ارسطو در Θ3 در مقابل مگاریان که قائل بودند پیش از فعل قوه وجود ندارد و تنها زمانی که چیزی در حال فعلیت است «قادر» است، قوه را از فعل متمایز میکند و چهار استدلال در اثبات وجود قوه میآورد. ارسطو همچنین صراحتاً قوه را با امکان مربوط میسازد. حال در اینجا این سئوال پیش میآید که ارسطو چگونه از قوه به امکان عبور کرده است؟ در این مقاله سعی شده است رابطۀ قوه و امکان توضیح داده شود. تحلیل حرکت، ارسطو را به قوه میرساند و امکان، مفهوم ملازم قوه است. ارسطو ابتدا قوه را مستقل از امکان توضیح میدهد و در نهایت توضیح دیگری از قوه بر اساس مفهومی که ملازم با آن است، یعنی امکان، ارائه میدهد. عبارات او در Θ3 و Θ4 میتواند اینگونه تفسیر شود که ارسطو فهمی زمانی از ضرورت، امکان و امتناع دارد. در مقابل در اینجا اینگونه استدلال شده که تفسیر زمانی از جهات سهگانه نمیتواند درست باشد و ارسطو تنها تعابیری زمانی از آنها داشته است، بدون آنکه لزوماً بخواهد آنها را به زمان تحویل دهد. علت تعابیر زمانی ارسطو از جهات میتواند این باشد که امکان در اینجا در ارتباط با قوه و حرکت طرح شده است.