آذر رهنما؛ محمد رضا شریف زاده
دوره 12، شماره 2 ، بهمن 1398، ، صفحه 123-140
چکیده
رسانه و تأثیر آن بر فرهنگ از موضوعات موردتوجه اندیشمندان مکتب فرانکفورت بوده است. خط فکری و تحقیقیِ آنان بر اساس نقدِ وضعیت انسان معاصر از وجه خُرد و کلان به بیان نظریههایی دربارۀ ظهور و نفوذ سرمایهداری انجامید. آنان با نگاه انتقادی سلطة نظام سرمایهداری در ارتباطات، فرهنگ و هنر را به شکل نظریهای تحت عنوان «صنعت فرهنگ» ...
بیشتر
رسانه و تأثیر آن بر فرهنگ از موضوعات موردتوجه اندیشمندان مکتب فرانکفورت بوده است. خط فکری و تحقیقیِ آنان بر اساس نقدِ وضعیت انسان معاصر از وجه خُرد و کلان به بیان نظریههایی دربارۀ ظهور و نفوذ سرمایهداری انجامید. آنان با نگاه انتقادی سلطة نظام سرمایهداری در ارتباطات، فرهنگ و هنر را به شکل نظریهای تحت عنوان «صنعت فرهنگ» مطرح کردند. این نظریه پردازان با تحلیل فرهنگ در جامعة صنعتی به این نتیجه رسیدند که وسایل ارتباط جمعی باعث درهمآمیختگی هنر، فلسفه و اقتصاد شده و ارزشهای فرهنگی را به شکل کالای مبادلاتی درآورده اند. همچنین در مطالعة هنر از دیدگاه انتقادی مکتب فرانکفورت دو نوع هنر مطرح می شود: هنرِ اصیل و هنرِ بازتولید پذیر و مصرفی. گرافیک بهعنوان هنری بازتولید پذیر، علاوه بر اینکه واجد جنبۀ زیباشناسانه است، به دلیل مناسبات اقتصادیِ سرمایهداریِ معاصر در قلمرو رسانه سهم زیادی در تبلیغات و گسترش نظام سرمایه داری داشته و بهعنوان هنری در عرصۀ رسانه در نظام اقتصادی جایگاه خود را تثبیت کرده است. در این پژوهش سعی شده ضمن توجه به جنبه های هنری گرافیک، با رویکرد انتقادی، نقش رسانهایِ آن را، بهعنوان یکی از مهمترین عوامل اطلاعرسانی و نشرِ دانش اجتماعی، در بسترِ صنعت فرهنگ بررسی کنیم.