فاطمه عرب گورچوئی؛ زهرا خزاعی؛ محسن جوادی
دوره 15، شماره 1 ، شهریور 1401، ، صفحه 139-161
چکیده
اراده باوری مستقیم مدعی است که همه یا برخی از حالات مربوط به باورهای ما، یعنی شکلدهی، حفظ، توجیه و تعلیق داوریهای ما، تحت کنترل ارادی مستقیم ما قرار دارد. پیروان این دیدگاه هر یک بر طبق مبانی فکری خود بر نقش مهم اراده تأکید نموده و بهنوعی بر فاعلیت فرد از منظر معرفتی اصرار میورزند. پژوهش حاضر ضمن تحلیل آرای برخی از معرفت شناسانی ...
بیشتر
اراده باوری مستقیم مدعی است که همه یا برخی از حالات مربوط به باورهای ما، یعنی شکلدهی، حفظ، توجیه و تعلیق داوریهای ما، تحت کنترل ارادی مستقیم ما قرار دارد. پیروان این دیدگاه هر یک بر طبق مبانی فکری خود بر نقش مهم اراده تأکید نموده و بهنوعی بر فاعلیت فرد از منظر معرفتی اصرار میورزند. پژوهش حاضر ضمن تحلیل آرای برخی از معرفت شناسانی که قایل به اراده باوری مستقیم هستند درصدد پاسخ به این سؤال است که آیا باورها و داوریهای ما تحت سیطره مستقیم اراده شکل میگیرد؟ ارزیابی اراده باوری مستقیم نشان میدهد که گرچه این رویکرد بهخاطر نقش افراطی که برای اراده در شکلگیری همه انواع باورها، تأیید و تعلیق داوری متصور است، چندان موجّه نیست و همین امر باعث شده است که اراده باوری مستقیم، با قرائت عام و جهانیاش بهصورت رویکردی قابلقبول برای اغلب معرفتشناسان مطرح نباشد، بااینهمه با محدودکردن دایره شمولش، به دلیل سازگاری آن با تجارب شناختاری افراد، درمورد برخی از باورها قابل دفاع است. مقاله حاضر با پذیرش قرائتی با جهانشمولی کمتر، با بررسی آرای برخی اراده باوران مستقیم در عین نفی گستره افراطی اراده، بر نقش و جایگاه معقول آن در موضوع موردبحث تأکید میکند.
مهدی سلیمانی خورموجی؛ علی فتح طاهری؛ سید مسعود سیف
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 149-176
چکیده
بسیاری از معرفتشناسان اذعان دارند که اهمیت مثالهای نقض گتیه در آشکارسازی معضلی است که هنگام تحلیل مفهومی معرفت با آن مواجه میشویم. آنان معتقدند ریشه این معضل به نحوۀ ارزیابیمان از شهودهای متعارفی برمیگردد که برای تحلیل مفهومی بهکار میآیند. در این مقاله، به واکاوی شهودهای متعارفی میپردازیم که، بیش از طبیعت معرفت، ...
بیشتر
بسیاری از معرفتشناسان اذعان دارند که اهمیت مثالهای نقض گتیه در آشکارسازی معضلی است که هنگام تحلیل مفهومی معرفت با آن مواجه میشویم. آنان معتقدند ریشه این معضل به نحوۀ ارزیابیمان از شهودهای متعارفی برمیگردد که برای تحلیل مفهومی بهکار میآیند. در این مقاله، به واکاوی شهودهای متعارفی میپردازیم که، بیش از طبیعت معرفت، ناظر به مشخصۀ اسنادیِ معرفت در زبان روزمرهاند و ظاهراً به کمکشان میتوان راهی برای برطرفکردن مثالهای نقض گتیه و موارد مشابهی یافت که امروزه به مثالهای نقض گتیهوار مشهورند. مقاله شامل دو بخش اصلی است. نخست، به سراغ سه پیشنهاد خواهیم رفت که، بهترتیب، منجر به حذف شرط توجیه، صدق و باور میشوند. زیرا به نظر میرسد حذف یکی از شروط سنتی معرفت میتواند تحلیل مفهومی معرفت را از گزند مثالهای نقض گتیه(وار) مصون نگهدارد. در بخش دوم، نشان خواهیم داد که چرا این سه پیشنهاد -و موارد مشابه- هنوز نتوانستهاند مثالهای نقض گتیه(وار) را برطرف کنند. از نظر ما، سه ایراد عمده بر آنها وارد است: (1) همۀ مصادیق معرفت را شامل نمیشوند؛ (2) برخی استدلالهای بهکاررفته در آنها منتج نیست؛ (3) یا متضمن سوءفهمهایی دربارۀ طبیعت زبان روزمره و عملکرد واژگان در آناند یا، بهلحاظِ روشی، دارای تکیهگاه و تبعاتی مناقشهبرانگیزند. باآنکه دامنۀ نفوذ ایرادهای (1) و (2) به پیشنهادهای طرحشده در این مقاله محدود است، ولی معتقدیم ایراد (3) میتواند پا را فراتر نهد و حتی شامل پیشنهادهایی شود که این بار با تکیه بر شهودهای متعارفمان دربارۀ طبیعت معرفت قصد دارند راهی برای برطرفکردن مثالهای نقض گتیه(وار) بگشایند.
مقداد قاری؛ سید علی کلانتری
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1399، ، صفحه 153-180
چکیده
بنا بر نظریۀ هنجارینگیِ باور در معرفتشناسی، باور حالت ذهنی هنجارین میباشد. نسخههای متعددی از این نظریه در متون فلسفی موجود است که در این مقاله به بررسی دو نسخۀ معروف از آنها خواهیم پرداخت. نسخۀ اول ناظر به هنجاری است که اصطلاحا «هنجار صدق» نامیده میشود؛ بر اساس این هنجار «شخص باید به p باور داشته باشد اگر و فقط اگر ...
بیشتر
بنا بر نظریۀ هنجارینگیِ باور در معرفتشناسی، باور حالت ذهنی هنجارین میباشد. نسخههای متعددی از این نظریه در متون فلسفی موجود است که در این مقاله به بررسی دو نسخۀ معروف از آنها خواهیم پرداخت. نسخۀ اول ناظر به هنجاری است که اصطلاحا «هنجار صدق» نامیده میشود؛ بر اساس این هنجار «شخص باید به p باور داشته باشد اگر و فقط اگر p صادق باشد» (Shah 2003, 2009). بر اساس نسخۀ دیگر «شخص باید به p باور داشته باشد اگر و تنها اگر p را بداند» (Williamson 2000, Brown 2010). بحث در باب این نظریات، مبحثی است گسترده که طبعاً بررسی تمامیِ آنها خارج از محدوده و هدف مقالۀ پیش رو است. تمرکز ما در این مقاله، ناظر به انتقادات مهمی است که شاکِل (Shackel) مطرح ساخته است. بر اساس این انتقاد، گزارههای خودارجاعی وجود دارند که هنجارهای معرفی شده در ارت.باط با آنها دچار تناقض میگردند. در این مقاله به نقد و بررسی انتقادات شاکل خواهیم پرداخت.