: از نظر مرلوپونتی، قصدیتی که هوسرل از آن سخن میگوید نشاندهندۀ عمل تأمل و عینیتبخش آگاهیای است که از بالا تجربیات قوامیافته را بهمنزلۀ عین برای سوژه بررسی میکند. درنتیجۀ این قصدیت، مواجهۀ پیشاتأملی و قوامبخش با جهان غیرممکن و وحدتِ پیشاحملیِ سوژه و عین پنهان میماند. پس، برای حل این مشکل بایستی قصدیتی را بهمنزلۀ قصدیت ...
بیشتر
: از نظر مرلوپونتی، قصدیتی که هوسرل از آن سخن میگوید نشاندهندۀ عمل تأمل و عینیتبخش آگاهیای است که از بالا تجربیات قوامیافته را بهمنزلۀ عین برای سوژه بررسی میکند. درنتیجۀ این قصدیت، مواجهۀ پیشاتأملی و قوامبخش با جهان غیرممکن و وحدتِ پیشاحملیِ سوژه و عین پنهان میماند. پس، برای حل این مشکل بایستی قصدیتی را بهمنزلۀ قصدیت بنیادین در نظر بگیریم که آگاهی بهواسطۀ آن، بدون مفهومسازی صریح و بهجایِ مفروضگرفتنِ اعیانِ خود، روی بهسویِ آنها داشته باشد. این نوع قصدیت، که مرلوپونتی آن را «قصدیت عملی» مینامد، منوط بهعین قصدیای نیست که درمقابلِ سوژه قرار دارد، بلکه جهتگیری اولیۀ او بهسویِ جهان است که بهواسطۀ آن، سوژه در جهان جای میگیرد و نمیتواند خارج یا منفک از آن در نظر گرفته شود. حضور سوژه در جهان بهواسطۀ بدن او امکانپذیر میشود. درنتیجه، بدن به ابزاری برای آگاهی تبدیل میشود که امکان ارتباط بیواسطه با اعیانِ پیرامونِ آگاهی را فراهم میسازد. حال سؤالی که مطرح میشود این است که آیا امکان تحقق عینیت براساسِ چنین شرایطی وجود دارد؟ بررسی بیشتر مسئله نشان میدهد که دیگر نمیتوان عینیت را منوط به یافتن ماهیت اعیان در آگاهی استعلایی تلقی نمود، بلکه لحظه دادگی جهان به سوژۀ تنانه در تجربۀ ادراکی محسوب میشود. در این مقاله سعی داریم نحوۀ تحقق این معنا از عینیت و شرایط آن را در پدیدارشناسی مرلوپونتی توضیح دهیم.
اصطلاح آگاهی در فلسفۀ ذهن معاصر، ریشه در خوانش روانشناختی دکارت و افلاطونیان کمبریج در قرن هفدهم دارد؛ ولی میتوان افق دیدگاه ارسطو دربارۀ ادراک حسی را از جهاتی خاص به مبحث آگاهی در فلسفۀ امروز نزدیک کرد. ارسطو بحث ادراک حسی را در چارچوب رابطۀ نفس- بدن طرح میکند، بنابراین ابتدا با تحلیل معنایی جوهر، به رابطه نفس- بدن میپردازیم. ...
بیشتر
اصطلاح آگاهی در فلسفۀ ذهن معاصر، ریشه در خوانش روانشناختی دکارت و افلاطونیان کمبریج در قرن هفدهم دارد؛ ولی میتوان افق دیدگاه ارسطو دربارۀ ادراک حسی را از جهاتی خاص به مبحث آگاهی در فلسفۀ امروز نزدیک کرد. ارسطو بحث ادراک حسی را در چارچوب رابطۀ نفس- بدن طرح میکند، بنابراین ابتدا با تحلیل معنایی جوهر، به رابطه نفس- بدن میپردازیم. در مرحله بعد ساختار «ادراک ذهنی ذاتاً آگاه» در علمالنفس ارسطویی تحلیل میشود که قابل تطبیق با نظریۀ بازنمودگرایی مرتبه اول در فلسفۀ ذهن معاصر است. امکان خوانش ناتورالیستی از ادراک در فلسفه ارسطو وجود ندارد، زیرا مبنای رویکرد ناتورالیستی به آگاهی را باید در فیزیک مدرن جستجو کرد. نهایتاً دو خوانش نوین از علمالنفس ارسطو تحت عنوان نظریۀ شخص و کارکردگرایی مطرح و تحلیل انتقادی میشود.