نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
در این نوشتار جایگاه تجارب عرفانی در روانشناسی فرافردی استانیسلاو گراف از منظر فلسفه ذهن بررسی و تحلیل میشود. گراف برخلاف دیدگاه رایج در روانشناسی آکادمیک، تجارب عرفانی را زمینهای برای دسترسی به سطوح عمیقتر روان و آگاهی میداند. او از الگوی هولوگرافیک در فیزیک بوهم برای تبیین ظهور آگاهی در تمام مراتب هستی استفاده میکند و معتقد است که فیزیک نوین در تقابل با جهانبینی نیوتنی-دکارتی، امکان دفاع از واقعنمایی تجربه عرفانی و دسترسی به نظم مستتر جهان را فراهم میسازد. گراف با توجه به نابسندگیهای تفکر فیزیکالیستی، یک الگوی هولوگرافیک از آگاهی ارائه میدهد. به نظر گراف وحدت ارگانیک با عالم یکی از ویژگیهای تجربه عرفانی است. گراف شرایطی مثل بیماری و کمخوابی را نیز زمینهساز تجربه عرفانی میداند که این امر در قالب تقلیل تبیینی قرار میگیرد که لزوماً مورد قبول صاحبان تجربه عرفانی نیست. گراف توصیفات عرفا از تجربه عرفانی را صرفاً با رجوع به مقولات و چارچوب فرهنگی آنها تبیین میکند. لازمۀ چنین دیدگاهی ایجاد تمایز بین تجربۀ محض و تفسیر آن است که با آزمون فکری شفافیت در فلسفه ذهن قابل نقد میباشد.
کلیدواژهها