نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
ابنحبیبنیشابوری در کتاب خویش – که ذیل ادبیات صوفیانه دستهبندی میشود- اقسام معانی جنون را برمیشمرد؛ در این طبقهبندی، هرگز جنون، بیماری پنداشته نمیشود و نقطۀ مقابل خردمندی نیست. دیوانه کسی است که سبکی متفاوت از زندگی همگانی را برمیگزیند و هنجارهای رسمی را زیرِ پا مینهد. بدینترتیب، دیوانه همچون نقاد اجتماعی-سیاسی بازنمایی میشود. دیوانگی، زبان حاشیهنشینان و مطرودان است. از اینروست که همواره شکل طنز و هجو به خود میگیرد و سلسله مراتب معرفتی-اخلاقی را باژگونه میسازد. فوکو نیز گفتمان روانپزشکی که تحت کردارهای شکافانداز، دوقطبیِ «عقل-جنون» را برمیسازد و کردار اندیشیدن به شیوۀ متفاوت را منتفی میسازد، به نقد میکشد. از دید فوکو، روانپزشکی ابزار کنترل اجتماعی و حذف سوژههای تکین است. این رهیافت، نگاه فوکو را به فهم ابنحبیب نیشابوری از جنون نزدیک میکند. البته برخلاف ابنحبیب نیشابوری، فوکو از هرگونه تفسیر رمانتیک یا ذاتگرایانه از یک باطن معصومانه امتناع میورزد. فوکو، هرگونه بازگشت به گفتمانهای پیشامدرن را همچون رهیافتی ارتجاعی نفی میکند. او به مفهوم جنون توجه مینماید از این حیث که شکلی از سیاستورزیِ غیررسمی را ممکن میکند: نوعی اِعمال قدرت از پایین به بالا، فراروی از کردارهای تقسیمکننده. به عبارتی دیگر: فراسوی نیک-بد یا صدق-کذب. اما ابن حبیب نیشابوری، در چارچوب گفتمان صوفیانه، از زبان شیدایان یک گفتمان هژمونیک علیه گفتمان فلسفی میسازد. مقالۀ حاضر با مقایسۀ دیدگاه ابن حبیبنیشابوری با فوکو میکوشد از شباهتهای ظاهری به تفاوتهای گفتمانی برسد.
کلیدواژهها