نظریه شکلگرا بر این باور است که سینما متناظر با نظام ادراکی انسان، واقعیت بیرونی را در زمان، مکان، علیت، و سایر شاکلههای درونی خودش صورتبندی میکند.بنابراین نظریه، فیلم چون نتیجهی ذهن آگاه و نیت هدفمند بازنمود کننده است، پس مصداق بازنمایی که مولفهی اصلی هنر است تلقی میشود؛ و نظریه رقیب، یعنی واقعگرا به دلیل آنکه ...
بیشتر
نظریه شکلگرا بر این باور است که سینما متناظر با نظام ادراکی انسان، واقعیت بیرونی را در زمان، مکان، علیت، و سایر شاکلههای درونی خودش صورتبندی میکند.بنابراین نظریه، فیلم چون نتیجهی ذهن آگاه و نیت هدفمند بازنمود کننده است، پس مصداق بازنمایی که مولفهی اصلی هنر است تلقی میشود؛ و نظریه رقیب، یعنی واقعگرا به دلیل آنکه سینما را روند مکانیکی تقلید از واقعیت قلمداد میکند اساساً مصداق بازنمایی تلقی نمیشود و از این رو راهی به جانب آفرینش هنری پیدا نمیکند.این نوشتار بر آن است تا با تبیین و بررسی وجوه شناختیِ نظریه شکلگرا و تقرر آن در پارادایم «وجود ذهنی ـ وجود عینی» و واکاوی واضح و متمایز از مفهوم «بازنمایی» در فلسفه کلاسیک، صحت ادعای شکلگرایی را در تحقق بازنمایی در سپهر نظریه خود و نفی آن در نظریه رقیب، مورد پرسش قرار دهد.