فلسفۀ اسلامی
غلامحسین عمادزاده؛ فرزاد فرشید
دوره 15، شماره 1 ، شهریور 1401، ، صفحه 213-230
چکیده
در این مقاله جهات در منطق ابنسینا، انواع ضرورت و ضرورت مطلقه و همچنین رابطۀ معنای منطقی و فلسفیِ جهات بررسی میشود. در ادامه، تفسیر ملاصدرا از ضرورت مطلقه و تعبیر آن بهضرورت ازلی موردبحث قرار میگیرد و نتایج فلسفیای که صدرا از طرحِ این ضرورت گرفته برجسته میشود و مشخص میگردد که ضرورت در هلیات بسیطه از نوع ضرورت ازلی و ضرورت ...
بیشتر
در این مقاله جهات در منطق ابنسینا، انواع ضرورت و ضرورت مطلقه و همچنین رابطۀ معنای منطقی و فلسفیِ جهات بررسی میشود. در ادامه، تفسیر ملاصدرا از ضرورت مطلقه و تعبیر آن بهضرورت ازلی موردبحث قرار میگیرد و نتایج فلسفیای که صدرا از طرحِ این ضرورت گرفته برجسته میشود و مشخص میگردد که ضرورت در هلیات بسیطه از نوع ضرورت ازلی و ضرورت در هلیات مرکبه از نوع ضرورت ذاتی است. همچنین برهانپذیری قضایای ضرورت ازلی به بحث گذاشته میشود. در ادامه، به نظر ابتکاری ملاصدرا دربابِ امکان فقری پرداخته خواهد شد. وجود در معنای امکان فقری عین فقر است و تمام وجودات در این معنی عین تعلقاند. بنابر مبانی حکمت متعالیه، ازآنجاکه تشکیک در وجود راه دارد، ممکن فقری مقول به تشکیک است. از نظر استاد مهدی حائری یزدی، ابتکار ملاصدرا در طرح امکان فقری درواقع تکمیل بحث ضرورت مطلقه در ابنسیناست. برایناساس، به طرح و بررسی و گسترش نظر ایشان نیز پرداخته خواهد شد.
محمدجعفر جامه بزرگی
دوره 14، شماره 2 ، بهمن 1400، ، صفحه 53-73
چکیده
استدلال پارمنیدس و زنون در انکار وجود حرکت اولین بار این مسئله را از شکل ظاهراً بدیهی خود بهصورتِ مسئلهای نظری درآورد. ارسطو، با طرح نظریۀ قوه، امکان وجود حرکت را نشان داد ولی استدلالی بر اثبات وجود حرکت بهعنوانِ امری متصل و تدریجی ارائه نداد، زیرا برای او وجود طبیعت و، بهدنبالِ آن، وجود حرکت امری بدیهی محسوب میشد. بسیاری ...
بیشتر
استدلال پارمنیدس و زنون در انکار وجود حرکت اولین بار این مسئله را از شکل ظاهراً بدیهی خود بهصورتِ مسئلهای نظری درآورد. ارسطو، با طرح نظریۀ قوه، امکان وجود حرکت را نشان داد ولی استدلالی بر اثبات وجود حرکت بهعنوانِ امری متصل و تدریجی ارائه نداد، زیرا برای او وجود طبیعت و، بهدنبالِ آن، وجود حرکت امری بدیهی محسوب میشد. بسیاری از فیلسوفانِ پس از او نیز وجود حرکت را بدیهی انگاشتهاند. ابنسینا نهتنها وجود طبیعت، بلکه وجود حرکت را نیازمند استدلال دانسته است. او استدلال بر عینیت خارجی حرکت را مانند وجود طبیعت به مابعدالطبیعه مربوط دانسته است. البته گویا ابنسینا تلاشی برای اثبات وجود خارجی حرکت نکرده است. بااینحال، میتوانیم از مجموع آثار و نظرات او استدلالهایی را برای اثبات عینیت حرکت به دست آوریم. در این مقاله ابتدا مسئلۀ اثبات وجود حرکت بررسی شده و سپس از نظریۀ فیض برای استدلال بر عینیت حرکت استفاده شده است. از نظر ابنسینا، ازآنجاکه فیض دوام فعل الهی است و طفره در سلسلۀ علل محال است، حدوث تدریجی در سلسلۀ پیوستۀ عللِ مُعده برای حدوث اشیا همان حرکت است. بهعبارتِدیگر، استمرار و دوام فیض الهی چیزی جز حرکت نیست. این حرکت خود را در تکامل اشیای مادی به ظهور رسانده است. همچنین دیدگاه او دربارۀ غایت طبیعت بهمثابۀ استدلال دیگری برای اثبات خارجیت حرکت ارائه شده است. اتصال و تدریجی بودن طبیعت نیز با انطباق بر وجود زمان تأمین میشود.
محمدجعفر حیدری
دوره 14، شماره 2 ، بهمن 1400، ، صفحه 75-92
چکیده
: یکی از مسائل بسیار اساسی در فلسفۀ ابنسینا امکان شناخت حقیقت موجودات ازطریقِ تعریف ماهوی به حدّ تام است. تعریف در نظام حکمت سینوی مبتنی بر پذیرش ذاتیات و انطباق معلوم بالذات با معلوم بالعرض است و مسئلۀ انطباق نیز از فروعات علم حصولی است. ابنسینا در برخی عبارتهای خود وقوف به حقایق اشیا را خارج از قدرت بشر دانسته و تعریف به حد را ...
بیشتر
: یکی از مسائل بسیار اساسی در فلسفۀ ابنسینا امکان شناخت حقیقت موجودات ازطریقِ تعریف ماهوی به حدّ تام است. تعریف در نظام حکمت سینوی مبتنی بر پذیرش ذاتیات و انطباق معلوم بالذات با معلوم بالعرض است و مسئلۀ انطباق نیز از فروعات علم حصولی است. ابنسینا در برخی عبارتهای خود وقوف به حقایق اشیا را خارج از قدرت بشر دانسته و تعریف به حد را متعسّر و بلکه متعذّر میداند. مسئلهای که اینجا مطرح میشود این است امتناع معرفت حقیقی به اشیا با الزام بر ذکر ذاتیات در تعریف ناسازگار است. زیرا ذکر ذاتیات در تعریف مبتنی بر وقوف بر آنهاست. چرایی این ناسازگاری در دیدگاه شیخ و یافتن پاسخ آن کاری است که این مقاله به آن پرداخته است. برآیند تحلیلی این مقاله این است که ابنسینا اساساً از دوگونه مواجهۀ انسان با حقیقت اشیا برای کسب معرفت سخن میگوید و، بنابراین، تناقضی میان دو دیدگاه شیخ وجود ندارد. نخست مواجهه انسانی است که در عادت به ادراک حسیّات گرفتار است و، بنابراین، محروم از دریافت حقیقت اشیاست و جز به برخی لوازم حقیقت شیء دست نخواهد یافت. ابنسینا چنین معرفتی را البته مطابقت مِنوَجهٍ میداند. دریافت حقیقت برای چنین شخصی البته معتذر و متعسر است. درمقابل، انسانی است که با عبور از تعلّقات حسی قابلیت دریافت حقایق اشیا را به دست میآورد. ابنسینا این معرفت را مطابقت کامل میداند.
جواد امین خندقی
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 25-42
چکیده
در میان هنرها، فیلم به دلیل دارا بودن ویژگیهای منحصر به فردش از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از مسایل مهم در فلسفۀ فیلم، مسئلة «ادراک» است. تبیین و بررسی چیستی و چگونگی ادراک فیلم، زمینة پرداختن به مسایل دیگر در زمینۀ نسبت فیلم و شناخت است. در میان نظریههای فیلم، جریانی با عنوان «نظریة شناختی» پدید آمده است که به مسایلی ...
بیشتر
در میان هنرها، فیلم به دلیل دارا بودن ویژگیهای منحصر به فردش از اهمیت زیادی برخوردار است. یکی از مسایل مهم در فلسفۀ فیلم، مسئلة «ادراک» است. تبیین و بررسی چیستی و چگونگی ادراک فیلم، زمینة پرداختن به مسایل دیگر در زمینۀ نسبت فیلم و شناخت است. در میان نظریههای فیلم، جریانی با عنوان «نظریة شناختی» پدید آمده است که به مسایلی از این دست میپردازد. در این پژوهش، با بهرهگیری از روش گردآوری کتابخانهای و تحلیل کیفی محتوا، ادراک فیلم در بستر نظریة ادراک ابن سینا تبیین میشود. نتایج این پژوهش نشان میدهد که ادراک فیلم از مرتبة ادراک حسی آغاز و تا مرتبة ادراک عقلی متناسب با گونههای فیلم ادامه دارد. چیزی که تماشاگر میبیند، ترکیبی از نور رنگی و پرده است و زمان و مکان را نیز در همین قالب ادراک میکند. همچنین فلسفة ابن سینا قابلیت بحث فلسفی در بارة فیلم را دارد و پژوهشهایی از این دست، میتواند بستر تدوین نظریۀ شناختی فیلم در زمینة فلسفة اسلامی باشد.
مهدی بهرامی؛ نصرالله حکمت؛ سید رضی موسوی گیلانی
دوره 13، شماره 1 ، مرداد 1399
چکیده
ابنسینا در کتاب «اشارات و تنبیهات» لذت را ادراک و نیل به آن چیزی که نزد مدرِک، کمال و خیر است دانسته است. او در این عبارت بر خلاف دیگر عباراتش، از واژه «نیل» استفاده کرده است. در مفهوم این واژه میان شارحان ابنسینا اختلاف وجود دارد. برخی همچون فخررازی این واژه را فاقد هرگونه منظور و معنای خاصی میدانند و معتقدند که حذف آن هیچ خللی ...
بیشتر
ابنسینا در کتاب «اشارات و تنبیهات» لذت را ادراک و نیل به آن چیزی که نزد مدرِک، کمال و خیر است دانسته است. او در این عبارت بر خلاف دیگر عباراتش، از واژه «نیل» استفاده کرده است. در مفهوم این واژه میان شارحان ابنسینا اختلاف وجود دارد. برخی همچون فخررازی این واژه را فاقد هرگونه منظور و معنای خاصی میدانند و معتقدند که حذف آن هیچ خللی در مفهوم عبارت ایجاد نمیکند. برخی نیز همچون خواجه نصیرالدین طوسی با توجه به اینکه لذت یکی از افعال نفس است و ادراک آن حضوری است، معتقدند واژه «نیل» در این عبارت، رسیدن به ذات مدرَک را میرساند. از نظر آنها لذت با حصول ذات مدرَک حاصل میشود. این در حالی است که به نظر میرسد چنین برداشتی با فلسفه ابنسینا در تناقض است. چرا که دستیابی به ذات مدرَک محسوس امکانپذیر نیست لذا ادراک محسوس از نظر ابنسینا نمیتواند حضوری باشد و لاجرم این ادراک حصولی خواهد بود. این مساله حتی در پژوهشهای جدید نیز بازتاب داشته است. لذا ضروری است که عبارت ابنسینا در مورد لذت در کتاب «اشارات و تنبیهات» با روش توصیفی-تحلیلی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. نتایج پژوهش نشان میدهد که اساسا تفسیر نیل به حصول ذات مدرَک یا درک حضوری مدرَک محسوس قابل قبول نمیباشد.
mohammad Saeedimehr؛ sakineh karimi
دوره 12، شماره 1 ، مرداد 1398، ، صفحه 179-212
چکیده
با تأمل در آثار ابنسینا مشخص میشود ابنسینا ذات را در حوزه ذات نوعی در دو معنای ماهیت و طبیعت و در حوزه ذات فردی بهویژه، درباره واجب تعالی در معنای وجود بهکار گرفته است. در این میان، معنای دوم (طبیعت) که حاصل پژوهش او در شناخت اشیاء است، بر معنای اول (ماهیت) ابتناء دارد. بر اساس همین معنای از ذات، وی در فرآیند آزمایش فکری ...
بیشتر
با تأمل در آثار ابنسینا مشخص میشود ابنسینا ذات را در حوزه ذات نوعی در دو معنای ماهیت و طبیعت و در حوزه ذات فردی بهویژه، درباره واجب تعالی در معنای وجود بهکار گرفته است. در این میان، معنای دوم (طبیعت) که حاصل پژوهش او در شناخت اشیاء است، بر معنای اول (ماهیت) ابتناء دارد. بر اساس همین معنای از ذات، وی در فرآیند آزمایش فکری و با استفاده از توان ذهنی انسان اعتبارات گوناگونی برای ذات مطرح ساخته، از لوازم و مقتضیات شکلگیری هر یک از این اعتبارت در علوم متفاوت سخن میگوید. تفکیک معانی در میان دو حوزه ذات نوعی و ذات فردی و تفکیک اعتبارت مذکور نزد ابنسینا منجر به آشکارسازی ایده ذاتباوری وی شده، این نتیجه را به دست میدهد که ذاتباوری ابنسینا با موجودباوری وی منافاتی ندارد و انواع و حدود تام به دلالت مطابقه نشاندهنده ذات اشیاء هستند.