ارزیابی جایگاه خاص مرلوپونتی در جنبش پدیدارشناسی به واسطه ایضاح نقش «دیالکتیک» در پیریزی مبانی پدیدارشناسی توسط او ممکن میگردد. در این مقاله میکوشیم با روشن ساختن دریافت مرلوپونتی از «دیالکتیک» نشان دهیم که چگونه وی به واسطه این عنصر، پدیدارشناسی را بر مبنایی جدید استوار میکند. مرلوپونتی جنبش پدیدارشناسی زمان خود را دچار چندپارگیها ...
بیشتر
ارزیابی جایگاه خاص مرلوپونتی در جنبش پدیدارشناسی به واسطه ایضاح نقش «دیالکتیک» در پیریزی مبانی پدیدارشناسی توسط او ممکن میگردد. در این مقاله میکوشیم با روشن ساختن دریافت مرلوپونتی از «دیالکتیک» نشان دهیم که چگونه وی به واسطه این عنصر، پدیدارشناسی را بر مبنایی جدید استوار میکند. مرلوپونتی جنبش پدیدارشناسی زمان خود را دچار چندپارگیها و تعارضاتی در مبنا و روش میدید و میکوشید تا با اتخاذ رویکردی دیالکتیکی این تعارضات را مرتفع سازد. تنها به کمک «تفکر دیالکتیکی» میتوان پدیدارشناسی را به مثابه یک «پژوهش فلسفی» پایهگذاری کرد. پس از مرلوپونتی، نه قلمرو پژوهش فلسفی صرفاً بر پایه «آگاهی محض» مشخص میگردد و نه روش آن با «توصیف محض». در هم آمیختگی و «دستاندازی» آگاهی و جهان، از یک سو، و توصیف و تبیین از سوی دیگر، اجازه نمیدهد که پژوهش پدیدارشناختی را بر پایه ایدۀ «جوهریت» یک قلمرو محدود و محصور پیگیری کنیم.