Hamidreza Mahboobi Arani؛ عباس جمالی
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
فلسفه سیاسی آگامبن تاثیر عمیقی از اندیشههای سیاسی میشل فوکو پذیرفته است. آگامبن نیز همچون فوکو سیاست معاصر غربی را نوعی زیستسیاست می داند که زندگی (زیست) را ابژه خود قرار داده است. اما با وجود این نظر مشترک و تأکید آگامبن به اینکه در راستای تصحیح و تکمیل اندیشههای فوکو گام بر میدارد، به نظر میرسد که اختلافات عمیقی نیز میان ایشان ...
بیشتر
فلسفه سیاسی آگامبن تاثیر عمیقی از اندیشههای سیاسی میشل فوکو پذیرفته است. آگامبن نیز همچون فوکو سیاست معاصر غربی را نوعی زیستسیاست می داند که زندگی (زیست) را ابژه خود قرار داده است. اما با وجود این نظر مشترک و تأکید آگامبن به اینکه در راستای تصحیح و تکمیل اندیشههای فوکو گام بر میدارد، به نظر میرسد که اختلافات عمیقی نیز میان ایشان وجود دارد. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که دیدگاه دو متفکر درباب قدرت و زیستسیاست چگونه است و چطور میتوان پذیرفت که اندیشه سیاسی آگامبن در راستای تفکر سیاسی فوکو قابل تعریف است؟ لذا با بررسی دو مفهوم زیستقدرت و زیستسیاست در آثار این دو متفکر روشن خواهد ساخت که خاستگاه نظریه سیاسی آگامبن دقیقاً در دل تحلیلهای فوکو نهفته است هرچند از نظر آگامبن، نمونههای عینی زیستقدرت در قرن بیستم، یعنی دولتهای مدرن و مخصوصا نازیسم، نشان میدهند که زیست قدرت و حاکمیت چنانکه فوکو و دیگرانی پنداشتهاند از هم جدا نبوده بلکه از ابتدا قرین هم بوده و این ویژگی در قرن بیستم به اوج خود میرسد. بدین روی تصحیح و تکمیل اندیشه های فوکو منطقاً آگامبن را وادار به بازگشت به خوانش حقوقی قدرت میکند اما این بار در بستر زیستسیاست.