سجاد ممبینی
دوره 15، شماره 1 ، شهریور 1401، ، صفحه 231-250
چکیده
ظریۀ انتقادی را همواره فلسفه و جامعهشناسیِ معاصر بهمثابۀ چیزی متعیَّن و «شناختهشده» درک کردهاند که ریشههای اصلیِ خود را در منفیّت هگلی-مارکسی مییابد. اما کمتر به این مسئله توجه شده که آیا میتوان تبارهای نظری دیگری نیز برای آن شناسایی نمود؟ لایبنیتس را میتوان فیلسوفی دانست که، از دریچۀ فلسفۀ دیفرانسیلی خود، تأثیری ...
بیشتر
ظریۀ انتقادی را همواره فلسفه و جامعهشناسیِ معاصر بهمثابۀ چیزی متعیَّن و «شناختهشده» درک کردهاند که ریشههای اصلیِ خود را در منفیّت هگلی-مارکسی مییابد. اما کمتر به این مسئله توجه شده که آیا میتوان تبارهای نظری دیگری نیز برای آن شناسایی نمود؟ لایبنیتس را میتوان فیلسوفی دانست که، از دریچۀ فلسفۀ دیفرانسیلی خود، تأثیری حاشیهای ولی نیرومند بر نظریۀ انتقادی برجای نهاد. در این مقاله نشان داده میشود که سه مفهوم زیباییشناختیِ ناهمسانی، خودبسندگی و هماهنگی چگونه در حساب تفاضلیِ لایبنیتسی ریشه دارند و میتوانند با استفاده از مفاهیمی چون اینهمانی، موناد و همامکانی توضیح داده شوند. علاوه بر شناسایی برخی ریشههای لایبنیتسیِ زیباییشناسی منفی، این پرسش نیز مطرح میشود که مفاهیمِ یادشده در چه نسبتی با مفاهیم دیفرانسیلی قرار میگیرند؟ بهجز مفهومِ ناهمسانی نزد آدورنو که بهنوعی در رابطهای آنتاگونیستی با اصل اینهمانی قرار دارد، دو مفهوم دیگر را میتوان صورتهایی فلسفی-زیباشناختی از مفاهیمی ریاضیاتی دانست، بهنحویکه هنرِ خودبسنده نوعی موناد و هماهنگی صورتی از پیوستگی نشان داده میشود. این مسئله که نظریۀ زیباشناسی چگونه میتواند از ریاضیات متأخر الهام پذیرد ایدۀ اصلی این پژوهش است.
حسین افراسیابی؛ سجاد ممبینی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394، ، صفحه 31-50
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفۀ هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایتشناسانۀ وی به تاریخ را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیباییشناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیباییشناسی منفی آدورنویی است، بر پایۀ عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که نوع تلقی بنیامین از آن، خود محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفۀ هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایتشناسانۀ وی به تاریخ را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیباییشناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیباییشناسی منفی آدورنویی است، بر پایۀ عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که نوع تلقی بنیامین از آن، خود محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه و مسیانیسم که در فلسفۀ هنر بنیامین جایگاهی ویژه دارند، به گونهای خاص با مفهوم تمثیل و نیز با یکدیگر پیوند یافته و در نهایت با غایتشناسی تاریخی وی ارتباط مییابند. تاریخ که از نظرگاه بنیامین سراسر پوشیده از تجربۀ رنج و شکست است، به واسطۀ تمثیل در اثر هنری به بیان در میآید. اما کار زیباییشناسی انتقادی توقف در بیان تجربۀ رنج نیست، بلکه با بیان آن قصد دارد به سوی موقعیتی آرمانیتر رهنمون شود. تمثیل که رگههایی از بشارت مسیانیستی را در خود حمل میکند، همواره با اشارهای به رنج، قصد فراروی از آن را دارد و این همان برنامۀ کلی استاتیک انتقادی در گذر از فاکتها به سوی بایستهها است. بدینگونه است که بنیامین در نهایت، امکان گسست تاریخی از پیوستار رنج را بواسطۀ تمثیل هنری میسر میداند.
حسین افراسیابی؛ سجاد ممبینی
دوره 8، شماره 1 ، شهریور 1394
چکیده
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفۀ هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایتشناسانۀ وی را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیباییشناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیباییشناسی منفی آدورنویی است، بر پایۀ عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه و مسیانیسم که در فلسفۀ هنر بنیامین ...
بیشتر
پژوهش حاضر به دنبال آن است تا با تأملی در فلسفۀ هنر والتر بنیامین، مبانی رویکرد غایتشناسانۀ وی را مورد مطالعه و واکاوی قرار دهد. زیباییشناسی انتقادی بنیامین که خود مبنای زیباییشناسی منفی آدورنویی است، بر پایۀ عنصر تمثیل شکل گرفته است؛ عنصری که محصول تصور خاص وی از زبان است. مفاهیم تجربه، مکاشفه و مسیانیسم که در فلسفۀ هنر بنیامین جایگاهی ویژه دارند، به گونهای خاص با مفهوم تمثیل و نیز با یکدیگر پیوند یافته و در نهایت با غایتشناسی تاریخی وی ارتباط مییابند. تاریخ که از نظرگاه بنیامین سراسر پوشیده از تجربۀ رنج و شکست است، به واسطۀ تمثیل در اثر هنری به بیان در میآید. اما کار زیباییشناسی انتقادی توقف در بیان تجربۀ رنج نیست، بلکه با بیان آن قصد دارد به سوی موقعیتی آرمانیتر رهنمون شود. تمثیل که رگههایی از بشارت مسیانیستی را در خود حمل میکند، همواره با اشارهای به رنج، قصد فراروی از آن را دارد و این همان برنامۀ کلی استاتیک انتقادی در گذر از فاکتها به سوی بایستههاست. بدینگونه است که بنیامین در نهایت، امکان گسست تاریخی از پیوستار رنج را بواسطۀ تمثیل هنری میسر میداند.