مسألهیِ وجودِ نسبت میانِ ارزشهایِ اخلاقی و ارزشهایِ زیباییشناختی یکی از مهمّترین دغدغههایِ فلسفهیِ هنر در روزگارِ ما است. به عبارتِ دیگر، مسأله از این قرار است که آیا نقدِ اخلاقی و نقدِ زیباییشناختیِ اثرِ هنری ارتباطی با یکدیگر دارند یا نه. در پاسخ به این پرسش موضعگیریهایِ گوناگونی صورت گرفته است، که، از آن میان، ...
بیشتر
مسألهیِ وجودِ نسبت میانِ ارزشهایِ اخلاقی و ارزشهایِ زیباییشناختی یکی از مهمّترین دغدغههایِ فلسفهیِ هنر در روزگارِ ما است. به عبارتِ دیگر، مسأله از این قرار است که آیا نقدِ اخلاقی و نقدِ زیباییشناختیِ اثرِ هنری ارتباطی با یکدیگر دارند یا نه. در پاسخ به این پرسش موضعگیریهایِ گوناگونی صورت گرفته است، که، از آن میان، موضعِ مؤیّدانِ میانهرو بیش از همه پذیرفتنی مینماید. مؤیّدانِ میانهرو در تأییدِ وجودِ نسبتی میانِ ارزشهایِ اخلاقی و زیباییشناختی با یکدیگر همداستاناند، امّا در چگونگیِ برقراریِ این نسبت با یکدیگر اختلافنظر دارند، و محاسن/معایبِ اخلاقی و مزایا/نواقصِ زیباییشناختی را به انحاءِ متفاوتی با یکدیگر مرتبط میدانند. در این میان، دستکم ردِّ چهار نسبت را میتوان در آراءِ ایشان پی گرفت: (1) گاهی حسنِ اخلاقیِ اثرِ هنری سببسازِ مزیّتِ زیباییشناختیِ آن میگردد، (2) گاهی عیبِ اخلاقیِ اثر موجبِ نقصِ زیباییشناختیِ آن میشود، (3) گاهی عیبِ اخلاقیِ اثر به مزیّتِ زیباییشناختیِ آن میانجامد، و (4) گاهی مزیّتِ زیباییشناختیِ اثر به حسنِ اخلاقیِ آن ختم میشود.