کانت در بنیادهای مابعدالطبیعی علم طبیعی، تلاش میکند تا با فراهم آوردن بخشی محض برای فیزیک نیوتنی، آن را به علم به معنای حقیقی کلمه تبدیل کند. او در ضمن این کار، فیزیک نیوتنی را از مفاهیمی که از نقطه نظر فلسفة نقدی تهی و فاقد وجاهتاند پیرایش کرده و تلاش میکند مفاهیمی سازگار با این فلسفه را جایگزین آنها کند. در نتیجه او در چندین موضع مهم در تقابل کامل با نیوتن قرار میگیرد که یکی از این مواضع، بحث ماهیت ماده است. نیوتن از قائلان به نظریة اتمیسم است حال آن که کانت در برابر این تلقی، نظریة دینامیکی ماده را مطرح میکند. طبق این نظریه ماده ذاتا دارای نیروهای بنیادینی است که امکان ماده مبتنی بر آنهاست. او با برشمردن ایرادات اتمیسم از نقطه نظر فلسفة استعلایی، نظریة جدید خود را همساز با این فلسفه پیشنهاد میدهد. در این مقاله تلاش بر این است که با بررسی متقابل این دو نظریة رقیب، انگیزههای کانت برای ارائة نظریة دینامیکی ماده را بهتر بشناسیم.