است در حالی که ریشه شناسیهای مذکور در آثار متأخر وی مطرح شده است و این نشان می دهد که او احتمالاً پس از کراتیلوس دربارۀ ریشه شناسی تجدید نظر کرده و به استفاده از این روش گرایش یافته است. ریشه شناسی در کراتیلوس بدین سبب منع شده است که به عقیدۀ افلاطون نامگذاران یونانی ماهیت حقیقی چیزها را نمی شناخته اند و در نتیجه نامهایی که وضع کرده اند ماهیت چیزها را منعکس نمی سازد. نامگذاران که افلاطون معمولاً آنان را قانونگذار می خواند، همان پیشینیانی هستند که علاوه بر نامها، قوانین و سنن و اعتقادات یونانیان را بنیاد گذاشته اند. افلاطون در کراتیلوس و آثار نزدیک به آن به دانش پیشینیان بدگمان است و مخالفت او با ریشه شناسی نیز از نتایج همین بدگمانی است. وی در آثار متأخر خود به علتی نامعلوم از عقیده سابق خود برگشته، فضایل پیشینیان را ستوده و به دانش برتر آنان اذعان کرده است. همزمان با این تغییر عقیده و برخلاف آنچه در کراتیلوس مطرح شده بود، گفته می شود که نامهای یونانی از هر جهت با چیزها مطابقت دارند و این ناشی از دانش نامگذارانی است که به گفتۀ افلاطون ماهیت حقیقی چیزها را می شناخته اند. بر اثر این تغییر عقیده افلاطون به ریشه شناسی گرایش یافته و در آثار این دوره در چندین مورد از این روش استفاده کرده است. بنابراین علت مخالفت و سپس موافقت افلاطون با ریشه شناسی، تغییر عقیدۀ او دربارۀ دانش نامگذاران و پیشینیان بوده است. در این مقاله ضمن گردآوری و تحلیل فقراتی از محاورات افلاطون که در آنها به موضوع نامها، نامگذاران و پیشینیان اشاره می شود، ارتباط میان این موضوعات و سیر تدریجی تغییر عقیدۀ او بررسی خواهد شد.
علمی - پژوهشی
سیدمصطفی شهرآیینی؛ مینا ذوالقدر
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 165-182
چکیده
در تاریخ فلسفهها میخوانیم که نظریۀ ضرورت در کانون اندیشۀ اسپینوزا، و نظریۀ آزادی اراده در قلب نظام دکارت جای دارد. اسپینوزا خدا را علت خود و علت داخلی میداند، اراده را از خدا و انسان نفی میکند، اختیار را منحصر در ضرورت آزاد میداند و بهضرورت انتشای عالم از خداوند تصریح میکند؛ تا جایی که بهنظر میرسد خط فکری خود را کاملاً ...
بیشتر
در تاریخ فلسفهها میخوانیم که نظریۀ ضرورت در کانون اندیشۀ اسپینوزا، و نظریۀ آزادی اراده در قلب نظام دکارت جای دارد. اسپینوزا خدا را علت خود و علت داخلی میداند، اراده را از خدا و انسان نفی میکند، اختیار را منحصر در ضرورت آزاد میداند و بهضرورت انتشای عالم از خداوند تصریح میکند؛ تا جایی که بهنظر میرسد خط فکری خود را کاملاً از دکارت جدا کرده است. از مهمترین نقدهایِ اسپینوزا بر دکارت، انتقاد از دیدگاه او درباره ارادۀ آزاد است. اما بااینهمه، برخی دکارتشناسان دیدگاه اسپینوزا را در باب ضرورت، همچون رشد طبیعی فلسفۀ دکارت میبینند و برآنند که نقد اسپینوزا بر نظریۀ دکارت دربارۀ ارادۀ آزاد، ارتباط چندانی به ادّعای اصلی دکارت ندارد تا جایی که اگر مفهوم دکارت دربارۀ آزادی بهدرستی تقریر شود، دیدگاه اسپینوزا بیش از آنچه خود میپنداشت، به موضع دکارت نزدیک است. در این مقاله میخواهیم نشان دهیم که بهرغم انتقادات اسپینوزا بر نظریۀ اراده آزاد دکارت، دکارت آنگاه که سخن از بالاترین درجۀ آزادی به میان میآورد، همبستگی ضرورت و آزادی را همچون اسپینوزا نشان میدهد و در این مرحله از آزادی، او نیز میان فاهمه (عقل) و اراده هیچ تمایزی قائل نمیشود؛ بنا بر این، با توجه به آنچه دکارت در همة آثارش دربارة اراده و اختیار میگوید، انتقاد اسپینوزا بر دکارت مبنی بر قول او به ارادة مطلق و آزاد، پذیرفتنی نیست.
علمی - پژوهشی
ابوالفضل صبرآمیز؛ محمدعلی اژه ای
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 183-206
چکیده
درباره فهم زبانی و ویژگیهای آن دو نظریه غالب وجود دارد: دیدگاه معرفتی و دیدگاه ادراکی. دیدگاه معرفتی معتقد است مراد از فهمیدن یک اظهار، شناخت معنای آن اظهار است. اما دیدگاه ادراکی فهمیدن یک قطعه از زبان را از جنس ادراک حسی و شبیه دیدن یک شیء میداند. در این مقاله نشان خواهیم داد فهم زبان نوعی شناخت نیست. برای مثال فهمیدن یک قطعه از ...
بیشتر
درباره فهم زبانی و ویژگیهای آن دو نظریه غالب وجود دارد: دیدگاه معرفتی و دیدگاه ادراکی. دیدگاه معرفتی معتقد است مراد از فهمیدن یک اظهار، شناخت معنای آن اظهار است. اما دیدگاه ادراکی فهمیدن یک قطعه از زبان را از جنس ادراک حسی و شبیه دیدن یک شیء میداند. در این مقاله نشان خواهیم داد فهم زبان نوعی شناخت نیست. برای مثال فهمیدن یک قطعه از زبان برخلاف شناخت میتواند با بخت یا شانس همراه باشد. همچنین نشان خواهیم داد که شباهتهایی که میان فهمیدن یک عبارت زبانی و دیدن یک شی وجود دارد، به نفع دیدگاه ادراکی است و با اهمیتتر از آن است که در این نزاع نادیده گرفته شود. مثلا فهمیدن مانند دیدن، حالت غیر ارادی و خودکار است. همچنین به لحاظ پدیداری، ما یک عبارات زبانی را به صورت محتوادار و تفسیر شده میفهمیم، همانگونه که اشیاء را به صورت محتوادار میبینیم. یک مزیت رویکرد شناختی توانایی تبیین نقش شناختی و استنتاجی دانش زبانی و دانش عمومی ما از جهان در فهم الانمان از یک عبارت زبانی است. در انتهای مقاله نشان خواهیم داد که دانش زبانی ما میتواند نقشی روانشناختی و نه شناختی در فهم زبانی ما داشته باشد و همچنین استدلال خواهیم کرد که دانش عمومی ما از جهان، میتواند بخشی از استعداد فهمی ما در فهم یک عبارت زبانی باشد و در نتیجه نیازی به فرآیندهای شناختی و استنتاجی برای رسیدن به فهم زبان نیست.
علمی - پژوهشی
مسعود عسگری؛ غلامحسین توکلی
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 207-224
چکیده
چکیدهشوپنهاور در حوزة اخلاق قائل به دو ساحت است.اولی ساحت فرد شفیق است که او در این بافت از آزادی و جبرباوری، مسئولیت اخلاقی، فلسفة حق، فضائل و رذائل اخلاقی، روان شناسی اخلاق و انواع خصلت ها بحث کرده و می گوید شفقت منبع همة کنش هایی است که واجد ارزش اصیل اخلاقی اند. دومی ساحت قدیس است که او در این بستر از مرگ، عدالت، متافیزیک ...
بیشتر
چکیدهشوپنهاور در حوزة اخلاق قائل به دو ساحت است.اولی ساحت فرد شفیق است که او در این بافت از آزادی و جبرباوری، مسئولیت اخلاقی، فلسفة حق، فضائل و رذائل اخلاقی، روان شناسی اخلاق و انواع خصلت ها بحث کرده و می گوید شفقت منبع همة کنش هایی است که واجد ارزش اصیل اخلاقی اند. دومی ساحت قدیس است که او در این بستر از مرگ، عدالت، متافیزیک عشق جنسی، ریاضت پیشگی و عرفان بحثمی کند. در این ساحت، قدیس در جهت انکار خواست یا اراده، آگاهانه از زندگی کناره می گیرد و به زهد وریاضت پیشگی روی می آورد و نسبت به هر چیز کاملاً بی تفاوت می شود. هنگامی که بر این این دوساحت متمرکز می شویم، می بینیم که با هم در تعارض اند. او از یک طرف می گوید که هرگونه اخلاقیمبتنی بر شفقت است و از سوی دیگر می گوید که به لحاظ اخلاقی، مطلوب ترین حالت برای فرد رویگردانی از هرگونه اراده ورزی است؛ اما واضح است که بدون فعالیت اراده شفقت و همدردی با دیگرانناممکن است. و چنانچه شفقت را به عنوان بنیاد و اساس اخلاق بپذیریم، انکار اراده ورزی قدیس منتفیمی شود. از طرف دیگر اراده به عنوان شیءفی نفسه و جوهر هستی صرفاً خواست است و از آن حیث کهخواست است، نمی تواند نخواهد. بنابراین نمی تواند خود را انکار کند.
علمی - پژوهشی
علیرضا فاضلی؛ سید مصطفی موسوی اعظم؛ سعید ظفرآبادی
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 225-246
چکیده
برخی از تاریخ نگاران فلسفه، تفکر یونانی را یک شناختِ بصر محور می دانند. از آنجا که یکی از اضلاع هندسه معرفتی فلسفه اسلامی تفکر یونانی است نگارندگان این پرسش را روبه روی خویش یافتند که آیا شناختِ بصر محور را می توان در جریان تفکر فیلسوفان اسلامی رصد نمود؟ بسیاری از واژگان مستعمل در منطق و فلسفه همانند تصور، صورت، وجود عینی، ظهور، ...
بیشتر
برخی از تاریخ نگاران فلسفه، تفکر یونانی را یک شناختِ بصر محور می دانند. از آنجا که یکی از اضلاع هندسه معرفتی فلسفه اسلامی تفکر یونانی است نگارندگان این پرسش را روبه روی خویش یافتند که آیا شناختِ بصر محور را می توان در جریان تفکر فیلسوفان اسلامی رصد نمود؟ بسیاری از واژگان مستعمل در منطق و فلسفه همانند تصور، صورت، وجود عینی، ظهور، تبیین و.....تداعی کننده و تایید گرِ چنین شناختی است. نگارندگان در این جستار دایره پژوهش خود را محدود به مسئله وجود ذهنی ملاصدرا کرده اند و به این مسئله پرداخته اند که معلومات و مدرَکات ما نه تنها از تاثیر حواس ظاهری در امان نیستند؛ بلکه بیش از دیگر حواس تحت تاثیر قوه بینایی اند. ملاصدرا در مواضعی، خصوصا صور عقلی، سعی در دوری جستن از حس محوری (و بصر محوری) مبتنی بر نظام هستی شناختی و معرفت شناختیِ فلسفه اش می کند، اما به نظر می رسد اگر در خلال بررسی سخنان او در وجود ذهنی پرسشهایی از زاویهی دیدی خاص مطرح شود، او هم دچار چالش های جدیِ درون سیستمی میگردد. به باور نگارندگان، مقوله شناخت در نظام فلسفی ملاصدرا، دست کم بر پایه آنچه در وجود ذهنی میگوید تحت تاثیر نمودهای حسی معلومات خارجی است و بیش از سایر حواس، بینائیده شده است و این نکته علاوه بر صور جزئی بر صور کلی صادق است.
علمی - پژوهشی
سماء فرخنده نژاد
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 247-262
چکیده
مقصود از فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست، نظرات کلی حاکم بر علم حقوق بطور اعم و حقوق بین الملل محیط زیست بطور اخص می باشد. دو موضوع در فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست دخیل است که یکی مبنا و دیگر هدف حقوق است. فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست به طور قابل ملاحظه ای با حوزه کاری فلسفی در اخلاق زیست محیطی اشتراک و همپوشانی دارد.حقوق بین الملل ...
بیشتر
مقصود از فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست، نظرات کلی حاکم بر علم حقوق بطور اعم و حقوق بین الملل محیط زیست بطور اخص می باشد. دو موضوع در فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست دخیل است که یکی مبنا و دیگر هدف حقوق است. فلسفه حقوق بین الملل محیط زیست به طور قابل ملاحظه ای با حوزه کاری فلسفی در اخلاق زیست محیطی اشتراک و همپوشانی دارد.حقوق بین الملل محیط زیست با ایجاد مکانیسم هایی برای همکاری بین المللی مستمر و دائمی میان دولت ها که بسیاری از آنها از دل معاهدات بین المللی جوشیده، نشان داده است که چگونه می توان تخریب فرامرزی محیط زیست را که صلح و امنیت بین المللی را تهدید می کند، تبدیل به فرصتی برای همگرایی بین المللی نماید. لازم به ذکر است که بحث از فلسفه حقوق محیط زیست بسته به اینکه نگرش مادی یا الهی باشد، نتایج دو گانه ای دارد. لذا هدف این مقاله آشنا کردن متخصصان محیط زیست با دیدگاه های مختلف فلسفه محیط زیست در جهان امروز است.
علمی - پژوهشی
نوید افشارزاده؛ امیر نصری
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، صفحه 263-287
چکیده
موریس بلانشو، فیلسوف و ادیب فرانسوی، علیرغم آنکه در زمانه خود شخصیتی کمتر شناخته شده به شمار میرفت، اما آثارش از نیمه دوم قرن بیستم تا به امروز مورد توجه فلاسفه و منتقدان ادبی واقع شده است. آنچه نوشتههای بلانشو را متمایز میسازد، رویکرد قطعهوار او در قبال فلسفه و ادبیات است که بیش از آنکه به تدوین نظریههای فلسفی ...
بیشتر
موریس بلانشو، فیلسوف و ادیب فرانسوی، علیرغم آنکه در زمانه خود شخصیتی کمتر شناخته شده به شمار میرفت، اما آثارش از نیمه دوم قرن بیستم تا به امروز مورد توجه فلاسفه و منتقدان ادبی واقع شده است. آنچه نوشتههای بلانشو را متمایز میسازد، رویکرد قطعهوار او در قبال فلسفه و ادبیات است که بیش از آنکه به تدوین نظریههای فلسفی و ادبی بینجامد، منجر به ضد-نظریه و در نتیجه بینشی غیرسیستماتیک به این دو حوزه شده است. از چشمگیرترین جنبههای اندیشه بلانشو، بحث در باب نسبت غریبی است که او میان خاستگاه ادبیات و مسئله تناهی و مرگ برقرار میسازد. جستارحاضر، در پی خوانش آراء بلانشو در خصوص ادبیات، به مسئله تعریف ناپذیریِ آن و سپس خاستگاه ادبیات میپردازد و از خلال تحلیل دیدگاه بلانشو در باب مرگ، نسبتِ این دو موضوع را به بحث و بررسی میگذارد. چنان که خواهیم دید، تصور بلانشو در خصوص تناهی و نیهیلیسم را میتوان به نحوی ناسازنما برسازندهی راز ابهام ادبیات و خاستگاه آن تلقی کرد.