امیر حاجی زاده؛ حسین کلباسی اشتری
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1399، ، صفحه 7-32
چکیده
با ظهور نظریة نسبیّت خاص، که در آن مفاهیم زمان و فضای مطلق کنار گذاشته میشوند و نسبیّت عام، که با تعبیرِ تجربی از هندسه و توجه به هندسة نااُقلیدسی همراه است، برخی عناصر مبنایی در نقد اول کانت، از جمله مفاهیم زمان و فضای مطلق و جایگاه هندسة اُقلیدسی بهعنوان گنجانیدة شهودِ فضاییِ محض، متزلزل گشتند و همین امر واکنشهای متفاوتی را ...
بیشتر
با ظهور نظریة نسبیّت خاص، که در آن مفاهیم زمان و فضای مطلق کنار گذاشته میشوند و نسبیّت عام، که با تعبیرِ تجربی از هندسه و توجه به هندسة نااُقلیدسی همراه است، برخی عناصر مبنایی در نقد اول کانت، از جمله مفاهیم زمان و فضای مطلق و جایگاه هندسة اُقلیدسی بهعنوان گنجانیدة شهودِ فضاییِ محض، متزلزل گشتند و همین امر واکنشهای متفاوتی را برانگیخت. نظریة نسبیّت اینشتین از سه بابت در فلسفة کاسیرر ثمربخش ظاهر میشود. الف) اندراج نظریة نسبیّت اینشتین بهعنوان تاییدی بر معرفتشناسی عمومی وی، ب) اثبات کارایی اصول معرفتشناسانۀ کانت - ایدئالیسم انتقادی - در تحلیل نظریة نسبیّت، ج) کاربستِ اصل نسبیّت بر خودِ «نقد شناخت» و تبیین پروژۀ فلسفۀ صورتهای سمبولیک. کاسیرر در فلسفة کانت «قاعدة فهم» را دارای نقشی بنیادی در ایجاد نسبتهای زمانی و فضایی میداند و هندسة اُقلیدسی را همبستة ضروری صورتِ پیشینیِ ادراکِ فضایی در فلسفة کانت نمیداند. همچنین از دید کاسیرر به دلیل وجود ضروریِ صورتهای مفهومی ناوردا (مانند زمان، مکان، عدد و تابع) در نظریهها، مقایسه بین نظریهها امکانپذیر میشود و میتوان نتیجه گرفت که با پیشروی علم، نظریات علمیِ جامعتر (بهلحاظ گسترۀ تبیینی) و پالودهتر (بهلحاظ کنار گذاشتنِ دیدگاههای جوهری) میشوند. در نتیجه گذار از نظریات علمی متقدم به متأخر به شکلی تصادفی و اختیاری صورت نمیگیرد و تابع ضرورتی عینی ست؛ اگرچه نظریۀ فیزیکی عالیترین صورت شناخت نیست و در کنار سایر صورتهای نمادین بخشی از فعالیت نمادپردازی انسان محسوب میشود.
رضا میرمبین؛ دکتر علی مرادخانی؛ سیدعبدالمجید شریف زاده
دوره 13، شماره 2 ، اسفند 1399، ، صفحه 227-243
چکیده
فلسفۀ صورتهای سمبلیک ارنست کاسیرر امکانی ویژه را برای بازخوانی نحوۀ تکوین شناخت انسان بهویژه در اذهان بدوی بشر و دربارۀ اندیشۀ اسطورهای عرضه میکند. مراحل شناخت طبق این فلسفه، از تفکر مبتنی بر اسطوره آغاز شده و با گذر از دین و عرفان به هنر و علم و دیدگاه استعلایی کانت میرسد. لیکن علیرغم تأکید او بر اهمیت هنر در جایجای آثار ...
بیشتر
فلسفۀ صورتهای سمبلیک ارنست کاسیرر امکانی ویژه را برای بازخوانی نحوۀ تکوین شناخت انسان بهویژه در اذهان بدوی بشر و دربارۀ اندیشۀ اسطورهای عرضه میکند. مراحل شناخت طبق این فلسفه، از تفکر مبتنی بر اسطوره آغاز شده و با گذر از دین و عرفان به هنر و علم و دیدگاه استعلایی کانت میرسد. لیکن علیرغم تأکید او بر اهمیت هنر در جایجای آثار خویش، تبیینی مشخص در خصوص شناخت متکی بر هنر انجام نگرفته است. مقالۀ حاضر بر آن است با بررسی ویژگیهای اندیشۀ اسطورهای شامل مقولات و فُرمهای ادراکیِ آن و تمرکز بر آرای پراکندۀ کاسیرر در خصوص هنر، تبیینی از هنر در جایگاه یکی از صورتهای سمبلیک مورد نظر فیلسوف به دست دهد. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و از طریق فیشبرداری کتابخانهای-اِسنادی در چارچوب نظری فلسفۀ صورتهای سمبلیک نوشته شده و میکوشد از طریق تشریح و تطبیق دادهها احتمال تداوم مقولات و فُرمهای ادراکی اسطورهای در اندیشۀ هنری یا امکان بازسازی آنها را مورد تحقیق قرار دهد.
ناصر ساداتی؛ مرضیه پیراوی ونک
دوره 8، شماره 2 ، اسفند 1394، ، صفحه 129-145
چکیده
از مهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تأکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر از علم و اخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که میکوشید هنر را به واکنشهای روانشناسانه تقلیل دهد، بر بیهمتا بودن و بینظیر بودن هنر تأکید میکند. یکی از ویژگیهای فلسفه کاسیرر این است که با نقد صورتهای عقلی شناخت و با گسترش شناختشناسی ...
بیشتر
از مهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تأکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر از علم و اخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که میکوشید هنر را به واکنشهای روانشناسانه تقلیل دهد، بر بیهمتا بودن و بینظیر بودن هنر تأکید میکند. یکی از ویژگیهای فلسفه کاسیرر این است که با نقد صورتهای عقلی شناخت و با گسترش شناختشناسی به حوزههایی از تجربه که قبلاً در نظریۀ شناخت نادیده گرفته میشدند، توانست به توسعه صورتهای شناخت کمک نماید. کاسیرر مجموعه فعالیتهای بشر را فرهنگ نامیده، تجزیه و تحلیل این صورتهای فرهنگی را برای شناخت انسان ضروری میداند. او هنر را یکی از این صورتهای انسانی میشمارد. کاسیرر با معرفی هنر به منزلۀ یکی از فرمهای سمبولیک، تلاش دارد تا نشان دهد که هنر نوع خاصی از معرفت را به ما نشان میدهد، معرفتی که در آن انسان با تأکید بر وجه احساسی و عاطفی به خودآگاهی دست مییابد. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که اولاً وجه معرفتیای که کاسیرر برای هنر ترسیم میکند قابل حصول با هیچ یک از انواع دیگر اشکال سمبولیک نخواهد بود و ثانیاً تنها در فرم سمبولیک هنر است که انسان به خود آگاهی زیباشناسانه میرسد. در همین راستا و به منظور روشن ساختن مفاهیم مورد اشاره کاسیرر، ابتدا به تبیین مفهوم اصلی اندیشه کاسیرر یعنی «فرم سمبلیک» پرداخته، سپس هنر به منزله یکی از صورتهای سمبلیک مورد مطالعه قرار میگیرد و در نهایت ویژگیهای معرفتشناختی آن مورد بحث و بررسی قرارخواهد گرفت.
ناصر ساداتی
دوره 8، شماره 2 ، اسفند 1394
چکیده
ازمهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تاکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر ازعلم واخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که میکوشید هنر را به واکنش های روانشناسانه تقلیل دهد، بر بی همتا بودن و بی نظیر بودن هنر تاکید میکند. یکی از ویژگیهای فلسفه کاسیرر این است که، با نقد صورتهای عقلی شناخت وبا گسترش شناخت شناسی به حوزههایی ...
بیشتر
ازمهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تاکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر ازعلم واخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که میکوشید هنر را به واکنش های روانشناسانه تقلیل دهد، بر بی همتا بودن و بی نظیر بودن هنر تاکید میکند. یکی از ویژگیهای فلسفه کاسیرر این است که، با نقد صورتهای عقلی شناخت وبا گسترش شناخت شناسی به حوزههایی از تجربه که قبلا در نظریه شناخت نادیده گرفته میشدند، توانست به توسعه صورتهای شناخت کمک نماید. کاسیررمجموعه فعالیتهای بشر رافرهنگ نامیده، تجزیه وتحلیل این صورتهای فرهنگی را برای شناخت انسان ضروری میداند. او هنر را یکی از این صورتهای انسانی میشمارد. کاسیرر با معرفی هنر به منزله یکی از فرم های سمبولیک، تلاش دارد تا نشان دهد که هنر نوعی خاصی از معرفت را به ما نشان میدهد، معرفتی که در آن انسان با تاکید بر وجه احساسی وعاطفی به خودآگاهی دست می یابد.ما دراین مقاله نشان خواهیم داد که اولا وجه معرفتی ای که کاسیرر برای هنر ترسیم می کند قابل حصول با هیچ یک از انواع دیگر اشکال سمبولیک نخواهد بود وثانیا تنها درفرم سمبولیک هنر است که انسان به خود آگاهی زیباشناسانه می رسد. درهمین راستا وبه منظور روشن ساختن مفاهیم مورد اشاره کاسیرر، ابتدابه تبیین مفهوم اصلی اندیشه کاسیرر یعنی «فرم سمبلیک» پرداخته، سپس هنر به منزله یکی از صورتهای سمبلیک مورد مطالعه قرار میگیرد ودر نهایت ویژگیهای معرفت شناختی آن مورد بحث وبررسی قرارخواهد گرفت.