محمد جعفر جامه بزرگی؛ محمد سعیدی مهر
دوره 8، شماره 2 ، اسفند 1394، ، صفحه 51-70
چکیده
مسئله ذهن ـ بدن و چگونگی وجود امر ذهنی در جهان فیزیکی، یکی از مهمترین مسائل در تاریخ اندیشه بشری است و دیدگاههای فراوانی برای تبیین آن عرضه شده است. آفرینشگرایی و دوگانهانگاری منبعث از آن، در تبیین نحوه تعامل ذهن ـ بدن موفقیتی نداشتند. همین ناکامی باعث طرح دیدگاههای فیزیکالیستی و نظریات تقلیلی شد. در این نظریه، ویژگیهای ذهنی ...
بیشتر
مسئله ذهن ـ بدن و چگونگی وجود امر ذهنی در جهان فیزیکی، یکی از مهمترین مسائل در تاریخ اندیشه بشری است و دیدگاههای فراوانی برای تبیین آن عرضه شده است. آفرینشگرایی و دوگانهانگاری منبعث از آن، در تبیین نحوه تعامل ذهن ـ بدن موفقیتی نداشتند. همین ناکامی باعث طرح دیدگاههای فیزیکالیستی و نظریات تقلیلی شد. در این نظریه، ویژگیهای ذهنی حذف یا در بهترین حالت به امر فیزیکی قابل تقلیل است. اما پاسخهای فیزیکالیسم نیز تنها به حذف صورت مسئله منجر شده و توان تبیین نحوه وجود ویژگیهای غیرفیزیکی در جهان فیزیکی را نداشته است. در این میان، نظریه نوخاستهگرایی پاسخی جدید به این مسئله پیش روی نهاده است. بر اساس نوخاستهگرایی، ذهن و ویژگیهای ذهنی، برآمده از فرآیند تکامل بدن فیزیکی است و در عین حال، غیر قابل تقلیل به آن است. به عبارت دیگر بدن فیزیکی، سیستمی سیال و پویا است که در بالاترین سطح پیچیدگی سیستمی، موجب ظهور ذهن و آگاهی میشود. همچنین این نظریه مزیتهایی در تقابل با دوگانهانگاری و تقلیلگرایی در تبیین ارتباط ذهن ـ بدن دارد، زیرا برخلاف آفرینشگرایی ضمن پذیرش دوگانگی، تصویری از تکامل بیولوژیکی ذهن و ارتباط آن با مغز ارائه میکند و از سوی دیگر، ضمن پذیرش فیزیکالیسم و تکامل طبیعی تقلیلگرایی را مردود میشمارد.
وحید خادم زاده؛ محمد سعیدی مهر
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1393
چکیده
استعاره در دیدگاه سنتی نوعی آرایهی ادبی محسوب میشود. توصیه ارسطو و حکمای مسلمان این است که کاربرد استعاره باید منحصر در متون ادبی باقی بماند. لیکاف با نقد این دیدگاه بیان میدارد که استعاره بخش جدایی ناپذیری از فرایند تفکر در انسان است. اندیشه استعاری امری اجتناب ناپذیر، فراگیر و معمولا ناآگاهانه است. استعاره مفهومی در واقع یک ...
بیشتر
استعاره در دیدگاه سنتی نوعی آرایهی ادبی محسوب میشود. توصیه ارسطو و حکمای مسلمان این است که کاربرد استعاره باید منحصر در متون ادبی باقی بماند. لیکاف با نقد این دیدگاه بیان میدارد که استعاره بخش جدایی ناپذیری از فرایند تفکر در انسان است. اندیشه استعاری امری اجتناب ناپذیر، فراگیر و معمولا ناآگاهانه است. استعاره مفهومی در واقع یک قلمرو ذهنی را بر حسب قلمروی ذهنی دیگر مفهومسازی میکند.در این مقاله ابتدا به معرفی نظریه معاصر استعاره که توسط لیکاف ارائه شده است، میپردازیم. سپس در پرتوی نظریه مذکور، مفهوم علیت را مورد بررسی قرار میدهیم. استفاده از مفهوم مذکور منحصر به فلسفه نیست. بلکه در تمامی متون علمی و همچنین زبان متعارف میتوان این مفهوم را مشاهده کرد. لیکاف میکوشد که با نگاهی کلان به این مفهوم، نشان دهد که میان کاربرد متعارف و فلسفی این مفهوم ارتباطی منسجم و هماهنگ برقرار است. مفهوم علیت شامل یک بخش نحیف تحت اللفظی و بسطهای گسترده استعاری است. هر یک از تئوریهای فلسفی علیت در واقع حاصل تمرکز بر بخشی از این استعارههای علّی است. علل چهارگانه ارسطویی نیز از این قاعده مستثنا نیستند و مبتنی بر بنیانهایی استعاری شکل گرفتهاند.