اصطلاح آگاهی در فلسفۀ ذهن معاصر، ریشه در خوانش روانشناختی دکارت و افلاطونیان کمبریج در قرن هفدهم دارد؛ ولی میتوان افق دیدگاه ارسطو دربارۀ ادراک حسی را از جهاتی خاص به مبحث آگاهی در فلسفۀ امروز نزدیک کرد. ارسطو بحث ادراک حسی را در چارچوب رابطۀ نفس- بدن طرح میکند، بنابراین ابتدا با تحلیل معنایی جوهر، به رابطه نفس- بدن میپردازیم. در مرحله بعد ساختار «ادراک ذهنی ذاتاً آگاه» در علمالنفس ارسطویی تحلیل میشود که قابل تطبیق با نظریۀ بازنمودگرایی مرتبه اول در فلسفۀ ذهن معاصر است. امکان خوانش ناتورالیستی از ادراک در فلسفه ارسطو وجود ندارد، زیرا مبنای رویکرد ناتورالیستی به آگاهی را باید در فیزیک مدرن جستجو کرد. نهایتاً دو خوانش نوین از علمالنفس ارسطو تحت عنوان نظریۀ شخص و کارکردگرایی مطرح و تحلیل انتقادی میشود.