الهام السادات کریمی دورکی؛ محمد جواد صافیان
دوره 14، شماره 2 ، بهمن 1400، ، صفحه 151-172
چکیده
امکان «نظام» و خواست آن چونان شیوهای از کشف مجدد هستیِ بشری مشخصۀ عصر مدرن است. هایدگر در رسالۀ شلینگ دربابِ ذات آزادیِ انسان (1936)، با طرح پرسش از چیستی نظام و مقایسۀ آن با ایدئالیسم آلمانی، برای شناخت بنیان فکریِ دورۀ مدرن شرایطی را در نظر میگیرد که تشکیل نظام لازمۀ آن است. او با گذر از مفهوم نظام که ساختار آن براساسِ نظم ...
بیشتر
امکان «نظام» و خواست آن چونان شیوهای از کشف مجدد هستیِ بشری مشخصۀ عصر مدرن است. هایدگر در رسالۀ شلینگ دربابِ ذات آزادیِ انسان (1936)، با طرح پرسش از چیستی نظام و مقایسۀ آن با ایدئالیسم آلمانی، برای شناخت بنیان فکریِ دورۀ مدرن شرایطی را در نظر میگیرد که تشکیل نظام لازمۀ آن است. او با گذر از مفهوم نظام که ساختار آن براساسِ نظم ریاضیاتی و بنیانهای سوبژکتیو تعیین میشود مفهوم نظام چونان ساختار نظم هستی را بهکار میبَرَد. همسو با این تفسیر، پژوهش در اصل شکلگیریِ نظام و پرسش از امکان نظام آزادی مسئلۀ اصلی شلینگ در رسالۀ پژوهشهای فلسفی دربابِ ذات آزادی انسان (1809) است. هدف این تحقیق تحلیل تفسیرِ هایدگر از مفهوم نظام است با تأکید بر اصل اینهمانی در نظام آزادیِ شلینگ. نوشتار حاضر در جستوجوی پاسخ به این دو پرسش است که چگونه تلاش شلینگ برای رفع سوءتفسیرهای موجود از این اصل، در تعبیرهای مختلفِ همهخداانگاری، امکان سازگاری نظام آزادی را فراهم میآورد؟ در تفسیر هایدگر، چگونه خوانش شلینگ از ضرورتِ توجه به «است» به پرسش هستیشناختی از معنا و حقیقتِ هستی در اندیشۀ ایدئالیسم آلمانی راه میبَرَد و پرسش از نظام بهشیوۀ اتصال ساختار موجودات بهطورِ کلی تغییر مییابد؟