سید محمدحسن آیت الله زاده شیرازی؛ ارش جمشیدپور
دوره 11، شماره 1 ، شهریور 1397، ، صفحه 7-30
چکیده
ایمانوئل کانت در تمهیدات به صراحت میگوید که تذکّر و هشدارِ دیوید هیوم بود که او را نخستین بار از خوابِ جزمیت بیدار کرد. علیرغمِ اذعانِ کانت، هنوز بر کانتشناسان روشن نیست که هیوم دقیقاً چگونه کانت را از خوابِ جزمیت بیدار کرد. اختلافِ مفسران برخاسته از این است که در موردِ هیچ کدام از جوانبِ این تأثیر و تأثر اجماعی وجود ندارد. آیا بحثِ ...
بیشتر
ایمانوئل کانت در تمهیدات به صراحت میگوید که تذکّر و هشدارِ دیوید هیوم بود که او را نخستین بار از خوابِ جزمیت بیدار کرد. علیرغمِ اذعانِ کانت، هنوز بر کانتشناسان روشن نیست که هیوم دقیقاً چگونه کانت را از خوابِ جزمیت بیدار کرد. اختلافِ مفسران برخاسته از این است که در موردِ هیچ کدام از جوانبِ این تأثیر و تأثر اجماعی وجود ندارد. آیا بحثِ هیوم از علیت کانت را از خوابِ جزمیت بیدار کرد، یا بحثِ او از تعارضهای قوۀ تخیل؟ اگر اولی ست، کدام بحثِ هیوم از علیت؟ کدام کتابِ هیوم بر کانت تأثیر گذاشته است؟ آیا کانت اساساً آشناییِ دستاوّلی با مکتوباتِ هیوم داشته است؟ در مقدمه، پرسشهای مختلفِ مرتبط با مسئله را متمایز میکنیم. در بخشِ اول، به جنبۀ تاریخیِ تأثیرِ هیوم و میزانِ آشناییِ کانت با دو کتابِ هیوم میپردازیم. در بخشِ دوم، استدلال میکنیم که بحثِ هیوم از «اصلِ علّیِ عام» در کتابِ رسالهای در بابِ طبیعتِ انسان کانت را از خوابِ جزمیت بیدار کرده است. اگر دیدگاهِ ما دربارۀ نسبتِ هیوم و کانت درست یا موجه باشد، آنگاه سایرِ تأثیراتِ هیوم بر کانت را نیز باید با نظر به همین دیدگاه تبیین کرد. در نتیجهگیری، خلاصهای از یافتههای تحقیق را ارائه میکنیم.
سید محمد حسن آیت الله زاده شیرازی
دوره 7، شماره 1 ، شهریور 1393
چکیده
نظریۀ علیت منفرد و قانون آرمسترانگ بسیار شنیده شده است. اما مهم آن است که آنها را به عنوان بخشی از سیستم متافیزیکی او فهم کنیم. او یک نظریه پرداز در مورد صادقساز است و تمام آرای متافیزیکی او میبایست در راستای وضع صادقسازها تفسیر شود. در این مقاله پس از طرح مسأله مورد مناقشه بین تعمیمگرایان و منفردگرایان در موضوع علیت، ابتدا چهارچوب ...
بیشتر
نظریۀ علیت منفرد و قانون آرمسترانگ بسیار شنیده شده است. اما مهم آن است که آنها را به عنوان بخشی از سیستم متافیزیکی او فهم کنیم. او یک نظریه پرداز در مورد صادقساز است و تمام آرای متافیزیکی او میبایست در راستای وضع صادقسازها تفسیر شود. در این مقاله پس از طرح مسأله مورد مناقشه بین تعمیمگرایان و منفردگرایان در موضوع علیت، ابتدا چهارچوب کلی متافیزیک آرمسترانگ و سپس نظریۀ علیت او را به اختصار بیان میکنم. مطابق فهم من، او یک منفردگرا است، اما به وجود قانون به عنوان بخشی سازنده از اوضاع امور جهان اعتقاد دارد. در پایان معلوم خواهم کرد که این طریق از فهم نظریۀ او در مورد قانون طبیعت بعضی از کج فهمی را بر ملا میکند. به طور خاص معلوم میشود که نقض معروف الکساندر برد در مورد دوری بودن بیان آرمسترانگ اساساً وارد نمیباشد.