نوع مقاله : مقاله کوتاه
چکیده
در این مقاله قصد دارم نقدهایی را که دیویدسون برپایة نظریة علّیِ معنا بر آموزة قیاسناپذیریِ[1] کوهن وارد کرده بررسی و کوششهای یکی از مفسرانِ کوهن، هاوارد سانکی[2]، را در پاسخ به انتقادهای او به بحث بگذارم. در بخشِ نخست نگاهی کوتاه بر نظریة قیاسناپذیریِ کوهن در ساختارِ انقلابهای علمی خواهم انداخت و جرح و تعدیلهایی را که وی در ضمیمة همان کتاب و نیز در آثارِ بعدیِ خود در خصوصِ این نظریة جذاب، و در عینِ حال مناقشهبرانگیز، به عمل آورده مرور خواهم کرد. در بخشِ دوم نشان میدهم که چهگونه دیویدسون از رهگذرِ نقدِ ایدة «شاکلة مفهومی»[3] لوازمِ معناشناسانة این نظریه و نسبیگراییِ برخاسته از آن را به نقد میکشد و نشان میدهد که با اتخاذِ رویکردِ «تفسیرِ بنیادی»[4] چنان نظریهای از اساس بیمعنا خواهد بود. در بخشِ سوم، پاسخِ کوهن به دیویدسون را به طورِ گذرا مطرح میکنم و سپس نشان میدهم که چهگونه هاوارد سانکی «وابستگیِ تفسیر به ترجمه» را فرضِ پنهانِ نقدهای دیویدسون به شمار میآورد و با به چالش کشیدنِ آن راه را برای دفاع از آموزة قیاسناپذیری فراهم میکند. در پایان، نتیجه خواهم گرفت که با کنار گذاشتنِ آن فرض، میتوان آشتیای میان آموزهی «تفسیر بنیادی» و آموزهی «قیاسناپذیری» برقرار کرد.[1]. incommensurability thesis[2]. Howard Sankey[3]. conceptual scheme[4]. radical interpretation