نظریۀ علیت منفرد و قانون آرمسترانگ بسیار شنیده شده است. اما مهم آن است که آنها را به عنوان بخشی از سیستم متافیزیکی او فهم کنیم. او یک نظریه پرداز در مورد صادقساز است و تمام آرای متافیزیکی او میبایست در راستای وضع صادقسازها تفسیر شود. در این مقاله پس از طرح مسأله مورد مناقشه بین تعمیمگرایان و منفردگرایان در موضوع علیت، ابتدا چهارچوب کلی متافیزیک آرمسترانگ و سپس نظریۀ علیت او را به اختصار بیان میکنم. مطابق فهم من، او یک منفردگرا است، اما به وجود قانون به عنوان بخشی سازنده از اوضاع امور جهان اعتقاد دارد. در پایان معلوم خواهم کرد که این طریق از فهم نظریۀ او در مورد قانون طبیعت بعضی از کج فهمی را بر ملا میکند. به طور خاص معلوم میشود که نقض معروف الکساندر برد در مورد دوری بودن بیان آرمسترانگ اساساً وارد نمیباشد.