معرفت از کلیدیترین موضوعاتی است که با تفاوتی بنیادین با علم، مقام عارف بالله را از عالم علم متمایز می-سازد. با تأمل در سخنان حلاج و ابوالحسن خرقانی و تحلیل دیدگاه نظری ایشان میتوان به نوعی پیوند میان جهانبینی عرفانی این دو عارف بزرگ از طریق اظهار نظرات مشابه آنها در باب معرفت الهی اشاره کرد. حلاج با قایل شدن به دو ویژگی خاص برای معرفت حقتعالی، حقیقت اصلی آن را طبق جهانبینی الهی خویش با دو اصل عجز انسانی برای رسیدن به معرفت ذات حق و فناء فی الله از طریق نفی انیّت و ماسوی الله آشکار می-کند. خرقانی عارف برجستۀ قرن چهارم هجری نیز حدود یک قرن پس از او در سخنانی با درونمایهای مشابه با مضمون سخنان حلاج، علاوه بر عجز ادراک بشری از شناخت ذات الله، فنای منیّت و اغیار را با عنوان کلید رستگاری عارف و رسیدن وی به کمال مطلوب یعنی معرفت الهی مطرح میکند. بررسی، تحلیل و تطبیق نظرگاه این دو عارف بزرگ در باب معرفت، رویکرد اصلی این مقاله است که در غایت به گونهای وحدت می انجامد، وحدتی که بازتاب حقیقی معرفت الهی در جهانبینی این عرفاست.