ماریا وحیدزاده؛ مالک حسینی
دوره 15، شماره 1 ، شهریور 1401، ، صفحه 97-117
چکیده
بخش عمدۀ نظرات آرنت دربارۀ «اراده» در آخرین اثر او یعنی حیات ذهن آمده است که بیشتر به تاریخ اراده، یعنی تجربه و تلاشهای فیلسوفان برای نوشتن دربارۀ این تجربهها، اختصاص دارد. حکم آرنت تقریباً دربارۀ همۀ این تلاشها این است که آنها نتوانستهاند حق تجربههای موردنظر را ادا کنند و این شکست ریشه در سوگیری در تفکر دارد؛ بنابراین، ...
بیشتر
بخش عمدۀ نظرات آرنت دربارۀ «اراده» در آخرین اثر او یعنی حیات ذهن آمده است که بیشتر به تاریخ اراده، یعنی تجربه و تلاشهای فیلسوفان برای نوشتن دربارۀ این تجربهها، اختصاص دارد. حکم آرنت تقریباً دربارۀ همۀ این تلاشها این است که آنها نتوانستهاند حق تجربههای موردنظر را ادا کنند و این شکست ریشه در سوگیری در تفکر دارد؛ بنابراین، شاید فرضیهای معقول به نظر بیاید که قصد آرنت ارائۀ تبیینی بسندهتر دربارۀ اراده بوده است. هرچند آرنت تبیینی واضح از نظریۀ خویش دربارۀ اراده به دست نمیدهد، اما اظهارات متعددی دربارۀ آن دارد و ذهن را با این پرسش مواجه میکند که آیا این اظهارات میتوانند تبیینی منسجم به دست دهند یا خیر. بنابراین، سؤالات ذیل پیشرو قرار میگیرد: این قوه چیست؟ این قوه چطور با سایر قوای بشر و با «خود» یا «منِ ارادهکننده» ارتباط برقرار میکند؟ رابطۀ این قوه با کنش چگونه است؟ توجیه آرنت از مفهوم خود و ارادۀ خودانگیخته چیست؟ چرا آرنت بر ارادۀ خودانگیخته تأکید دارد و آن را از تفکر جدا میداند؟ و درنهایت، آرنت در رسیدن به تبیین منسجم از ارادۀ خودانگیخته موفق عمل کرده یا خیر.