تحول زیبایی‌شناسی در فلسفۀ هنر هگل

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسندگان

دانشگاه شهید بهشتی

چکیده

هگل طرح سوبژکتیو و تقلیل‌گرایانۀ پروژۀ زیبایی‌شناسی در فلسفۀ عصر روشنگری را در نظام فلسفی خود دگرگون کرده و مسیر تازه‌ای را جایگزین آن می‌کند، به طوری که در این رویکرد تازه،‌ موضوع «ذوق» جای خود را به بازاندیشی پیرامون نسبت هنر و حقیقت می‌دهد. هگل با تجدید نظر در میراث اندیشۀ روشنگری و به تبع آن، ممتاز کردن هنر در حیطۀ زیبایی‌شناسی (که پیشتر زیبایی طبیعی و هنری را در بر می‌گرفت) آن را صراحتاً نمودی از حقیقت در جریانی تاریخی خواند. در نظام کلی فلسفۀ هگل، هنر به همراه دین و فلسفه، عظیم‌ترین نمود تجلی حقیقت است، لیکن در امر محسوس. زیبایی‌‌شناسی هگل با رویکرد دیالکتیکی خود، بدون قصد بازگشت به دوره پیشانقدی، به دنبال گشودن افق تازه‌ای برای فلسفۀ هنر و در نتیجه، آگاهی تکامل‌یافته‌تری در مسیری تاریخی به هنر است. در این پارادایم نوین، هنر به قلمرو حقیقت ارتقا می‌یابد، قلمروی که با فلسفه مشترک است، و بنابراین گذر از زیبایی‌شناسی صرف را به فلسفۀ هنر ممکن می‌سازد. بدین ترتیب، عطف توجه به زیبایی هنری و پیوند دادن آن با حقیقت و فلسفه، دگرگونی‌های دامنهداری را در این زمینه به دنبال دارد. پیرو پرداختن به زیبایی هنری به جای طبیعی، مفهوم هنر و زیبایی، تحت عنوان بیانی انسانی و تاریخی، در راستای آگاهی و آزادی قرار می‌گیرد. از این رو، هنر و فلسفه به قلمرو واحدی تعلق دارند و دیگر بیگانه باهم در نظر گرفته نمی‌شوند، اگرچه ظاهراً به بیان هگل، فلسفه در جایگاهی برتر از هنر نشانده شود.

کلیدواژه‌ها