رحمان شریف زاده؛ محمدزمان زمانی جمشیدی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1396، ، صفحه 159-184
چکیده
ژیل دلوز و برنو لاتور از یک هستیشناسی ساختارگریز دفاع میکنند که در آن ماشینهای میلگر یا کنشگران سازندگان اصلی هستند. آنها سیلان و صیرورت هستی را با اتصالات و پیوندهای ریزوماتیک و شبکهای این ماشینها یا کنشگران میفهمند. در نتیجه، هستیشناسی آنها یک هستیشناسی ذاتگریزانه، پویشی و نسبتگرایانه، و هستومندهای این هستیشناسی، ...
بیشتر
ژیل دلوز و برنو لاتور از یک هستیشناسی ساختارگریز دفاع میکنند که در آن ماشینهای میلگر یا کنشگران سازندگان اصلی هستند. آنها سیلان و صیرورت هستی را با اتصالات و پیوندهای ریزوماتیک و شبکهای این ماشینها یا کنشگران میفهمند. در نتیجه، هستیشناسی آنها یک هستیشناسی ذاتگریزانه، پویشی و نسبتگرایانه، و هستومندهای این هستیشناسی، چندرگه و چندگانه خواهند بود که نه میتوان آنها را در قلمروهای خالص و متقابل جای داد و نه میتوان پیوندهای متکثر، غنی، و پیچیدة آنها را به یک سری اصول، مفهوم یا ایدة اصیل، اولیه یا متعالی فروکاست.