سیدعلی هاشمیان بجنورد؛ احمد خاتمی
دوره 15، شماره 2 ، اسفند 1401، ، صفحه 293-317
چکیده
یکی از راهکارهایی که فلاسفه برای توجیه پدیدآمدنِ کثرت از وحدت ارائه دادهاند درنظرگرفتنِ سلسلهمراتبی برای موجودات بوده است. سنایی غزنوی ازجمله اندیشمندانی است که به سلسلهمراتبی برای موجودات قائل بوده و در این بحث تحتتأثیر نوافلاطونیان بوده است. اما سنایی از حکمت دینی نیز تأثیر پذیرفته است. همین امر موجب شده که نظر او در عین ...
بیشتر
یکی از راهکارهایی که فلاسفه برای توجیه پدیدآمدنِ کثرت از وحدت ارائه دادهاند درنظرگرفتنِ سلسلهمراتبی برای موجودات بوده است. سنایی غزنوی ازجمله اندیشمندانی است که به سلسلهمراتبی برای موجودات قائل بوده و در این بحث تحتتأثیر نوافلاطونیان بوده است. اما سنایی از حکمت دینی نیز تأثیر پذیرفته است. همین امر موجب شده که نظر او در عین تأثّر از اندیشمندان نوافلاطونیِ مسلمان، متفاوت از آنان باشد. آنچه بیش از هر چیز نمایانگر اختلاف سنایی با فیلسوفان نوافلاطونی است، تأکید وی بر ارادۀ الهی و وابستگی عقل کلی و نفس کلی به امر است. سنایی، ضمن درنظرگرفتن نقشی برای واسطهها در آفرینش، تأکید دارد که آنها وجهی از امر الهی هستند و آنچه واقعاً علت پدیدآمدنِ موجودات است قدرت الهی است و خداوند مستقیماً موجودات را خلق کرده است. سنایی بیشتر قصد تنزیه خداوند را دارد و عقل و نفس کلی را هم برای همین موضوع به کار میبرد اما آنچه از نظر او واقعاً وجود دارد نه عقل و نفس بلکه خداوند است.
محمد نجاتی؛ محسن محمودی؛ یاسر سالاری
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، ، صفحه 259-282
چکیده
کانت و ملاصدرا به عنوان دو فیلسوف بزرگ با وجود تفاوت در سپهر معرفتیشان در برخی مواضع همچون فاعل شناسی قابل مقایسه هستند. نفس در تفکر کانت توانایی اش در فرایند شناخت به شدت محدود گشته و متاثر از فیلتر های چندگانه نفس است. کانت ضمن تفکیک عالم نومن و فنومن، شناخت نفس صرفا در قسم ادراکات تجربی ماخوذ از فنومن موجودات منحصر می کند. وی به واسطه ...
بیشتر
کانت و ملاصدرا به عنوان دو فیلسوف بزرگ با وجود تفاوت در سپهر معرفتیشان در برخی مواضع همچون فاعل شناسی قابل مقایسه هستند. نفس در تفکر کانت توانایی اش در فرایند شناخت به شدت محدود گشته و متاثر از فیلتر های چندگانه نفس است. کانت ضمن تفکیک عالم نومن و فنومن، شناخت نفس صرفا در قسم ادراکات تجربی ماخوذ از فنومن موجودات منحصر می کند. وی به واسطه اعتقاد به انسداد طریق تحصیل معرفت اطلاقی، گونه ای از شک گرایی تحدیدی را تجویز و به تفکیک کامل حوزه اخلاق و متافیزیک قائل می شود. ملاصدرا به واسطه اعتقاد به حدوث جسمانی، نفس را نه منفعل بلکه فعال در فرایند ادراک لحاظ می کند این مبنا مستلزم گذر از جزم گرایی به شک گرایی تحدیدی است. اما ملاصدرا بر خلاف کانت نه تنها شناخت نفس را محدود نمی کند؛ بلکه آن را امری ذواشتداد و وسعت پذیر می داند. صدرالمتالهین ضمن تلفیق دو حوزه اخلاق و متافیزیک، وصول نفس به معرفت نفس الامری و منطبق با واقع را مستلزم ورزیده گی نفس در بعد عملی و تخلق به اخلاقیات و ریاضت های شرعی و اشتداد وجودی در حوزه نظری ذیل فرایند وحدت عاقل و معقول می داند.
حجت الله رفیعی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، ، صفحه 97-122
چکیده
تاریخچه معرفتشناسی نشان میدهد که متفکران مسلمان همواره به اهمیّت و ابعاد مختلف علم و معرفت توجه داشته و به فراخور نیاز، مطالبی را در این زمینه ضمن مباحث خود ارائه کردهاند و یکی از عوامل اصلی توجه متفکران مسلمان به علم و معرفت اهمیتی است که اسلام به مقولۀ علم داشته است. در نگاه اوّل در بسیاری موارد اثر یا فصل مستقلّی در این مورد ...
بیشتر
تاریخچه معرفتشناسی نشان میدهد که متفکران مسلمان همواره به اهمیّت و ابعاد مختلف علم و معرفت توجه داشته و به فراخور نیاز، مطالبی را در این زمینه ضمن مباحث خود ارائه کردهاند و یکی از عوامل اصلی توجه متفکران مسلمان به علم و معرفت اهمیتی است که اسلام به مقولۀ علم داشته است. در نگاه اوّل در بسیاری موارد اثر یا فصل مستقلّی در این مورد دیده نمیشود؛ اما حکمای مسلمان گاه معرفت را از حیثیت هستیشناسانه و گاه از جنبۀ معرفتشناسانه مورد دقت قرار داده و نظرات مختلفی ارائه کردهاند. دیدگاه ملاصدرا دربارۀ معرفتشناسی در میان فیلسوفان مسلمان جایگاه خاصی دارد؛ زیرا دیدگاه وی محل تلاقی معرفتشناسی و هستیشناسی است. توجه به دو مرحلهای بودن ادراک نزد ملاصدرا و بررسی جایگاه بحث اتحاد عالم و معلوم در مراحل ادراک و نحوۀ ظهور علم حصولی در این فرآیند راهگشای بسیاری از مسائل است. اما ملاصدرا دربارۀ معرفتشناسی، خصوصاً دو مرحلهای بودن آن به طور منسجم بحث نکرده و حتی در مواردی دیدگاههایی به ظاهر متناقض ارائه کرده است. در این مقاله سعی شده در حد امکان، مراحل ادراک از دیدگاه ملاصدرا بررسی شده و به چند اشکال مهم در این باره پاسخ داده شود.
علی سنایی
دوره 6، شماره 2 ، اسفند 1392
چکیده
اصطلاح آگاهی در فلسفۀ ذهن معاصر، ریشه در خوانش روانشناختی دکارت و افلاطونیان کمبریج در قرن هفدهم دارد؛ ولی میتوان افق دیدگاه ارسطو دربارۀ ادراک حسی را از جهاتی خاص به مبحث آگاهی در فلسفۀ امروز نزدیک کرد. ارسطو بحث ادراک حسی را در چارچوب رابطۀ نفس- بدن طرح میکند، بنابراین ابتدا با تحلیل معنایی جوهر، به رابطه نفس- بدن میپردازیم. ...
بیشتر
اصطلاح آگاهی در فلسفۀ ذهن معاصر، ریشه در خوانش روانشناختی دکارت و افلاطونیان کمبریج در قرن هفدهم دارد؛ ولی میتوان افق دیدگاه ارسطو دربارۀ ادراک حسی را از جهاتی خاص به مبحث آگاهی در فلسفۀ امروز نزدیک کرد. ارسطو بحث ادراک حسی را در چارچوب رابطۀ نفس- بدن طرح میکند، بنابراین ابتدا با تحلیل معنایی جوهر، به رابطه نفس- بدن میپردازیم. در مرحله بعد ساختار «ادراک ذهنی ذاتاً آگاه» در علمالنفس ارسطویی تحلیل میشود که قابل تطبیق با نظریۀ بازنمودگرایی مرتبه اول در فلسفۀ ذهن معاصر است. امکان خوانش ناتورالیستی از ادراک در فلسفه ارسطو وجود ندارد، زیرا مبنای رویکرد ناتورالیستی به آگاهی را باید در فیزیک مدرن جستجو کرد. نهایتاً دو خوانش نوین از علمالنفس ارسطو تحت عنوان نظریۀ شخص و کارکردگرایی مطرح و تحلیل انتقادی میشود.
نصرالله حکمت؛ محبوبه حاجی زاده
دوره 6، شماره 1 ، شهریور 1392
چکیده
معاد در فلسفۀ ابنسینا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت این موضوع از وفور تألیفات وی که به معاد اختصاص یافته، آشکار میشود. آنچه در مورد ابن سینا محلّ مناقشه است، دیدگاه وی نسبت به معاد جسمانی است. مسألۀ معاد در فلسفۀ ابن سینا، بین نفی و اثبات جسمانی بودن معاد معلق است. در آثار ابن سینا دو دیدگاه اصلی در بحث از معاد جسمانی ...
بیشتر
معاد در فلسفۀ ابنسینا بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اهمیت این موضوع از وفور تألیفات وی که به معاد اختصاص یافته، آشکار میشود. آنچه در مورد ابن سینا محلّ مناقشه است، دیدگاه وی نسبت به معاد جسمانی است. مسألۀ معاد در فلسفۀ ابن سینا، بین نفی و اثبات جسمانی بودن معاد معلق است. در آثار ابن سینا دو دیدگاه اصلی در بحث از معاد جسمانی مطرح است که قصد داریم در این نوشتار، به قدر بضاعت خود، بدان بپردازیم. وی در رسالۀ «اضحویه» معتقد است که از لحاظ عقلی و فلسفی معاد جسمانی محال عقلی است، لذا وقتی پذیرش معاد جسمانی با عقل در تعارض باشد، بایستی به تأویل آیات پرداخت و آنها را از قبیل تشبیه معقول به محسوس تلقی کرد. او در اینجا، معاد را روحانی ذکر کرده و لذات و عذابهای به ظاهر جسمانی قیامت را که در قرآن و سنّت مطرح شده، از باب تمثیل و مجاز جهت فهم عامه میداند؛ شیخ الرئیس در الهیات «شفا»، «نجات» و «مبدأ و معاد» واغلب رسائل مختص به معاد، بیان میکندکه تنها راه اثبات معاد جسمانی راه نقل است و از راه عقلی معاد جسمانی قابل اثبات نیست، لذا کسی که به پیامبراسلام و آیات قرآن ایمان داشته باشد، میتواند با اتکا به نص، وصایا و روایات، به معاد جسمانی اعتقاد پیدا کند.
امیر عباس صالحی؛ سید پیام کمانه
دوره 5، شماره 1 ، شهریور 1391
چکیده
تأثیر نفس در عالم عنصری و غرایبی نظیر چشم زخم همواره محل چالش بوده است. شیخ الرئیس در نمط دهم اشارات این امور را ممکن دانسته و محال بودن آنها را از جانب کسانی میداند که مجاری تأثیر در جسم را منحصر در سه راه تماس، ارسال جزء و یا انفاذ کیفیت در واسطه می پندارند. ابن سینا خود، این انحصار را نمی پذیرد. بدین معنا که برای تأثیر در جسم، لازم ...
بیشتر
تأثیر نفس در عالم عنصری و غرایبی نظیر چشم زخم همواره محل چالش بوده است. شیخ الرئیس در نمط دهم اشارات این امور را ممکن دانسته و محال بودن آنها را از جانب کسانی میداند که مجاری تأثیر در جسم را منحصر در سه راه تماس، ارسال جزء و یا انفاذ کیفیت در واسطه می پندارند. ابن سینا خود، این انحصار را نمی پذیرد. بدین معنا که برای تأثیر در جسم، لازم نیست مؤثر با جسم تماس داشته باشد یا جزئی از خود را به سوی آن بفرستد یا کیفیت خود را از طریق واسطه در جسم ایجاد کند. شارحان اشارات (خواجه نصیرالدین طوسی و فخررازی)، تفسیر کاملی از این نکته به دست ندادهاند. در این مقاله بر اساس متون ابن سینا مشخص میکنیم که وی چگونه این انحصار را نقض و زمینه را برای تبیین تأثیراتی در اجسام همچون چشم زخم، مهیا میکند.
معصومه سلیمانی
دوره 4، شماره 1 ، شهریور 1390
چکیده
مقالۀ حاضر جایگاه انبیای الهی در افکار فیچینو (1433- 1499 م) و تأثیر ابنسینا بر اندیشۀ وی را بررسی میکند. ضرورت وجود نبی در جامعه و همچنین قانون الهی، عقول و معجزه، از موضوعات دیگری است که در مقالۀ حاضر مدنظر قرار خواهد گرفت. مارسیلیو فیچینو در دیدگاه خود دربارۀ انبیاء الهی و ابزار صدق دعوی نبوت- معجزه- و قانون الهی، به دو بخش الهیات و ...
بیشتر
مقالۀ حاضر جایگاه انبیای الهی در افکار فیچینو (1433- 1499 م) و تأثیر ابنسینا بر اندیشۀ وی را بررسی میکند. ضرورت وجود نبی در جامعه و همچنین قانون الهی، عقول و معجزه، از موضوعات دیگری است که در مقالۀ حاضر مدنظر قرار خواهد گرفت. مارسیلیو فیچینو در دیدگاه خود دربارۀ انبیاء الهی و ابزار صدق دعوی نبوت- معجزه- و قانون الهی، به دو بخش الهیات و نفس کتاب شفای ابن سینا نظر دارد. در این مقاله در پی آن هستیم که پس از بیان عقاید فیچینو در این امر، استناد و ارجاع وی به آرای ابن سینا را مبرهن نماییم. تأثیر پذیری فیچینو از ابن سینا به موارد فوق خلاصه نمیشود. این فیلسوف افلاطونی اهل فلورانس همچنین در موارد دیگری از قبیل فرایند ارسال قوانین الهی به نبی، ضرورت وجود انبیاء و محتوای قوانین انبیاء، وامدار ابن سینا است.
مزدک رجبی
دوره 2، شماره 2 ، اسفند 1388
چکیده
تیمائوس از مهمترین کارهای افلاطون است. این أثر به راستی کاری جامع در باب نظریة جهانشناسی یا طبیعیات افلاطون است و پس از وی در ادوار گوناگون زمانی تا پایان فلسفة یونان یعنی سده ششم پیش از میلاد، همواره مورد توجه و اقبال بوده و تفاسیر گوناگونی بر آن نگاشته شده است. این مقاله تلاش میکند تا به سیر تحول چگونگی فهم آن تا زمان پروکلوس، به ...
بیشتر
تیمائوس از مهمترین کارهای افلاطون است. این أثر به راستی کاری جامع در باب نظریة جهانشناسی یا طبیعیات افلاطون است و پس از وی در ادوار گوناگون زمانی تا پایان فلسفة یونان یعنی سده ششم پیش از میلاد، همواره مورد توجه و اقبال بوده و تفاسیر گوناگونی بر آن نگاشته شده است. این مقاله تلاش میکند تا به سیر تحول چگونگی فهم آن تا زمان پروکلوس، به گونه ای مختصر نگاهی بیندازد.
سید حسن احمدی؛ حسن عباسی حسینآبادی
دوره 2، شماره 1 ، شهریور 1388
چکیده
در این مقاله به بررسی تعریف مشهور ارسطویی نفس از نگاه کتاب اثولوجیا پرداخته شده است. افلوطین خود در کتاب تاسوعات در جانب وجه سلبی علم النفس خویش و در دفاع از موضع افلاطونی خود دربارة ذات و ماهیت مجرد و روحانی نفس، آراء رواقیان و اپیکوریان را که قائل به مادیت و جسمانیت نفس بوده وهمچنین اقوال فیثاغوریان و ارسطو را که به نوعی نفس را مرتبط ...
بیشتر
در این مقاله به بررسی تعریف مشهور ارسطویی نفس از نگاه کتاب اثولوجیا پرداخته شده است. افلوطین خود در کتاب تاسوعات در جانب وجه سلبی علم النفس خویش و در دفاع از موضع افلاطونی خود دربارة ذات و ماهیت مجرد و روحانی نفس، آراء رواقیان و اپیکوریان را که قائل به مادیت و جسمانیت نفس بوده وهمچنین اقوال فیثاغوریان و ارسطو را که به نوعی نفس را مرتبط و متصل با جسم و بدن میدانند ابطال مینماید. در کتاب اثولوجیا امّا برخلاف تاسوعات، مولف تا آن جا که میتوانسته سعی در تصحیح مذهب ارسطویی دربارة نفس و عرضة تفسیری مقبول و معقول از تعریف نفس ارسطو داشته است و انتقادات وارد برتعریف ارسطویی در تاسوعات را مرتبط با تفسیرمادی گرایانه از ارسطو دانسته و حال آن که به زعم صاحب اثولوجیا و با تفسیرصحیح کلام ارسطو این مناقشات برکلام او وارد نمیآید.