مهدی همایونی؛ اصغر فهیمی فر
دوره 14، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 233-252
چکیده
هایدگر در رسالۀ سرچشمۀ اثر هنری، با روش فلسفی به چیستی هنر و اثر هنری میپردازد. او شرط وجود اثر هنری و شرط مواجهه با آن را منوط به بحث هستیشناسانه دانسته و در این حالت، آن را گشاینده حقیقت هستی معرفی میکند، حقیقتی که حتی در دوران رونهانکنندگی هستی امکان گشایش را مهیا میکند. بر این اساس، اثر هنری زمانی که بتواند به پرسشگری از ...
بیشتر
هایدگر در رسالۀ سرچشمۀ اثر هنری، با روش فلسفی به چیستی هنر و اثر هنری میپردازد. او شرط وجود اثر هنری و شرط مواجهه با آن را منوط به بحث هستیشناسانه دانسته و در این حالت، آن را گشاینده حقیقت هستی معرفی میکند، حقیقتی که حتی در دوران رونهانکنندگی هستی امکان گشایش را مهیا میکند. بر این اساس، اثر هنری زمانی که بتواند به پرسشگری از هستی بپردازد و خود را از بند هستنده رها سازد و به هستیِ هستنده معطوف سازد، امکان گشایش را برای خود مهیا میکند. اما چه چیز میتواند اثر هنری را در امکان پرسشگری از هستی قرار دهد و چه معیاری برای سنجش امکان ورود هر اثر هنری به دایرۀ هستیشناسی وجود دارد؟ معیاری که بتوان هر اثر هنری را با آن مقایسه نمود و مؤلفههای هستیشناسانه آن را از نظر هایدگر مورد واکاوی قرار داد. در این مقاله، سعی بر آن است تا با استفاده از معیاری که بر اساس رسالۀ سرچشمۀ اثر هنری هایدگر بدست میآوریم، تابلوی کفشهای وانگوگ و نیز تابلویی از سهراب سپهری را مورد ارزیابی قرار دهیم، تا ابعاد نظر هایدگر پیرامون اثر هنری، دستِکم، به بحث گذاشته شود.