فیلوپونس مشهور به یحیی نحوی پس از هزار سال به ردّ نظریۀ حرکت ارسطو دست زد. از دیدگاه ارسطو با انتقال قوة محرک به لایههای محیط و بموجب قوۀ انتقالی محیط به متحرک، حرکت پرتابی استمرار مییابد. یحیی نحوی ضمن نقد ارسطو معتقد است که هر حرکتی اعم از حرکت طبیعی یا قسری به موجب قوۀ مؤثر درونی است و محیط همواره نقش مقاوم دارد نه محرک و برخلاف آنچه ارسطو تصور میکند، حرکت طبیعی اجسام برای رسیدن به حیّز و مکان طبیعی نیست و حرکت قسری به علّت انتقال قوه از محیط استمرار نمییابد، بلکه به واسطة انتقال قوه از محرک به متحرک، حرکت در متحرک ایجاد شده و موجب استمرار آن میشود. برخلاف نظر برخی از محققین غربی که در پیگیری نظریۀ کلاسیک دینامیک، نظریۀ حرکت یحیی نحوی را مبنای ریشهیابیهای خود قرر داده و آن را دارای اصالت و تأثیر بر نظریههای بعدی میدانند، ابنسینا از روش علمی او ناخرسند بوده و کار او را به دلیل وارد کردن عناصر مابعدالطبیعی مورد نقد و بررسی قرار میدهد. تردیدها و پرسشهایی از جمله اینکه: آیا این قوه مؤثر درونی قبل از حرکت در جسم بوده است و اگر بوده، چطور موجب حرکت نبوده است؟ اگر حرکت خودبخودی است به چه علت حرکت جسم متوقف میشود؟ و آیا جسم به خودی خود قوۀ درونیاش را مصرف میکند؟... در اینجا وجود دارند که در این مقاله ابتدا مسائلی که یحیی نحوی با آن مواجه بوده و نظریه حرکت وی را مورد بحث قرار داده و سپس نقدهای ابن سینا بر این نظریه را مورد کاوش قرار میدهیم. تعارضات نظریۀ قوه مؤثر یحیی نحوی و تفاوتهای نظریۀ ابن سینا با نظریۀ وی بیانگر اصالت نظریه میل ابن سینا است.