سید علی یزدانی؛ احمد علی اکبر مسگری
دوره 9، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 233-265
چکیده
طبیعی است که رنگ و بویِ کانتیِ فضایِ تفکرِ فیشته، محقق را به ردیابیِ مباحثِ کانت در فلسفهیِ فیشته، که خود آن را علمِ دانش مینامد، سوق دهد. البته، ادعایِ ما این است که با نظر به فلسفهیِ عملیِ کانت و کاویدنِ نقدِ دوم، و نه نقدِ اول، است که میتوان دِین ریشهایِ فیشته را به کانت یافت؛ این ایدهیِ کانتی که به نظر ما نطفهیِ بسطِ علمِ ...
بیشتر
طبیعی است که رنگ و بویِ کانتیِ فضایِ تفکرِ فیشته، محقق را به ردیابیِ مباحثِ کانت در فلسفهیِ فیشته، که خود آن را علمِ دانش مینامد، سوق دهد. البته، ادعایِ ما این است که با نظر به فلسفهیِ عملیِ کانت و کاویدنِ نقدِ دوم، و نه نقدِ اول، است که میتوان دِین ریشهایِ فیشته را به کانت یافت؛ این ایدهیِ کانتی که به نظر ما نطفهیِ بسطِ علمِ دانش به حساب میآید، آموزهیِ برتریِ عقلِ عملی بر عقلِ نظری است. در موردِ فیشته، نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که مطلع شدن از شرایط و احوالِ زندگی او بسیار در شناختِ هر چه بهتر این فیلسوفِ نظری- سیاسی- دینی مساعدت خواهد کرد. بنابراین، ابتدا نگاهی به وضعیتِ فکری اواخر سدهیِ هجدهم میافکنیم؛ سپس مقصودِ کانت را از ایدهیِ برتریِ عقلِ عملی به نظری از نقدِ دوم استخراج میکنیم؛ و نهایتاً نشان میدهیم که این ایده اساسیترین مقومِ علمِ دانش است.