شیخ شهابالدین سهروردی، بنیانگذار فلسفه اشراق، نوآوریهایی ریشهای در فلسفۀ اسلامی دارد از جمله در بحث از انواع انگارهها (مفاهیم). در این بحث ضمن نقد نگاه مشائی، انگارهها را به دو بخش حقیقی و اعتباری تقسیم میکند و وجود را در دسته دوم قرار میدهد. دیدگاه فرگه در تقسیم انگارهها به مرتبه یک و مرتبه دو و نظر او در باره انگاره ...
بیشتر
شیخ شهابالدین سهروردی، بنیانگذار فلسفه اشراق، نوآوریهایی ریشهای در فلسفۀ اسلامی دارد از جمله در بحث از انواع انگارهها (مفاهیم). در این بحث ضمن نقد نگاه مشائی، انگارهها را به دو بخش حقیقی و اعتباری تقسیم میکند و وجود را در دسته دوم قرار میدهد. دیدگاه فرگه در تقسیم انگارهها به مرتبه یک و مرتبه دو و نظر او در باره انگاره وجود شباهتهای قابل توجهی به نظر سهروردی دارد. با این حال، تفاوتهای مهمی بین این دو دیدگاه را در پیامدهای مابعد الطبیعی نمیتوان نادیده گرفت. در حالیکه هر دو فرق محمول وجود با دیگر محمولها را برجسته ساخته و تبیین کردهاند، نقشی که به آن دادهاند در دو نظام فلسفی متفاوت است. نزد سهروردی کارکرد مفاهیم اعتباری ممکن ساختن شناخت است و نزد فرگه دسته بندی انگارههای مرتبه یک به راستین و دروغین.
ژیل دلوز و فلیکس گتاری در آخرین کتاب مشترکشان «فلسفه چیست؟»، فلسفه را خلق مفاهیم در گسترۀ درونبودی یا درونماندگاری میدانند. به گفتۀ تئودور آدورنو، فلسفه بهتر است مسائل بزرگ و کلان را رها سازد. اما ترک مسائل بزرگ و مخالفت با نظامسازی به معنای پایان فلسفه نیست و فیلسوفانِ جدید شیوهها و الگوهای جدیدی از اندیشیدن را عرضه کردهاند. ...
بیشتر
ژیل دلوز و فلیکس گتاری در آخرین کتاب مشترکشان «فلسفه چیست؟»، فلسفه را خلق مفاهیم در گسترۀ درونبودی یا درونماندگاری میدانند. به گفتۀ تئودور آدورنو، فلسفه بهتر است مسائل بزرگ و کلان را رها سازد. اما ترک مسائل بزرگ و مخالفت با نظامسازی به معنای پایان فلسفه نیست و فیلسوفانِ جدید شیوهها و الگوهای جدیدی از اندیشیدن را عرضه کردهاند. فلسفه به مثابه خلق مفاهیم میکوشد با نگریستن به فعالیت فلسفی از چشماندازی متفاوت، به فلسفه معنای جدیدی ببخشد. این مقاله میخواهد اجمالاً نشان دهد که تعریف کارکردهایی جدید برای فلسفه چگونه از خلال فلسفه به مثابۀ خلق مفاهیم ممکن میشود. با مقایسۀ رویکرد دلوز و گتاری با مفهوم بذرافشانی نزد ژاک دریدا و همینطور اشارۀ آلن بدیو به خلاقانه بودن فعالیت فلسفی، نشان خواهیم داد که در اندیشۀ فیلسوفان متأخر فرانسوی، فلسفه چه جایگاهی دارد و چگونه میتواند در عرصۀ حیات و فرهنگ بشری در کنار علم و هنر ایفای نقش کند. در این پارادایم فکری مضامینی از قبیل خلاقیت و شدن، تحت تأثیر آموزههای نیچه، اهمیت مییابد و بر جنبۀ کنشگرایانۀ کردوکار فلسفی تأکید میشود.
گفتههای صدر المتألهین در بارۀ معنا در مباحث مختلف به ظاهر از تردید وی بین نظریۀ دلالی و نظریۀ ذهنی حاکی است؛ اما با تعمق در این سخنان وبا توجه به مبانی اساسی حکمت متعالیه، می توان دیدگاهی یکدست ومنسجم در باب معناداری به او نسبت داد که میانۀ این دو نظریه قرار دارد و متأثر از معرفت شناسی و وجود شناسی او است. برای اظهارات متفاوتش می توان ...
بیشتر
گفتههای صدر المتألهین در بارۀ معنا در مباحث مختلف به ظاهر از تردید وی بین نظریۀ دلالی و نظریۀ ذهنی حاکی است؛ اما با تعمق در این سخنان وبا توجه به مبانی اساسی حکمت متعالیه، می توان دیدگاهی یکدست ومنسجم در باب معناداری به او نسبت داد که میانۀ این دو نظریه قرار دارد و متأثر از معرفت شناسی و وجود شناسی او است. برای اظهارات متفاوتش می توان محملی یافت که توضیح دهد این تفاوت ها قابل فروکاستن به انواع گوناگون ادراک است. در نظریۀ معناداری صدرا، واژگان از نظر ساخت معنایی دو دسته اند. یک دسته هم مفهوم دارند وهم مدلول. دستۀ دیگر فقط مدلول دارند.