ارنستو لاکلاو و شانتال موف در نظریهشان در باب گفتمان، بر جزئی بودن ثبات معنا تأکید کردهاند. آنان را از دوسوسور اخذ نموده، و به مشخص نمودن وجه تمایز خود « ارزش » در این راستا، اصل زبانشناختی از نظریۀ روان کاوی لکان، و « نقطۀ کاپیتون » از کار او میپردازند. آنان همچنین، با وام گرفتن مفهوم در ترمینولوژی خاص خودشان، درصدد پای فشردن بر این گونه از ثبات « نقطۀ گره گاهی » نامیدن آن به معنایی هستند. امری که ذکر آن ضروری به نظر می رسد این است که ثبات جزئی معنا را نباید به گونه ای ساده انگارانه با بی ثباتی معنا همسان دانست.