کانت در فلسفة نقادی، ساحت طبیعت را از ساحت آزادی تفکیک کرده و بدینترتیب، جدال دترمینیسم و اختیار را پایان داد. با اینحال وی در نقد قوة حکم جدایی این دو ساحت را نقصی در نظام عقل محض تشخیص داده و تلاش کرده است به کمک قوة حکم تأملی این شکاف را پر کند. وی در اثر اخیر، با رویکردی ایجابی، اشیاء فینفسه(نومنها) را بهمثابة فرولایة فوق محسوس طبیعت مورد بررسی قرار داده و با عرضة تصویری نظاممند(ارگانیکی) از این ساحت، که همانا متعلَّق زیبایی طبیعی نیز هست، وحدت طبیعت و آزادی را امکانپذیر ساخته است. این نوشتار درصدد است پس از معرفی معنای طبیعت و آزادی در اندیشة کانت، چگونگی این گذر را تبیین کند.