پرسش از سرشت سوژهی پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، در نگاه نخست، غالبا دازاین خویشمند هایدگر یا وجود لنفسه (انسان مسؤول) سارتر را به خاطر میآورد. اما با توجه به مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه و شناختیِ منظر پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، شاید بتوان هر تعیّنِ مبتنی بر اصالت و خویشمندی- همچون دو پیشنهاد مذکور- را ناکافی ...
بیشتر
پرسش از سرشت سوژهی پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، در نگاه نخست، غالبا دازاین خویشمند هایدگر یا وجود لنفسه (انسان مسؤول) سارتر را به خاطر میآورد. اما با توجه به مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه و شناختیِ منظر پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، شاید بتوان هر تعیّنِ مبتنی بر اصالت و خویشمندی- همچون دو پیشنهاد مذکور- را ناکافی و یا حتی بالکل تناقضآمیز انگاشت. اگر نقد لویناسیِ سوبژکتیویته در معنای بالا و تأکید او بر وجوه نااصیل خودبودگی دازاین صادق باشد، به نظر میرسد برای رسیدن به این سوژه و سوبژکتیویتهی ویژه باید مسیری متفاوت (یا متعارض) را پیش گرفت. نوشتهی حاضر برای ارائهی دورنمایی از این سوژهی پدیدارشناسانه و اگزیستانسیالیستی -آن چه در یک بررسی تاریخی، از این منظر، فاعل تاریخ شناخته شده و، در نتیجه، باید موضوع پژوهش تاریخی باشد- بر آراء خوسه ارتگا ئی گاست تمرکز خواهد کرد. اولویت «بودن» بر «داشتن» نزد مارسل، تمایز هایدگری میان «تودستبودگی» و «پیشدستبودگی»، بصیرت هوسرل مبنی بر تامپذیری همواره ناتمام ادراک اشیاء و تجربهی «چارگانه«ی هایدگری، از جمله مهمترین بصیرتهای پدیدارشناسان و اگزیستانسیالیستهای راهبری است که راه را برای ارائهی راهحلی متفاوت هموار میکنند و همگی نوید ظهور یک اگزیستانسیالیسم قومی را میدهند. نتیجه و سرجمع این بصیرتهای سازنده را میتوان در تعریف خاص ارتگا از «وضعیت» و همچنین «افق امکانات»، و در نهایت، مفهوم «پوئبلو» نزد او یافت. «پوئبلو»- از اصطلاحات پرتکرار در دستگاه فکری ارتگا- از طریق تفسیری ویژه میتواند آن سوژه و سوبژکتیویتهی غیرفردی و، در عین حال، غیرجهانیِ وفادار به مبانی فلسفههای پدیدارشناسانه و اگزیستانسیالیستی باشد.