نظریه سوژه ی سیال کریستوا را میتوان تلفیقی از دو حوزه روانکاوی و زبانشناسی در نظر گرفت. نوشته های اولیه کریستوا بر تحلیل های لاکان از مرحله آینهای و عقده ادیپ مبتنی است. این دو مرحله شرایط لازم را برای شکلگیری آنچه وی بعدها «سوژه در فرآیند» میداند فراهم میآورد. اما برخلاف لاکان، کریستوا جنبههای اجتماعی و تاریخی سوبژکتیویته ...
بیشتر
نظریه سوژه ی سیال کریستوا را میتوان تلفیقی از دو حوزه روانکاوی و زبانشناسی در نظر گرفت. نوشته های اولیه کریستوا بر تحلیل های لاکان از مرحله آینهای و عقده ادیپ مبتنی است. این دو مرحله شرایط لازم را برای شکلگیری آنچه وی بعدها «سوژه در فرآیند» میداند فراهم میآورد. اما برخلاف لاکان، کریستوا جنبههای اجتماعی و تاریخی سوبژکتیویته را نیز در نظر میگیرد. از سوی دیگر کریستوا از نظریه زبانشناسی سوسوری نیز متاثر بوده است. میتوان گفت الگوی کنش معنایی کریستوا از پیوند روانکاوی لاکانی و نشانهشناسی سوسور گرفته شده است. تصور او از کارکردهای نشانهای و نمادین که به زندگی اجتماعی و روانی مربوط میشود، مبتنی بر تمایز انگیزههای پیشاادیپی و ادیپی میباشد، در مقابل امرنمادین سیستم ادیپ شدهای است که به واسطه قانون پدر شکل گرفته است و این دو با هم دو وجه «سوژه سخنگو» را تشکیل میدهند. در این مقاله قصد داریم به این زمینههای نشانهای شکلگیری سوژه بپردازیم. کریستوا با تکیه بر امر مادرانه، علیه تقلیل معاصر سوژه به قلمرو نمادین استدلال میکند.
آثار ادبی و هنری خلاقه نهتنها معنای تازهای خلق میکنند، بلکه شیوۀ تازهای برای معناداری و درنتیجه تحول و دگرگونی ساختار ادبی و همچنین سوژۀ هنرمند را در پی دارند. معنایی که بر اساس ساختارهای از پیش موجود و هنجارهای شکل گرفته کار نمیکند و در واقع تنها با با دگرگون ساختن اصول پذیرفته شده، نحوه جدیدی از معناداری را معرفی میکنند. ...
بیشتر
آثار ادبی و هنری خلاقه نهتنها معنای تازهای خلق میکنند، بلکه شیوۀ تازهای برای معناداری و درنتیجه تحول و دگرگونی ساختار ادبی و همچنین سوژۀ هنرمند را در پی دارند. معنایی که بر اساس ساختارهای از پیش موجود و هنجارهای شکل گرفته کار نمیکند و در واقع تنها با با دگرگون ساختن اصول پذیرفته شده، نحوه جدیدی از معناداری را معرفی میکنند. این خصلت دگرگونکننده را کریستوا در زبان شاعران آوانگارد و درون یک سیستم نمادین و از پیش پذیرفته شده تشخیص میدهد. در نظر کریستوا در یک اثر نوآورانه و به طور کلی خلاق ادبی، عناصر متن زایشی یا خصلت نشانهای زبان، از تغییر جهتی در سوژه سخنگو و وجود ظرفیتی برای بازی و لذت حکایت میکنند که اجبار و الزام کلی قانون نمادین را نقض کرده و مفهومی از «مرز» و همچنین سرپیچی، فراروی و یا تخلف از مرز را به همراه دارد. بنابراین، این «عمل» را میتوان پذیرش قانون نمادین و توأمان، فراروی از آن قانون جهت احیای آن دانست. موضوعی که میتوان مصادیق آن را در قالبهای ادبی و هنری گوناگون سراغ گرفت و بر این اساس چارچوب نظریهای در ادبیات از منظر کریستوا ترسیم کرد. اما چنین نظریهای میتواند ابعاد گوناگونی بیابد و از زیباییشناسی به شکل معمول نیز فراتر رود و برای ادبیات و هنر جایگاهی فراتر از یک ابژه زیباییشناسی قائل شود. امری که قادر است تحول و دگرگونی سوژه و فرهنگ را در پی داشته باشد.
نظریۀ نقادانه کریستوا تحت اصطلاح معناکاوی یا تحلیل معنایی را می توان تلفیقی از دو حوزة نشانه شناسی و روانکاوی تفسیر کرد. این نظریه که چارچوب عمده نقدها و دیگر آرای او بویژه در مورد سوژة سخنگو را شکل م یدهد، از حوز ههای گوناگون دانش از جمله نشان هشناسی و روانکاوی وام می گیرد، اما با وارد ساختن اصلاحاتی بر هر یک از آنها حاصل شده است. همچنین ...
بیشتر
نظریۀ نقادانه کریستوا تحت اصطلاح معناکاوی یا تحلیل معنایی را می توان تلفیقی از دو حوزة نشانه شناسی و روانکاوی تفسیر کرد. این نظریه که چارچوب عمده نقدها و دیگر آرای او بویژه در مورد سوژة سخنگو را شکل م یدهد، از حوز ههای گوناگون دانش از جمله نشان هشناسی و روانکاوی وام می گیرد، اما با وارد ساختن اصلاحاتی بر هر یک از آنها حاصل شده است. همچنین این نظریه می تواند کلید راهیابی به اندیش ههای کریستوا به عنوان فیلسوفی پساساختارگرا بویژه در تحلیلهای او در زمینۀ هنر و ادبیات باشد. مقالۀ پیش رو نیز به این مسئله م یپردازد که کریستوا چگونه این دو دانش را در نظریۀ تحلیل معنایی خود بویژه در حوزه هنر و ادبیات تلفیق م یکند. اگر نظم نمادینِ زبان را با خودآگاهی یکی بگیریم، م یتوانیم امر نشان هشناختی یا کورا را ناخودآگاه زبان بدانیم. بدین ترتیب کریستوا با تلقی تازه خود از نشان هشناسی که متفاوت از مفهوم و معنای استاندارد آن به عنوان علمِ نشانه ها و یا نظام نشان های است، میان نشان هشناسی و روانکاوی ارتباط برقرار میسازد و سعی دارد نظریه ای بر این پایه برای معناداری بویژه در هنر و ادبیات تدارک ببیند. نفوذ امر نشان هشناختی به درون زبان همانا بازگشت زبانِ سرکو بشده است. امر نشانه شناختی پیوسته به ساختار نمادینِ معنا نفوذ می کند و بنابراین سیالیت و عد متجانس را از نو در سوژة سخنگو/نویسنده بر پا م یسازد. همچنین امر نشانه شناختی، فرآیند آفرینش را از نو احیا م یکند و پی ششرط اساسی نظم نمادین است.