محمدمهدی میثمی؛ اصغر واعظی
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1399، ، صفحه 203-226
چکیده
هایدگر با نقد رویکرد نظری بر تجربۀ زیستن بهمثابه موضوع اساسی فلسفه تاکید میکند. در این میان، تحلیل زندگی مسیحی، الگویی برای خصلتنمایی واقعبودگی به دست میدهد که هایدگر در هستی و زمان از آن بهره میبرد. زندگی مسیحی با تأکید بر ورود به حوزۀ عملی بهعنوان اساس ایمان در مقابل متافیزیک نظریهمحور یونانی قرار میگیرد. ورود به این ...
بیشتر
هایدگر با نقد رویکرد نظری بر تجربۀ زیستن بهمثابه موضوع اساسی فلسفه تاکید میکند. در این میان، تحلیل زندگی مسیحی، الگویی برای خصلتنمایی واقعبودگی به دست میدهد که هایدگر در هستی و زمان از آن بهره میبرد. زندگی مسیحی با تأکید بر ورود به حوزۀ عملی بهعنوان اساس ایمان در مقابل متافیزیک نظریهمحور یونانی قرار میگیرد. ورود به این حوزۀ عمل مستلزم پذیرش کلمۀ خدا یعنی اعتماد به آنچه او از آن خبر داده و انتظار برای بازگشت دوبارۀ مسیح است. در اینجا با دانش و تجربۀ متفاوتی از زمانمندی روبهرو هستیم که در غلبۀ مفهومپردازی متافیزیکی از دست رفته است. هایدگر تحلیلاش از واقعبودگی مسیحی را با مطالعۀ موقعیت پولس بر اساس نامههای وی به غلاطیان و تسالونیکیان و نیز اعترافات آگوستین پی میگیرد.