امروز به نظر میرسد که مفهومپردازی در مورد سیاست و ارائۀ چارچوبی دقیق از مختصات آن، از مسائل اصلی فلسفۀ سیاسی است. در این میان هانا آرنت با ترسیم مرزبندی دقیقی میان حوزۀ عمومی و حوزه خصوصی و یا شهروند و انسان، وضعیتی متعال را برای قلمروی قائل میشود که بنابر تعریف، تنها در آنجاست که کنش سیاسی انجامپذیر است. به نظر میرسد که از این پس فلسفۀ سیاسی و نحلههای متفاوت آن، از جمله فمینیسم، از این صورتبندی گریزی نداشته است. در اینجا کارکردها یا نارسائی-های پیش روی فلسفۀ تعالی مورد بررسی قرار میگیرد و سپس میبینیم که چگونه فلسفۀ درون-ماندگاری با به چالشکشیدن هرگونه مرزبندی دقیقی میان قلمروها، میان امر عمومی و امر خصوصی و سرانجام با به چالشکشیدن امر متعال، راهی دیگر با امکانهایی نوین را به روی سیاست میگشاید.