علمی - پژوهشی
مونا آل سید؛ آیدین کیخایی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 7-23
چکیده
ژان بودریار (2007–1929) یکی از چهرههای رویکرد پساساختارگراییست و موضع نظری قابلتوجهی نسبت به امر واقع و مسائل اجتماعی دارد. در دیدگاه او، امر واقع دارای وجهی برساختی است که در بطن نظام زبانی شکل میگیرد و تنها بهواسطۀ نظام نشانهشناختی قابلتبیین و درک است. به همین دلیل، نشانه در نظام اندیشۀ او مرکزیت دارد و همۀ مفاهیم در ...
بیشتر
ژان بودریار (2007–1929) یکی از چهرههای رویکرد پساساختارگراییست و موضع نظری قابلتوجهی نسبت به امر واقع و مسائل اجتماعی دارد. در دیدگاه او، امر واقع دارای وجهی برساختی است که در بطن نظام زبانی شکل میگیرد و تنها بهواسطۀ نظام نشانهشناختی قابلتبیین و درک است. به همین دلیل، نشانه در نظام اندیشۀ او مرکزیت دارد و همۀ مفاهیم در رابطه با آن بازتولید میشوند. او براساسِ این نظام فکری به بازتوضیح مفاهیم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جامعۀ سرمایهداری میپردازد و بر نابسندگی مفاهیم ارائهشدۀ پیشین در تحلیل موردمطالعهاش، با توجه به ابعادِ تحولات فرهنگی و اجتماعی، تأکید میکند. در این مقاله، «ارزش نشانهای»، بهعنوانِ مفهوم بنیادیِ نظریۀ او در تحلیل جامعۀ سرمایهداری و در راستای نقد نشانهشناختیاش بر مفهوم «ارزش مبادلۀ» مارکس، واکاوی میشود.
علمی - پژوهشی
جواد امین خندقی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 25-42
چکیده
در میان هنرها، فیلم به دلیل دارا بودن ویژگیهای منحصر به فردش از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از مسایل مهم در فلسفۀ فیلم، مسئلة «ادراک» است. تبیین و بررسی چیستی و چگونگی ادراک فیلم، زمینة پرداختن به مسایل دیگر در زمینۀ نسبت فیلم و شناخت است. در میان نظریههای فیلم، جریانی با عنوان «نظریة شناختی» پدید آمده است که به مسایلی ...
بیشتر
در میان هنرها، فیلم به دلیل دارا بودن ویژگیهای منحصر به فردش از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از مسایل مهم در فلسفۀ فیلم، مسئلة «ادراک» است. تبیین و بررسی چیستی و چگونگی ادراک فیلم، زمینة پرداختن به مسایل دیگر در زمینۀ نسبت فیلم و شناخت است. در میان نظریههای فیلم، جریانی با عنوان «نظریة شناختی» پدید آمده است که به مسایلی از این دست میپردازد. در این پژوهش، با بهرهگیری از روش گردآوری کتابخانهای و تحلیل کیفی محتوا، ادراک فیلم در بستر نظریة ادراک ابن سینا تبیین میشود. نتایج این پژوهش نشان میدهد که ادراک فیلم از مرتبة ادراک حسی آغاز و تا مرتبة ادراک عقلی متناسب با گونههای فیلم ادامه دارد. چیزی که تماشاگر میبیند، ترکیبی از نور رنگی و پرده است و زمان و مکان را نیز در همین قالب ادراک میکند. همچنین فلسفة ابن سینا قابلیت بحث فلسفی در بارة فیلم را دارد و پژوهشهایی از این دست، میتواند بستر تدوین نظریۀ شناختی فیلم در زمینة فلسفة اسلامی باشد.
علمی - پژوهشی
سید مسعود حسینی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 43-65
چکیده
فیشته در زیباییشناسی/فلسفۀ هنر آثاری به عظمت نقد قوۀ حکم کانت یا درسگفتارهایی دربارۀ زیباییشناسی هگل پدید نیاورده است. درنتیجه، تا مدتها عقیده بر این بود که او هیچ سهمی در زیباییشناسی ایدئالیسم آلمانی نداشته است. با وجود این، آثار اندکی از او برجا مانده که در آنها میتوان مصالح لازم برای طرح و بسط یک فلسفۀ هنر نوآورانه و بدیع ...
بیشتر
فیشته در زیباییشناسی/فلسفۀ هنر آثاری به عظمت نقد قوۀ حکم کانت یا درسگفتارهایی دربارۀ زیباییشناسی هگل پدید نیاورده است. درنتیجه، تا مدتها عقیده بر این بود که او هیچ سهمی در زیباییشناسی ایدئالیسم آلمانی نداشته است. با وجود این، آثار اندکی از او برجا مانده که در آنها میتوان مصالح لازم برای طرح و بسط یک فلسفۀ هنر نوآورانه و بدیع را تشخیص داد. در این مقاله، این رأی را مطرح میکنیم که فیشته در عرصۀ زیباییشناسی دستِکم دو اقدام اساسی انجام میدهد: (1) نخست اینکه با انتقال ثقل بحث از زیباییشناسی دریافت به فلسفۀ آفرینش هنری، به تعبیری در حوزۀ زیباییشناسی انقلابی کوپرنیکی صورت میدهد و لذا زیباییشناسی ذوق را به فلسفۀ هنر مبتنی بر روح آفریننده مبدل میسازد. (2) شأن زیباییشناسی (درحقیقت، حس زیباییشناسانه) را به مرتبۀ «شرطِ امکانِ فلسفه» ارتقا میدهد.
علمی - پژوهشی
رضا رنجبر؛ اصغر واعظی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 67-91
چکیده
ابرانسان مشهورترین اندیشۀ نیچه است و شهرت آن محدود به فلسفه نیست. بااینحال و درست به همین دلیل، برداشت از ابرانسان در بیشتر موارد برداشتی نادرست است. این برداشتهای نادرست تنها به فرهنگ عمومی محدود نمیشود و تاحدی از دشواری و پیچیدگی طرح خود این اندیشه ناشی شده است. در این مقاله با پیگیری نوشتههای نیچه –هماهنگ با خوانش ...
بیشتر
ابرانسان مشهورترین اندیشۀ نیچه است و شهرت آن محدود به فلسفه نیست. بااینحال و درست به همین دلیل، برداشت از ابرانسان در بیشتر موارد برداشتی نادرست است. این برداشتهای نادرست تنها به فرهنگ عمومی محدود نمیشود و تاحدی از دشواری و پیچیدگی طرح خود این اندیشه ناشی شده است. در این مقاله با پیگیری نوشتههای نیچه –هماهنگ با خوانش هایدگر از نیچه- نخست به پیوستگیِ عمیق میان ابرانسان و «آموزۀ بازگشتِ جاودانِ همان» پرداختهایم. آنگاه، جایگاه یکتایِ ابرانسان را در بههمرسیدنِ دو اندیشۀ سترگ نیچه -«بازگشتِ جاودان» و «اراده به قدرت»- نشان دادهایم؛ ابرانسان و مطلقِ واقعیت برای نیچه اینهماناند. پس از این، تفسیر هایدگر از این واقعیت و نسبت میان تکنیک و ابرانسان بیان شده است. بنابراین، با این تفسیر، ابرانسانِ نیچه و جهان تکنیکیِ هایدگر اندیشیدن به امری یگانهاند. در ادامه نشان دادهایم که چگونه «بازگشتِ جاودانِ همان» نیچه بیانِ متافیزیکیِ مصرف و بروزِ زمانمندیِ جهانِ تکنیکی است.
علمی - پژوهشی
رکسانا ریاحی؛ علی مرادخانی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 93-110
چکیده
هنر با متجسمساختن صورتهای ذهنی، تفکرِ آگاهانۀ ما را با طبیعتِ ناآگاه هماهنگ میکند. شلینگ شهود هنری را شهود عقلی عینیتیافته میداند، آنچه فلسفه تنها میتواند در قالب امر مثالی شهود کند، هنر بهصورت امر واقع خلق میکند، لذا هنر ارغنون سرمدی فلسفه است. آفرینش هنری که با فعالیت آگاهانه و آزادانه آغاز میشود، بهواسطۀ نبوغ، ...
بیشتر
هنر با متجسمساختن صورتهای ذهنی، تفکرِ آگاهانۀ ما را با طبیعتِ ناآگاه هماهنگ میکند. شلینگ شهود هنری را شهود عقلی عینیتیافته میداند، آنچه فلسفه تنها میتواند در قالب امر مثالی شهود کند، هنر بهصورت امر واقع خلق میکند، لذا هنر ارغنون سرمدی فلسفه است. آفرینش هنری که با فعالیت آگاهانه و آزادانه آغاز میشود، بهواسطۀ نبوغ، آزادی و طبیعت را اینهمانی میبخشد و در نهایت به یک امر ناآگاهِ عینی یعنی اثر هنری میانجامد. آنچه در آفریدۀ هنری میان امر آگاهِ آزاد و امر ناآگاهِ عینی هماهنگی ایجاد میکند، همان امر مطلق است که فلسفه با آن آغاز میشود. فلسفۀ هنر شلینگ را باید همچون وارونهسازی تأکید فیشته بر عقل عملی خواند، برخلاف فیشته که نظام خود را بر بنیان فعالیت آزادانۀ «من» بنا میکند، شلینگ تحقق راستین فعالیت انسان را در اثر هنری میداند که بهنحو عینی آفریده میشود. این مقاله با تبیین رابطۀ امر آگاه و امر ناآگاه و اثبات اینهمانی آنها در آفریدهای که بالاترین بیان طبیعت خوانده میشود، به بررسی جایگاه نبوغ در آفریدۀ هنری میپردازد. لذا هدف این است که در راستای اثبات تنزل جایگاه فلسفۀ عملی نشان داده شود چگونه امر مطلق در اثر هنری عینیت مییابد.
علمی - پژوهشی
مصطفی زالی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 111-130
چکیده
رابرت نوزیک، در بخش اول کتاب بیدولتی، دولت و آرمانشهر، با استفاده از روش دست پنهان، دولتی را تحت عنوان دولت کمینه استنتاج میکند. مقصود از روش دست پنهان آن است که تکوین امر سیاسی با ارجاع به امر غیرسیاسی توجیه میشود. ازاینرو، بدون پیشکشیدن صریح مفاهیم سیاسی، موجودیتی به نام دولت توجیه میشود. این دولت، یعنی دولت کمینه، که ...
بیشتر
رابرت نوزیک، در بخش اول کتاب بیدولتی، دولت و آرمانشهر، با استفاده از روش دست پنهان، دولتی را تحت عنوان دولت کمینه استنتاج میکند. مقصود از روش دست پنهان آن است که تکوین امر سیاسی با ارجاع به امر غیرسیاسی توجیه میشود. ازاینرو، بدون پیشکشیدن صریح مفاهیم سیاسی، موجودیتی به نام دولت توجیه میشود. این دولت، یعنی دولت کمینه، که حاصل تعدادی قرارداد خصوصی میان شهروندان است، وظیفۀ حفاظت از شهروندان را برعهده دارد. سپس در بخش دوم کتاب، پس از طرح نظریۀ استحقاقی عدالت، استدلال میکند که هر دولتی فراتر از دولت کمینه، که مشخصاً بهدنبالِ تحقق ایدۀ عدالت اجتماعی باشد، دولتی نامشروع است. این مقاله نخست، با تحلیل استدلالهای بخش دوم کتاب نوزیک، نقضهای او را بر عدالت اجتماعی و مشخصاً نظریۀ رالز و درنتیجه نامشروعبودنِ دولت فراکمینه رد میکند. سپس با تحلیل شیوۀ دست پنهان نشان میدهد که اولاً این روش موجب طرد ساختار بنیادین جامعه (موضوع عدالت از دیدگاه رالز) میشود. ثانیاً این دریافت از روشِ توجیه امر سیاسی، همراه با تفسیر موسع نوزیک از عدالت در اکتساب، هرگونه نگرش برابریگرا به توزیع را منابع طرد میکند. درنتیجه، مفروضات بخش اول کتاب نوزیک، از حیث روشی و محتوایی، با هر دولت فراکمینه ناسازگار است.
علمی - پژوهشی
محمد ساکت نالکیاشری؛ سید محمد حکاک
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 131-148
چکیده
باور ما به واقعیت اشیا و اشخاصی که با آنها سروکار داریم موضوع بحثی بنیادی در فلسفه موسوم به مسئلۀ جهان خارج است. پرسشهای اساسی این است که آیا ما به وجود جهان خارج معرفت داریم و آیا جهان خارج وجود دارد یا نه. معرفتشناسی بارکلی و تحلیل او از وجود اشیا او را بدان سو رهبر است که معرفت به وجود جهان خارج را بهمثابۀ امر مدرک بپذیرد و ...
بیشتر
باور ما به واقعیت اشیا و اشخاصی که با آنها سروکار داریم موضوع بحثی بنیادی در فلسفه موسوم به مسئلۀ جهان خارج است. پرسشهای اساسی این است که آیا ما به وجود جهان خارج معرفت داریم و آیا جهان خارج وجود دارد یا نه. معرفتشناسی بارکلی و تحلیل او از وجود اشیا او را بدان سو رهبر است که معرفت به وجود جهان خارج را بهمثابۀ امر مدرک بپذیرد و معرفت به وجود جهان خارج را بهمثابۀ امر مستقل از ذهن رد نماید. وجودشناسی بارکلی، که نتیجۀ مستقیم معرفتشناسی او و تحلیل او از مفهوم وجود است، او را به این نظر میکشاند که وجود اشیای مادی مستقل از ذهن را رد نماید، نظری که به تصورباوری بارکلی معروف است. ما در این مقاله برهان مبتنی بر تحلیل وجود، برهان مبتنی بر اصل شباهت، برهان مبتنی بر رد انتزاع و شاهبرهان بارکلی را بررسی و نقد نموده و به این نتیجه رسیدهایم که همۀ برهانهای او بر رد جهان محسوس، هرچند بهلحاظِ ساختار منطقی معتبرند، اما، بهعلتِ اشتمال بر مقدمهای نادرست، از اثبات مدعای او ناتواناند.
علمی - پژوهشی
مهدی سلیمانی خورموجی؛ علی فتح طاهری؛ سید مسعود سیف
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 149-176
چکیده
بسیاری از معرفتشناسان اذعان دارند که اهمیت مثالهای نقض گتیه در آشکارسازی معضلی است که هنگام تحلیل مفهومی معرفت با آن مواجه میشویم. آنان معتقدند ریشه این معضل به نحوۀ ارزیابیمان از شهودهای متعارفی برمیگردد که برای تحلیل مفهومی بهکار میآیند. در این مقاله، به واکاوی شهودهای متعارفی میپردازیم که، بیش از طبیعت معرفت، ...
بیشتر
بسیاری از معرفتشناسان اذعان دارند که اهمیت مثالهای نقض گتیه در آشکارسازی معضلی است که هنگام تحلیل مفهومی معرفت با آن مواجه میشویم. آنان معتقدند ریشه این معضل به نحوۀ ارزیابیمان از شهودهای متعارفی برمیگردد که برای تحلیل مفهومی بهکار میآیند. در این مقاله، به واکاوی شهودهای متعارفی میپردازیم که، بیش از طبیعت معرفت، ناظر به مشخصۀ اسنادیِ معرفت در زبان روزمرهاند و ظاهراً به کمکشان میتوان راهی برای برطرفکردن مثالهای نقض گتیه و موارد مشابهی یافت که امروزه به مثالهای نقض گتیهوار مشهورند. مقاله شامل دو بخش اصلی است. نخست، به سراغ سه پیشنهاد خواهیم رفت که، بهترتیب، منجر به حذف شرط توجیه، صدق و باور میشوند. زیرا به نظر میرسد حذف یکی از شروط سنتی معرفت میتواند تحلیل مفهومی معرفت را از گزند مثالهای نقض گتیه(وار) مصون نگهدارد. در بخش دوم، نشان خواهیم داد که چرا این سه پیشنهاد -و موارد مشابه- هنوز نتوانستهاند مثالهای نقض گتیه(وار) را برطرف کنند. از نظر ما، سه ایراد عمده بر آنها وارد است: (1) همۀ مصادیق معرفت را شامل نمیشوند؛ (2) برخی استدلالهای بهکاررفته در آنها منتج نیست؛ (3) یا متضمن سوءفهمهایی دربارۀ طبیعت زبان روزمره و عملکرد واژگان در آناند یا، بهلحاظِ روشی، دارای تکیهگاه و تبعاتی مناقشهبرانگیزند. باآنکه دامنۀ نفوذ ایرادهای (1) و (2) به پیشنهادهای طرحشده در این مقاله محدود است، ولی معتقدیم ایراد (3) میتواند پا را فراتر نهد و حتی شامل پیشنهادهایی شود که این بار با تکیه بر شهودهای متعارفمان دربارۀ طبیعت معرفت قصد دارند راهی برای برطرفکردن مثالهای نقض گتیه(وار) بگشایند.
علمی - پژوهشی
حسن عباسی حسین آبادی؛ مستانه کاکایی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 177-194
چکیده
ارسطو در بحث الهیات از «محرک نامتحرک» و «فکر فکر» سخن میگوید و برای آن مختصات و مؤلفههایی مانند جوهر، غیرمادی بودن و فعلیت محض لحاظ میکند و کندی در بحث از مفهوم خدا از اصطلاحاتی مانند «علت»، «فاعلیت» و «خالقیت» بهره میگیرد. نقطۀ تلاقی این دو فیلسوف در تعریف آنها از فلسفه است. اصطلاحات و مفاهیمی ...
بیشتر
ارسطو در بحث الهیات از «محرک نامتحرک» و «فکر فکر» سخن میگوید و برای آن مختصات و مؤلفههایی مانند جوهر، غیرمادی بودن و فعلیت محض لحاظ میکند و کندی در بحث از مفهوم خدا از اصطلاحاتی مانند «علت»، «فاعلیت» و «خالقیت» بهره میگیرد. نقطۀ تلاقی این دو فیلسوف در تعریف آنها از فلسفه است. اصطلاحات و مفاهیمی مانند «حقیقت»، «علت» و «علت نخستین» در تعریف فلسفه نزد هر دو مطرح شده است و این مفاهیم در مفهومسازی خدا نزد کندی انعکاس یافته است. پرسش این است که آیا، براساس تعریف فلسفه نزد ارسطو و کندی، بررسی مفهومسازی خدا نزد آنها امکانپذیر است. یعنی تعریف فلسفه امکان مفهومسازی خدا و بررسی آن را نزد آنها فراهم میآورد؟ امکان مفهومسازی خدا نزد ارسطو و کندی چگونه تبیین و بررسی میشود؟ در این نوشتار با استفاده از کتاب «آلفای کوچک» و لامبدای ارسطو، که هر دوی این آثار مورد توجه کندی بوده است، به بررسی مفهوم خدا در دو بخش میپردازیم. در بخش اول، با بررسی تعریف فلسفه نزد ارسطو و کندی و بیان اصطلاحات و مفاهیم مندرج در این تعریف، به مفهوم خدا میپردازیم. در بخش دیگر، با استفاده از کتاب لامبدا و مفهوم «ازلی و جاودانه»، مفهوم خدا را تبیین میکنیم که ارسطو، بدون بهرهگیری از تعریف فلسفه و با مبانی طبیعی، خدایی مابعدالطبیعی (الهیات بمعنیالأخص) را معرفی کرده و کندی با استناد به تعریف فلسفه و غایت آن و بهرهگیری غیرمستقیم از مبانی مابعدالطبیعی ارسطویی (علل چهارگانه و بحث قوه و فعل) خدایی مابعدالطبیعیـالهیاتی (کلامی) معرفی میکند.
علمی - پژوهشی
سعید گلستانی؛ مهدی معینزاده
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 195-211
چکیده
امیل لاسک (1915-1875) آخرین نوکانتی و نقطۀ اوج این سنت شمرده میشود. او در گسست و پیوست سنت نوکانتی قرار میگیرد. وی از سویی نوکانتی است، زیرا با پروژۀ «منطق استعلایی» کانت توافق دارد. کانت و سایر نوکانتیها در هر دو مکتب ماربورگ و بادن مقولات را نه همچون ارسطو بهعنوانِ اموری هستومند در ابژه، که در فاهمۀ سوژه میجستند. ولی از سوی ...
بیشتر
امیل لاسک (1915-1875) آخرین نوکانتی و نقطۀ اوج این سنت شمرده میشود. او در گسست و پیوست سنت نوکانتی قرار میگیرد. وی از سویی نوکانتی است، زیرا با پروژۀ «منطق استعلایی» کانت توافق دارد. کانت و سایر نوکانتیها در هر دو مکتب ماربورگ و بادن مقولات را نه همچون ارسطو بهعنوانِ اموری هستومند در ابژه، که در فاهمۀ سوژه میجستند. ولی از سوی دیگر لاسک، به تأسی از مفهوم اعتبار (Geltung/validity) نزد لوتسه، طرحی دیگر در افکند و قلمرو سومی غیر از ابژه و سوژه برای مقولات تعریف کرد. به نظر او، مقولات اساساً هستنده (entity) نیستند که در سوژه یا ابژه تقرر داشته باشند. مقصود ما در این مقاله بازسازی آرای فیلسوفی است که بهرغمِ اهمیت بسیارش، تقریباً فراموش شده و در این بازسازی، ضمن به تصویر کشیدن جایگاه او در تاریخ فلسفه اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست، زمینه را برای نشان دادن دقیقتر نحوۀ تأثیر او بر هایدگر فراهم میکنیم. مدعای اصلی مقاله آن است که لاسک نوآوریهای فراوانی در اقوال سنتی فلسفه داشته و زمینه را برای ویرانگری سنت فلسفی غرب توسط هایدگر فراهم میکند.
علمی - پژوهشی
علی ملک محمدی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 213-232
چکیده
بُرونشدِ فیثاغوری از یگانهانگاریِ مطلقِ پارمنیدسی به یک جریانِ تأثیر و تأثّر میانِ دو نمایندهی برجسته و تأثیرگذارِ تفکر پیشسقراطی اشاره دارد. اگر تبیین موجودات بهعنوانِ کثرات را یکی از اهدافِ فکریِ مستتر در اندیشهی پیشسقراطیان بدانیم، نهتنها چنین تبیینی در اندیشهی پارمنیدس نخواهیم یافت، بلکه بنابر «بنیانی» ...
بیشتر
بُرونشدِ فیثاغوری از یگانهانگاریِ مطلقِ پارمنیدسی به یک جریانِ تأثیر و تأثّر میانِ دو نمایندهی برجسته و تأثیرگذارِ تفکر پیشسقراطی اشاره دارد. اگر تبیین موجودات بهعنوانِ کثرات را یکی از اهدافِ فکریِ مستتر در اندیشهی پیشسقراطیان بدانیم، نهتنها چنین تبیینی در اندیشهی پارمنیدس نخواهیم یافت، بلکه بنابر «بنیانی» که پارمنیدس به وضع و بسط آن میپردازد، هر تبیین کثرات ناممکن میگردد. بنابر شواهد تاریخی، حداقل بخشی از اندیشهها در جریانِ فکریِ فیثاغوریان را میتوان واکنشی به رویکردِ پارمنیدس به مسئلهی تبیین کثرات تلقی کرد. به این ترتیب، فیثاغوریان را میتوانیم نخستین نقادانِ اندیشهی پارمنیدسی تلقی کنیم که ایشان نیز، با وضع و توسعهی «بنیانی» خاص، میکوشند پاسخی مناسب به دشواریهایِ مطرح شده از سویِ پارمنیدس برایِ تبیین کثرات فراهم کنند. پژوهشِ پیشِرو میکوشد، با ارائهی تبیینی از این دو «بنیانِ» پارمنیدسی و فیثاغوری، به روشنسازیِ دقیقتر نسبتِ میان این دو اندیشه بپردازد.
علمی - پژوهشی
مهدی همایونی؛ اصغر فهیمی فر
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 233-252
چکیده
هایدگر در رسالۀ سرچشمۀ اثر هنری، با روش فلسفی به چیستی هنر و اثر هنری میپردازد. او شرط وجود اثر هنری و شرط مواجهه با آن را منوط به بحث هستیشناسانه دانسته و در این حالت، آن را گشاینده حقیقت هستی معرفی میکند، حقیقتی که حتی در دوران رونهانکنندگی هستی امکان گشایش را مهیا میکند. بر این اساس، اثر هنری زمانی که بتواند به پرسشگری از ...
بیشتر
هایدگر در رسالۀ سرچشمۀ اثر هنری، با روش فلسفی به چیستی هنر و اثر هنری میپردازد. او شرط وجود اثر هنری و شرط مواجهه با آن را منوط به بحث هستیشناسانه دانسته و در این حالت، آن را گشاینده حقیقت هستی معرفی میکند، حقیقتی که حتی در دوران رونهانکنندگی هستی امکان گشایش را مهیا میکند. بر این اساس، اثر هنری زمانی که بتواند به پرسشگری از هستی بپردازد و خود را از بند هستنده رها سازد و به هستیِ هستنده معطوف سازد، امکان گشایش را برای خود مهیا میکند. اما چه چیز میتواند اثر هنری را در امکان پرسشگری از هستی قرار دهد و چه معیاری برای سنجش امکان ورود هر اثر هنری به دایرۀ هستیشناسی وجود دارد؟ معیاری که بتوان هر اثر هنری را با آن مقایسه نمود و مؤلفههای هستیشناسانه آن را از نظر هایدگر مورد واکاوی قرار داد. در این مقاله، سعی بر آن است تا با استفاده از معیاری که بر اساس رسالۀ سرچشمۀ اثر هنری هایدگر بدست میآوریم، تابلوی کفشهای وانگوگ و نیز تابلویی از سهراب سپهری را مورد ارزیابی قرار دهیم، تا ابعاد نظر هایدگر پیرامون اثر هنری، دستِکم، به بحث گذاشته شود.