سیدرضا وسمه گر
دوره 14، شماره 2 ، بهمن 1400، ، صفحه 253-275
چکیده
پرسش از سرشت سوژهی پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، در نگاه نخست، غالبا دازاین خویشمند هایدگر یا وجود لنفسه (انسان مسؤول) سارتر را به خاطر میآورد. اما با توجه به مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه و شناختیِ منظر پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، شاید بتوان هر تعیّنِ مبتنی بر اصالت و خویشمندی- همچون دو پیشنهاد مذکور- را ناکافی ...
بیشتر
پرسش از سرشت سوژهی پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، در نگاه نخست، غالبا دازاین خویشمند هایدگر یا وجود لنفسه (انسان مسؤول) سارتر را به خاطر میآورد. اما با توجه به مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه و شناختیِ منظر پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، شاید بتوان هر تعیّنِ مبتنی بر اصالت و خویشمندی- همچون دو پیشنهاد مذکور- را ناکافی و یا حتی بالکل تناقضآمیز انگاشت. اگر نقد لویناسیِ سوبژکتیویته در معنای بالا و تأکید او بر وجوه نااصیل خودبودگی دازاین صادق باشد، به نظر میرسد برای رسیدن به این سوژه و سوبژکتیویتهی ویژه باید مسیری متفاوت (یا متعارض) را پیش گرفت. نوشتهی حاضر برای ارائهی دورنمایی از این سوژهی پدیدارشناسانه و اگزیستانسیالیستی -آن چه در یک بررسی تاریخی، از این منظر، فاعل تاریخ شناخته شده و، در نتیجه، باید موضوع پژوهش تاریخی باشد- بر آراء خوسه ارتگا ئی گاست تمرکز خواهد کرد. اولویت «بودن» بر «داشتن» نزد مارسل، تمایز هایدگری میان «تودستبودگی» و «پیشدستبودگی»، بصیرت هوسرل مبنی بر تامپذیری همواره ناتمام ادراک اشیاء و تجربهی «چارگانه«ی هایدگری، از جمله مهمترین بصیرتهای پدیدارشناسان و اگزیستانسیالیستهای راهبری است که راه را برای ارائهی راهحلی متفاوت هموار میکنند و همگی نوید ظهور یک اگزیستانسیالیسم قومی را میدهند. نتیجه و سرجمع این بصیرتهای سازنده را میتوان در تعریف خاص ارتگا از «وضعیت» و همچنین «افق امکانات»، و در نهایت، مفهوم «پوئبلو» نزد او یافت. «پوئبلو»- از اصطلاحات پرتکرار در دستگاه فکری ارتگا- از طریق تفسیری ویژه میتواند آن سوژه و سوبژکتیویتهی غیرفردی و، در عین حال، غیرجهانیِ وفادار به مبانی فلسفههای پدیدارشناسانه و اگزیستانسیالیستی باشد.
مسول:یوسف 1-سیده اکرم3-محمدجواد مسول:شاقول1-برکاتی3-صافیان
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
پدیدارشناسی هرمنوتیکی (hermeneutical phenomenology)، رویکرد فلسفیای است که از ترکیب دوگرایش مهم پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفهی قارهای بهوجود آمد. هیدگر(1976-1889) را میتوان بنیانگذار پدیدارشناسی هرمنوتیکی دانست که با تأثیر از لوازم پدیدارشناسی هوسرل درنسبت با معنی و تفسیر، و شعار معروف او یعنی بهسوی خود چیزها، با نوآوری درهردو نگرش، ...
بیشتر
پدیدارشناسی هرمنوتیکی (hermeneutical phenomenology)، رویکرد فلسفیای است که از ترکیب دوگرایش مهم پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفهی قارهای بهوجود آمد. هیدگر(1976-1889) را میتوان بنیانگذار پدیدارشناسی هرمنوتیکی دانست که با تأثیر از لوازم پدیدارشناسی هوسرل درنسبت با معنی و تفسیر، و شعار معروف او یعنی بهسوی خود چیزها، با نوآوری درهردو نگرش، میان آنها پیوند برقرار کرد. ریکور(2005-1913) نیز تحت تأثیر مفهوم اپوخه در پدیدارشناسی هوسرل، پس از هیدگر بهنحو بدیعی این پیوند رابرقرار میسازد. تفاوت آنها در این است که بهبیان ریکور، هیدگر راه کوتاه تحلیل هستیشناسانه دازاین را در برقراری این پیوند دنبال میکند و ریکور راه طولانی تحلیل معناشناختی آثار و نشانههای انسان را پیشنهاد میدهد. فرضیهی اصلی در پژوهش حاضر این است که نشان دهیم با وجود تفاوت در نوع رویکرد آنها به این پیوند، میتوان "فهم" را یکی از مهمترین لوازم امکان برقراری این پیوند دراندیشهی دو فیلسوف تلقی کرد. دیدگاه مشترک دو فیلسوف دربارهی فهم را میتوان دلیلی براین مدعا دانست. اهمیت اثبات این فرض این است که میتوان با بررسی همهی امکانهای فهم، بستر گستردهای از امکانات در این پیوند یافت که افقهای متعددی در حوزههای هرمنوتیک، معرفتشناسی، هستیشناسی و پدیدارشناسی بگشایند و ما را در مسیر درک حقیقت یاری نمایند.
مصطفی مختاباد؛ مهشید سادات منصوری
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1397، ، صفحه 117-136
چکیده
چکیدهتاکید بر روی محتوا در "New art" ،مرا بر آن داشت تا تفکر غالب بر روی این آثار را با رویکردی بر فلسفه اخلاق مرور نمایم.در پی ارتباط هنر و اخلاق پیوندهای پیچیده و چندگانه ای برقرار است که می توان با تکیه بر آراء فیلسوفان و نظریه پردازان بالاخص معاصر به زیبایی شناسی معاصر و ارتباط هنر با زندگی امروز انسان ها دست یافت.در این مجال، کوشیده ...
بیشتر
چکیدهتاکید بر روی محتوا در "New art" ،مرا بر آن داشت تا تفکر غالب بر روی این آثار را با رویکردی بر فلسفه اخلاق مرور نمایم.در پی ارتباط هنر و اخلاق پیوندهای پیچیده و چندگانه ای برقرار است که می توان با تکیه بر آراء فیلسوفان و نظریه پردازان بالاخص معاصر به زیبایی شناسی معاصر و ارتباط هنر با زندگی امروز انسان ها دست یافت.در این مجال، کوشیده خواهد شد تا با تکیه بر تفکرات و آراء لونیاس در باب فلسفه اخلاق new art)) "هنر نو پدید" بررسی شود. لویناس که متفکری فرانسوی و لیتوانیایی تبار بود،اندیشه هایش بالاخص در حیطه اخلاق ، تامل بر انگیز و در خور اعتنای جدی می باشد.این فیلسوفِ اخلاق مواجه با "دیگری" را نوعی "پدیدارشناسی"غیریت بیان میدارد و این پدیدار را دال بر پایان مردانگی و قهرمانی سوژه میداند. از نقطهنظرات لویناس و وجهی اخلاقی وقتی هنر این چند دههی اخیر را مورد مطالعه قرار دادم و ارتباطی میان "مخاطب یا دیگری" در new art و "دیگری" لویناس یافتم،که دراین بحث به وجه انضمامی "دیگری"در فلسفه لویناس و new art پرداخته ام.واژگان کلیدی:لویناس،وجه انضمامی،اخلاق،سوژه، پدیدارشناسی، هنر نو
نادر شایگانفر؛ پرویز ضیاء شهابی
دوره 4، شماره 2 ، اسفند 1390
چکیده
موریس مرلوپونتی(1961-1908) اساس تفکرش در کتاب پدیدارشناسی ادراک را بر مفهوم «در- جهان – بودن» استوار کرده است. او به تأسی از هوسرل و هیدگر، سعی دارد در خصوص نسبت ما و جهان تأمل کند. یکی از مفاهیم بسیار مهم در اندیشههای پدیدارشناسانۀ هوسرل، بازگشت به شیئ است که علم معاصر از آن غافل مانده است و مرلوپونتی سعی دارد با تکیه بر طبیعت و شیئ ...
بیشتر
موریس مرلوپونتی(1961-1908) اساس تفکرش در کتاب پدیدارشناسی ادراک را بر مفهوم «در- جهان – بودن» استوار کرده است. او به تأسی از هوسرل و هیدگر، سعی دارد در خصوص نسبت ما و جهان تأمل کند. یکی از مفاهیم بسیار مهم در اندیشههای پدیدارشناسانۀ هوسرل، بازگشت به شیئ است که علم معاصر از آن غافل مانده است و مرلوپونتی سعی دارد با تکیه بر طبیعت و شیئ به تصویر درآمده در آثار سزان، مسئلۀ پدیدارشناسانۀ بازگشت به شیئ و طبیعت را تبیین کند. او میکوشد تا نقاشیهای سزان را حد واسط دو نوع تحویل متمایز یعنی تحویل استعلایی و ذاتگرا قرار دهد و از این طریق شکاف میان این دو تحویل را پر نماید. تحقیق حاضر به شیوهای پدیدارشناسانه به اهتمام مرلوپونتی در خصوص مفهوم طبیعت، شیئ و رهیافت هنرمندانۀ سزان به این مفاهیم میپردازد و سعی دارد تبیین نماید که بنا بر آموزههای مرلوپونتی نقاشیهای سزان چگونه میتواند شکاف میان آگاهی و جهان را پرنماید.