نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
در اندیشۀ سیاسی امانوئل کانت آرای متکثر و همچنین گاهی متناقض وجود دارد، بهگونهای که، در دورههای مختلف اندیشۀ او، با رویکردهای سیاسی متفاوتی روبهرو هستیم. به نظر میرسد که کانت با تصوری که در هر دوره دربابِ انسانشناسی پیدا میکند سرنوشت اندیشۀ سیاسی خویش را تغییر میدهد، زیرا دربرابرِ هر رویکرد انسانشناسی متفاوت او ما با اندیشۀ سیاسی متفاوتی در تناظر با آن روبهروییم. در رویکرد نخست خویش، او تنها به انسان بهعنوانِ نوع مینگرد، و تاریخ پیشرفت او را براساسِ تاریخی مشیتی یا طبیعی توضیح میدهد بهگونهای که آدمی در شکلگیری جامعۀ سیاسی به ارادۀ خویش متکی نیست، بلکه برحسبِ طبیعت رخ میدهد. در این دیدگاه، فرد انسانی دارای اهمیت نیست و زندگی او ناچیز قلمداد میشود. اما نگرش او به انسان در اندیشۀ اخلاقی با دیالکتیکی پیچیده از قانون عقل، اراده و آزادی همراه است و اساساً با خودآیینی تعریف میشود. در این دیدگاه، کانت دیگر به مشیت اعتقادی ندارد و آدمی را مسئول تحقق ایدۀ عقل میداند. سیاست در این دیدگاه در وضعی بیناسوژگانی و درجهتِ تحقق حکومت غایات شکل میگیرد. مورد آخر به نقد قوۀ حکم باز میگردد که به آدمیانی مربوط میشود که در کنار هم از عقل عمومی یا همگانی بهرهمند هستند، کسانی که حتی برای اندیشیدن و قضاوت به یکدیگر نیازمندند. این امر به داوری زیباشناسانه باز خواهد گشت که در قوۀ تخیل شکل میگیرد و نه در عقل.
کلیدواژهها