سید محمد حسن آیت اله زاده شیرازی؛ سید محمدحسن آیت الله زاده شیرازی
دوره 10، شماره 1 ، شهریور 1396، ، صفحه 7-21
چکیده
این مقاله بر استفادة آرمسترانگ از متافیزیک بکستر در تبیین تحقق کلیات در جزئیات متمرکز است. برای آرمسترانگ صادقساز گزارههای ضروری اینهمانیهای جزئی هستند. آرمسترانگ گمان میکند بر مبنای اینهمانی جزئی، آنطور که در متافیزیک بکستر بین کلیات و جزئیات رخ میدهد، نهتنها میتوان تحقق کلیات در جزئیات را توضیح داد، بلکه حتی ...
بیشتر
این مقاله بر استفادة آرمسترانگ از متافیزیک بکستر در تبیین تحقق کلیات در جزئیات متمرکز است. برای آرمسترانگ صادقساز گزارههای ضروری اینهمانیهای جزئی هستند. آرمسترانگ گمان میکند بر مبنای اینهمانی جزئی، آنطور که در متافیزیک بکستر بین کلیات و جزئیات رخ میدهد، نهتنها میتوان تحقق کلیات در جزئیات را توضیح داد، بلکه حتی میتوان از ضرورتِ تحقق کلیات در جزئیات صحبت کرد. بهنظر نگارنده، این استفاده مختل است زیرا: 1) کلیات و جزئیات، آنچنان که در متافیزیک آرمسترانگ طرح میشود، دارای اجزاء (فورمال) نیستند و لذا نمیتوانند اینهمانی جزئی را تقویم کنند و 2) اینهمانی جزئی، آنچنان که در متافیزیک بکستر طرح میشود، مفاد بینشمارشی دارد که اساساً با فهم آرمسترانگی از اینهمانی جزئی در تقابل است.