نیلوفر رضازاده؛ نصرالله حکمت؛ پرویز ضیاء شهابی؛ فاطمه شاهرودی
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، ، صفحه 105-127
چکیده
پژوهش حاضر معطوف به ارائه طریقی در معرفت الله مبتنی بر آراء ابن عربی در باب هنر به شیوه توصیفی- تحلیلی سامان یافته است. مقاله با تشریح جایگاه شناخت، اقسام و مراتب آن، به راههای معرفت حق در دیدگاه ابن عربی میپردازد. هدف مقاله تبیین راه هنر به مثابه روشنترین راه معرفت و تقرّب به حق است. تحقیق پس از شرح هنر در تلقی ابن عربی، محورهای ...
بیشتر
پژوهش حاضر معطوف به ارائه طریقی در معرفت الله مبتنی بر آراء ابن عربی در باب هنر به شیوه توصیفی- تحلیلی سامان یافته است. مقاله با تشریح جایگاه شناخت، اقسام و مراتب آن، به راههای معرفت حق در دیدگاه ابن عربی میپردازد. هدف مقاله تبیین راه هنر به مثابه روشنترین راه معرفت و تقرّب به حق است. تحقیق پس از شرح هنر در تلقی ابن عربی، محورهای اصلی معرفت به حق را از طریق معرفت نفس و عالم به مثابه هنر خدا بیان میکند. برای تحقّق این امر مؤلفههای مؤثر در هنر و هنرمندی در تمدن و عرفان اسلامی نیز مورد التفات قرار گرفته است. سپس نسبت میان هنر و تقرّب به حق در عرفان ابن عربی مورد بررسی و اثبات است. در نهایت با نظر به نسبت مستقیم میزان قرب به حق و شناخت او و همچنین دیدگاه ابن عربی در باب ظهور حق در عرصه هستی با هنر به نظر میرسد راه هنر روشنترین نحوه قرب به حق و معرفت الله است.
نادر شایگان فر؛ پرویز ضیاء شهابی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
موریس مرلوپونتی (1961-1908) فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، سعی دارد بر همسویی فلسفۀ پدیدارشناسانۀ خویش با جنبش هنری مدرن تأکید داشته، و از حدود تقابلهای ذهن و عین، ، ما و جهان و در نهایت رهیافت نظری و رهیافت هنرمندانه عبور کند. به زعم او هنر مدرن به شیوهای دیالکتیکی و بر اساس رابطۀ دو سویۀ هنرمند و اثر قادر است تا فیلسوف را در تأملاتش در ...
بیشتر
موریس مرلوپونتی (1961-1908) فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، سعی دارد بر همسویی فلسفۀ پدیدارشناسانۀ خویش با جنبش هنری مدرن تأکید داشته، و از حدود تقابلهای ذهن و عین، ، ما و جهان و در نهایت رهیافت نظری و رهیافت هنرمندانه عبور کند. به زعم او هنر مدرن به شیوهای دیالکتیکی و بر اساس رابطۀ دو سویۀ هنرمند و اثر قادر است تا فیلسوف را در تأملاتش در باب شیوههای آشکارسازی هستی یاری رساند و به او این امکان را دهد تا با رهیافتهای تازه مواجه شود. هنر مدرن و به ویژه آثار سزان این امکان را مهیا میسازند تا اشیاء گشوده شوند و با گشودگی خویش وجه مکتوم خود و نیز هستی را نمایان گردانند. این پژوهش مبتنی بر نگاهی پدیدارشناسانه و هرمنوتیکی است که سعی خواهد کرد به تلقی خاص مرلوپونتی در خصوص نقش و نقاش، ناظر و منظره و همچنین آشکارگی هستی در هنر مدرن اهتمام ورزد. این تحقیق با تأکید بر وجه دیالکتیکی و مفهوم هستی در هنر مدرن میکوشد آن را در مقابل رویکردهای مسلط علمی قرار داده و به تبیین این رویکرد خاص بپردازد.
زینب صابر؛ پرویز ضیاء شهابی
دوره 5، شماره 1 ، شهریور 1391
چکیده
میشل فوکو (1926-1984)، به تأسی از نیچه به نقد مبانی متافیزیک غربی میپردازد. او در این راستا با افشاء و واژگونی معیارها و اصول بدیهی انگاشتهشده در ساختار قدرت، به تبیین اشکال مختلف غیریت اهتمام دارد. یکی از این اشکال غیریت را میتوان جنون دانست که به زعم فوکو در آثار هنری عصر مدرن متجلی است. نقاشیهای فرانسیس گُیا به زعم فوکو میتواند ...
بیشتر
میشل فوکو (1926-1984)، به تأسی از نیچه به نقد مبانی متافیزیک غربی میپردازد. او در این راستا با افشاء و واژگونی معیارها و اصول بدیهی انگاشتهشده در ساختار قدرت، به تبیین اشکال مختلف غیریت اهتمام دارد. یکی از این اشکال غیریت را میتوان جنون دانست که به زعم فوکو در آثار هنری عصر مدرن متجلی است. نقاشیهای فرانسیس گُیا به زعم فوکو میتواند راهبر ما در خروج از آن چیزی باشد که ساختار قدرت، مقدر ساخته است. در این پژوهش کوشش میشود، نسبت و رابطه تفکر فوکویی در خصوص جنون هنری با امر دیونوسوسی نیچه و تناظر این دو نگره با هم و در عین حال با جنون هنریِ به تصویر درآمده در آثار فرانسیس گُیا نشان داده شود. در این مقاله سعی شود با ارائه شواهدی از هنر مدرن به ویژه آثار گُیا، جنون هنری از منظر فوکو تبیین شود و در نهایت به مثابه امری رهایی-بخش از چنبره ساختارهای مسلط قدرت قلمداد شود.
نادر شایگانفر؛ پرویز ضیاء شهابی
دوره 4، شماره 2 ، اسفند 1390
چکیده
موریس مرلوپونتی(1961-1908) اساس تفکرش در کتاب پدیدارشناسی ادراک را بر مفهوم «در- جهان – بودن» استوار کرده است. او به تأسی از هوسرل و هیدگر، سعی دارد در خصوص نسبت ما و جهان تأمل کند. یکی از مفاهیم بسیار مهم در اندیشههای پدیدارشناسانۀ هوسرل، بازگشت به شیئ است که علم معاصر از آن غافل مانده است و مرلوپونتی سعی دارد با تکیه بر طبیعت و شیئ ...
بیشتر
موریس مرلوپونتی(1961-1908) اساس تفکرش در کتاب پدیدارشناسی ادراک را بر مفهوم «در- جهان – بودن» استوار کرده است. او به تأسی از هوسرل و هیدگر، سعی دارد در خصوص نسبت ما و جهان تأمل کند. یکی از مفاهیم بسیار مهم در اندیشههای پدیدارشناسانۀ هوسرل، بازگشت به شیئ است که علم معاصر از آن غافل مانده است و مرلوپونتی سعی دارد با تکیه بر طبیعت و شیئ به تصویر درآمده در آثار سزان، مسئلۀ پدیدارشناسانۀ بازگشت به شیئ و طبیعت را تبیین کند. او میکوشد تا نقاشیهای سزان را حد واسط دو نوع تحویل متمایز یعنی تحویل استعلایی و ذاتگرا قرار دهد و از این طریق شکاف میان این دو تحویل را پر نماید. تحقیق حاضر به شیوهای پدیدارشناسانه به اهتمام مرلوپونتی در خصوص مفهوم طبیعت، شیئ و رهیافت هنرمندانۀ سزان به این مفاهیم میپردازد و سعی دارد تبیین نماید که بنا بر آموزههای مرلوپونتی نقاشیهای سزان چگونه میتواند شکاف میان آگاهی و جهان را پرنماید.